ویرگول
ورودثبت نام
محمد جواد محبی
محمد جواد محبی
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

هیچ چیز نبود جز لطف خدا...

چند سال پیش فرصتی دست داد و در سخنرانی دکتر مهدی صفایی شرکت کردم.

یک آدم خیلی موفق.

هم نتایج فوق‌العاده‌ای در ورزش و کسب و کار گرفته و هم اینکه انسان دوست‌داشتنی و با انرژی مثبت زیاد هست.

در هنگام سخنرانی جمله‌ای گفت که من قبلا از دیگران هم شنیده بودم و همیشه نسبت به آن حساسیت داشتم و گارد می‌گرفتم و این بار هم همین جمله را از آقای صفایی شنیدم.

جمله چی بود؟

هر چی که من دارم و به هر جایی رسیدم از لطف خداست!


اشتباه نکنید....

من انسان خداناباوری نیستم و اتفاقا خیلی هم به خدای بزرگ و بخشنده اعتقاد دارم.

گارد من در مورد این جمله به این دلیل بود که انگار رازی در موفقیت را از چشم من می‌پوشاند. انگار که تلاش و کوشش زیاد مهم نیست، انگار وارد زمینه کاری مناسب شدن زیاد مهم نیست، انگار تمرین کردن زیاد مهم نیست و باید لطف خدا شامل حال من شود و من از کجا بدانم که لطف خدا شامل حال من می‌شود و مهم‌تر از همه اینکه چه کار کنم که این لطف در هر کاری شامل حال من شود.

البته من اعتقاد داشتم (و دارم) که لطف خدا، مثل نور خورشید است.

روی همه، با هر مذهب و عقیده‌ای می‌تابد و هر روز هر کدام از ما در هر وضعیتی که باشیم به راحتی می‌توانیم هزاران مورد را پیدا کرده و بابت آنها شکرگزار خدا باشیم.

اما...

اینها پاسخ من نبود.

وقتی که انسان کاری را در زندگی شروع می‌کند، یک نقطه چرخش، یک نقطه عطف، یک قله یا چیزی شبیه این وجود دارد که لزوما در یک روز و یک هفته رخ نمی‌دهد ولی بعد از آن انگار که اتفاق‌های زندگی از یک فیلمنامه دیگر تبعیت می‌کند.

  • مثلا فروش یک فروشنده چند برابر می‌شود،
  • رشد یک ساله یک کارمند قابل مقایسه با 10 سال گذشته هم نیست،
  • دنیای یک فرد سرشار از اتفاقات خوب می‌شود،
  • یک ورزشکار راه 10 ساله را در 3 ماه طی می‌کند


البته همه ما شنیدیم که باید سالها شاگردی کرد، باید هزاران ساعت تمرین کرد تا در کاری چیره شد ولی بسیاری از افراد با وجود این، وارد آن فیلمنامه دیگر نمی‌شوند و آن وقت افرادی مثل دکتر صفایی هم، این را لطف خدا می‌دانند و دیگر هیچ.


اما بالاخره پاسخ آن را پیدا کردم می‌خواین بدونین چطور؟

باور کنید یا نه،

ترانسرفینگ پاسخ من را داد.

و این پاسخ، واژه ای است که با وجود اینکه همه ما آن را شنیده‌ایم ولی در مدل ترانسرفینگ خیلی قابل ترجمه نیست

نیت یا intention


در ترانسرفینگ، نیت به این شکل تعریف می‌شود: قصد داشتن و عمل کردن

و بر دو نوع هست

  • نیت درونی...که همان اقدام کردن ما با توجه به برنامه و اقدام هست....همان چیزی که ذهن برنامه‌ریزی می‌کند و بر اساس آن اقدام می‌شود
  • و نیت بیرونی که قدرتی غیرقابل توصیف هست و اتفاقا ارتباط مستقیم با فایل صوتی قبلی دارد و من شخصا اسم آن را دست خدا گذاشته‌ام


در فایل صوتی قبلی، گفتم که من با این ادعا که فکر من با ارتعاش و فرکانسی به شکل مستقیم روی دنیای بیرون موثر باشد، مشکل دارم.

