تو آشناهامون یک پسری بود بسیار خوش تیپ ، با ادب ، تر تمیز و البته پزشک . این آقا که چشم خیلی از دخترهای فامیل دنبالش بود ازدواج کرد و صاحب دوتا دختر شد . بعدش ی روزی خانمش گفت می خوام برم امریکا دایی م رو ببینم با دوتا دخترم ، خیلی عادی با همسرش تا فرودگاه رفت ، سوار هواپیما شد و توی هواپیما مدارک شناسایی شون رو پاره کرد ریخت تو دستشویی و خلاصه که تو امریکا موندگار شد !

همسرش ، همون پسر خوش تیپ دکتره به چه حالو روزی که نیفتاد ! چقدر برای دخترهاش دلتنگی می کرد و غصه می خورد ، ، ، خلاصه که اونا امریکا موندن و این آقا هم اینجا تا بیست سالی که من ازش خبر داشتم تک و تنها زندگی می کرد و غصه می خورد !
کاری ندارم به قصه ، می خوام بهتون بگم که تو ازدواج یک دستبند آهنی وجود داره که از لحظه ای می ری زیر یک سقف به دست تو هم زده میشه ! اگر طرف مقابل بی عرضه باشه و پولتون رو برباد بده ترکش هاش به تو هم می خوره ! اگر یکی آدم ناجوری باشه و اهل رفت و آمد نباشه برای تو هم دردسر درست میشه ، اگر یکی به پیشرفت اعتقادی نداشته باشه همچنان که اون در جا میزنه تو هم متاسفانه در جا میزنی !
این بعد از ازدواج رو کسی تا حالا بهتون نگفته ولی خودمن دیدم که چطور زندگی خیلی از آدم های موفق تحت تصمیمات اشتباه همسرشون آسیب دید و خواستم بهتون بگم که مواظب انتخاب تون باشید چون این انتخاب همه آینده تونه ، ببین خودت می خوای با زندگیت چیکار کنی بعد فکر کن که آیا طرف مقابل همراه خوبیه یا تو یک دنیای دیگه زندگی می کنه ؟ اگه یکی عاشق پیشرفت باشه ولی اون یکی درجا زدن براش اصلا مهم نباشه قطعا طرف مقابل رو با خودش می کشه پایین ! ! !
لازم نیست دقیقا مثل تو فکر کنه اما لازمه که حتما افکار و طرز زندگیتون تو یک راستا باشه . چون هر کدوم تون که تو باتلاق فرو بره اون یکی رو هم با خودش می کشه پایین !