به تازگی کتابی خوندم به نام درباره معنی زندگی نوشته ویل دورانت نویسنده و اندیشمند معروف امریکایی . قضیه از این قراره که روزی مردی که قصد خودکشی داشته میره پیش ویل دورانت و بهش میگه که چند تا دلیل در مورد زندگی بهش بده ! دلیل هایی که باعث بشه اون خودکشی نکنه و گرنه خودش رو میکشه !
ویل دورانت هم برای تهیه کردن این دلیل ها یک نامه تهیه می کنه و در اون نامه سوال میکنه که هدف و انگیزه شما چیه ؟ از کجا تسلی و شادمانی می یابید و اینکه گنج تان در کجا نهفته است !
بعد این نامه رو به بیشتر از صد شخصیت معروف میفرسته و جواب هایی که اونها میدن رو به همراه پاسخ خودش در یک کتاب چاپ میکنه .
اما کسانی که به این نامه جواب دادن اکثرشون آدم های مشهور و صاحب نظری هستن . افرادی مثل : برنارد شاو ، گاندی ، جواهل لعل نهرو ، سینکر لوییس و ، ،
توی این آدم ها اهل ادبیات هست ، فیلسوف هست ، بازیگر هست ، دریا سالار هست ، رهبر هست ، فیلمساز هست ، شکاک هست و البته زندانی محکوم به حبس ابد هم هست !
کتاب بسیار جالب و خوانی هست ، نگاه آدم های مختلف به زندگی و اینکه چقدر بین دیدگاه ها تفاوت وجود داره نکته بسیار تامل برانگیزی هست !
من برای مثال چند برش کوتاه از کتاب که به نظرم قشنگ بودن رو براتون میارم ، البته بدیهی ست که ممکنه به نظر شما خیلی هم جالب نباشه و برای همین هم توصیه میکنم خود کتاب رو بخونین :
آدمی که از بیل مکانیکی و مته برقی و ماشین حساب و هواپیما استفاده می کند همان نوع آدمی ست که از تیر و کمان ، نیزه های سر سمی و خیش های چوبی استفاده می کرد ! فقط ابزار متفاوت شده ، اما هدف ها همچنان همانقدر احمقانه ، ناپخته ، ددمنشانه و ویرانگر است که در ایام ماقبل تاریخ بود ! همه چیز پیشرفت کرده مگر خود انسان ! !
آدم ها در ابتدا یکدیگر را با چوب و سنگ می کشتند و بعد با توپ و تفنگ و حالا با تانک و هواپیما !
یک زندگی بد همان قدر سخت و پر از مانع است که یک زندگی خوب !
طبیعت با ضعیف و قوی به یک اندازه مهربان است انسان به کمک آگاهی فردی خودش را با طبیعت وفق می دهد و حقیقت و خوشبختی را می یابد و یاد می گیرد با هر چیز چگونه برخورد کند !
برای بازگرداندن آزادی اندیشه و احساس رهایی به زندگی فردی زندگی باید در آن واحد هم حرمت آمیز باشد هم شکاکانه !
باید چشمه های زلال خوشبختی را از اتکا به شرایط بیرونی آزاد کرد ! تمام زندگی هیاهو است . پس کمی دیگران را بخندان و بهترین کاری که میتوانی را انجام بده و چیزی را جدی نگیر چون هیچ چیز نیست که بای همه نسل ها باشد . هر نسلی قواعد خودش را دارد و به رغم نسل قبلی زندگی می کند نه به علت آن و به جستجوی معرفت نرو چون هر په بیشتر جستجو کنی به تیمارستان نزدیکتر می شوی !
فلسفه زندگی انسان نباید بر تجربه شخصی بلکه باید بر مشاهدات گسترده و بی طرفانه استوار باشد به ما فرصت تماشای جهان اطرافمان داده شده ، آیا آدم باید آنقدر تنگ نظر باشد که جهان را بر اساس آنچه از قضا خوشبختی یا بدبختی شخصی اش بوده قضاوت کند ؟ اینکه من روزی سه وعده غذا می خورم یعنی هیچ جایی گرسنگی نیست ؟
عمل ، سالم تر از اندیشه است همچنان که اصطلاحی لاتین می گوید : قضیه با راه رفتن حل می شود !
من خویشتن داری و نه تن پروری را سرچشمه واقعی خوشبختی می دانم . واینکه پیروزی بر خویشتن بزرگ تر از فتح تمام جهان است .
من در این نوشتار سعی کردم به صورت مجمل کتاب رو معرفی کنم . خود کتاب به صورت کامل واقعا ارزش وقت گذاشتن داره ! توصیه میکنم کتاب رو بخونین ، زیر بخش های مهم رو خط بکشین و هر از گاهی بهش رجوع کنین تا حال و هوای دلتون خیلی خوب و متفاوت بشه .