اما...لطف خدا، موضوعی فکری است که در ذهن من جریان داشته و روی دنیای بیرون هم موثر است. حتما سوال شما این است که ترانسرفینگ برای این موضوع چه پاسخی دارد؟


آیا می‌دانید تفاوت آرزو و نیت چیست؟

آرزو یعنی وسواس فکری من برای رسیدن به هدف.

یعنی تصور کردن پیوسته هدف، تلاش برای یافتن راههای برای رسیدن به آن و در نتیجه طبق قوانین ترانسرفینگ یعنی ایجاد پتانسیل اضافه و بیدار کردن نیروهای بالانس علیه خودم....

اما نیت یعنی قصد داشتن و عمل کردن

به این مثال ساده توجه کنید:

کدام یکی از شما دقیقا به خاطر دارید که چطور شنا یا دوچرخه‌سواری را یاد گرفتید؟

یا شانس این را داشتید که به یک کودک شنا یا دوچرخه سواری یاد بدهید؟

فرد تمام اصول را یاد گرفته و تمام تلاش خودش را کرده اما کار پیش نمی‌رود تا اینکه در یک لحظه، این اتفاق رخ می‌دهد. او تعادل خودش را روی دوچرخه حفظ کرده و یک عرض استخر در قسمت عمیق را به راحتی شنا می‌کند.

این نیت خالص است.

نیت خالص یعنی بلند شدن و رفتن و یک روزنامه از دکه روزنامه فروشی گرفتن

در ترانسرفینگ، شکل نگاه ما به تحقق اهداف بر اساس نیت هست. یعنی قصد داشتن و عمل کردن با توجه به قوانین حاکم. مثلا بر هم نزدن بالانس....عدم تلاش و تقلا در جهت خلاف جریان آب....

من فکر نمی‌کنم که خدا در جایگاه خود نشسته و اگر دید که فرد بی‌پولی در حال ناله و زاری است و دعا می‌کند که خدا به او یک میلیارد بدهد، دلش به رحم آمده و یک میلیارد برای او بفرستد.

قوانین دنیا،

از جمله قانون بالانس توسط خدا ایجاد شده و نباید نقض شود.


مثلا فکر کنید که زمین بگوید که خدا از بس در این مدار چرخیدم، خسته شدم لطفا اجازه بده یک مدار آن طرف‌تر پریده یا جای خودم را با اورانوس عوض کنم?


بله...

آن فرد بی‌پول ممکن است در حال حاضر تنها یک میلیون تومان در ماه درآمد داشته و اگر هیچ خرجی نکند هم هزار ماه طول خواهد کشید تا به یک میلیارد تومان برسد.

در مدل ترانسرفینگ، ناله و زاری و وسواس و اشتیاق شدید و بر هم زدن بالانس باعث خراب‌تر شدن شرایط خواهد شد.

اما

او می‌تواند نیت کند.

می‌تواند با شکرگزاری به عنوان یک روش قدرتمند متعادل کننده پتانسیل اضافه، شروع کرده

و اقدام کند.

حالا این فرد می‌تواند در مسیری قرار بگیرد که این یک میلیارد در زندگی اون محقق شود (بدون اینکه در حالا حاضر کوچکترین نظری در مورد شیوه تحقق آن داشته باشد)

و

این اتفاق در زندگی همه ما رخ داده....بارها و بارها رخ داده

قرار هست با ترانسرفینگ به نیت بیشتر بها داده و آن را به یک روش برای رسیدن به خواسته‌های خودمان تبدیل کنیم.


پی‌نوشت:

روایت صوتی من از این مقاله را در کانال تلگرامی ترانسرفینگ بشنوید. کافی است روی این لینک کلیک کنید


ترانسرفینگترانسرفینگ واقعیتمحمد جواد محبیتغییر واقعیت
محمد جواد محبی...نویسنده کتاب ناخودآگاه ثروتمند. اگر دوست دارید مطالب جذابی در مورد ناخودآگاه ببینید، حتما اینستاگرام من را فالو کنید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید