چند روز پیش یکی از استادام ی حرف بسیار قشنگی زد . اینقدر این درس آموخته برام جذاب بود که فکر کردم که این تجربه رو برای شما هم تعریف کنم . من در دوره دکتری مهارتی مدیریت کسب و کار درس می خونم. درس ما مدیریت دانش بود و مبحث مون درس آموخته .
درس آموخته ها مواردی هستن که تو کتاب ها ننوشته و هر کس بعد از انجام دادن کاری طبق تجربه و نظر خودش روش هایی رو پیدا میکنه که بهترن و کار رو اونطوری به روش بهتری جلو می بره تا به نتیجه برسونه.
استاد عزیزم تعریف می کرد که دانشجوهایی داره که تو مقطع دکتری درس می خونن ولی هنوز نمیتونه ی مطلب رو جلوی یک عده ارائه بدن ! میگفت که خیلی هاشون ترس دارن یا حتی روشون نمیشه . میان و بمن میگن استاد حاضریم هر کاری شما میگین انجام بدیم اما ارائه نکنیم ! !
استاد گفتن که من به این دانشجو نمیگم که اگه تو ارائه نکنی نمره ت رو نمیدم یا که نمیزارم امتحان بدی ، بهش میگم باید با این ترس ت رو به رو بشی باید ارائه کردن رو یاد بگیری ، تو فقط ی روز تعیین کن ، من خودم کمکت میکنم ! اصلا اسلایدها را خودم بهت میدم ، خودم بهت میگیم چی بگی چیکارکنی ، حتی دو دقیقه فقط روزشو بگو و بیا ارائه کن ! ! !
وبعد گفت با این روش چندین دانشجوی خجالتی تونستن به این ترس شون غلبه کنن و بعد از اینکه اولین بار ارائه کردن دیگه دفعات بعدی خودشون وخیلی راحت تر ارائه کردن ! !
اینکه استاد فرمودن حتی اسلاید ها رو خودم بهت میدم خیلی برام جالب بود ، راستش اگه منم می خواستم به دانشجویی کمک کنم تا بتونه ارائه کنه اصلا این قسمت دیگه به فکرم نمی رسید ! یعنی برای اینکه کار جلو بره و برای اینکه به نتیجه برسه ی آدم تا چه حد میتونه تسهیل کننده باشه ؟ اسلایدها از من ، زمانش هم خودت تعیین کن ، دو دقیقه هم ارائه کنی قبوله ! !
بعدش فکر کردم خودِ من مادر هم با اینهمه تحصیلات جاهایی که پسرم نمیتونه کاری رو انجام بده هیچوقت اینقدر حمایتگر نبودم !
مدیر فلان شرکت هم وقتی کارمندش نمی تونه کاری کنه شاید اگر اینقدر تسهیل گر باشه ، اینقدر حمایتگر باشه وضعیت آینده شغلی اون کارمند خیلی تفاوت کنه !
اگر همه مون وقتی هر کاری به گیر و گور می خورد اینقدر کمک کننده و تسهیل گر بودیم الان اطرافیان مون کجا بودن ؟ ! الان کشور کجا بود ؟ ؟
التماس تفکر ، ، ، ،