وقتی همه با یزید بیعت کردند و نوبت به امام حسین رسید ، گفت بیعت نمی کنم .
چرا ؟ من اصلا نمی خوام وارد اون علت ها بشم به هر حال به خاطر یک سری اصولی که امام حسین داشت گفت با شخصِ تو بیعت نمی کنم ! و البته یزید هم تهدید کرد یا بیعت می کنی یا می کُشمت !
دیگه بقیه داستان رو خودتون می دونین ، امام حسین روی اون اصولی که بهش باور داشت موند و بیعت نکرد و کار به جنگ و خونریزی و کشت و کشتار رسید ، ،
چند روز پیش داشتم فکر می کردم که این واقعه چقدر میتونه برای هر کس درس داشته باشه !
اگر هر کدوم از ما به هدفش اینقدر باور داشته باشه که حاضر باشه برای هدفش حتی جونش رو هم بده واقعا جایی برای موفق نشدن باقی می مونه ؟ واقعا جایی برای نمیشه و نشدن باقی می مونه؟ واقعا بهانه ای برای اینکه وضعیت درست نمیشه و من نمی تونم ، باقی می مونه ؟
شاید لازم باشه تا دوباره اصولی رو که بهشون باور داریم بازبینی کنیم !
شاید لازم باشه تا میزان باورمون به اصول مون درست بشه !
شاید علت بیشتر کم کاری ها اینه که اندازه امام حسین به هدف مون ایمان نداریم !