من یک کلاس تفسیر میرم. حدود سی تا خانم اونجا میان ، همه شون چادری هستن ، ،
من اما مانتویی هستم ، ، فقط من ، ، بین سی نفر !
روزای اول همه بهم گارد داشتن ! حتی خود معلم کلاس ! هیچ کس تحویلم نمی گرفت ! هیچ کس بهم محل نمیزاشت !
چند ماهی گذشت ، ، ،
از اونجایی که روابط عمومی م خیلی خوبه ، سعی کردم بهشون نزدیک بشم ، ، کم کم باهاشون دوست شدم ، ،
بیشتر که گذشت ، خودشون بیشتر بهم نزدیک شدن ، بعدش چندتاشون بهم گفتن که مانتویی هستن و فقط اینجا میان چادر می پوشن ،?
ای وای ، ، ،
خیلی ناراحت شدم ، ، ،
ما همه مون از اینکه صدا سیما خانم های بی حجاب رو فقط موقع انتخابات نشون میده انتقاد می کنیم ، ،
ما همه مون از اینکه فلان مسئول ایران ایران میکنه ولی بچه های خودش آمریکا و اروپا هستن انتقاد می کنیم ، ، ،
ما همه مون از آدمی که خدا خدا میکنه ولی مال مردم رو جا به جا میکنه انتقاد میکنیم ، ،
ما همه مون از اینکه کسی مدام چکنم چکنم کنه و بگه پول ندارم بعدش یکهو ماشین ش رو عوض کنه یا ی حرکت بزرگ کنه انتقاد میکنیم ، ،
ما همه مون ، ، اینها رو مظهر دورویی می دونیم ولی خودمون هم ی جورایی همین کارو می کنیم !
درسته که پوشش سرکار با مهمونی ، با دانشگاه ، با عروسی رفتن فرق میکنه ، منم میدونم . منم وقتی اونجا میرم مانتوی مناسب و تیره رنگ می پوشم در حالیکه در مسافرت شاید هر رنگی بپوشم ! اما اینکه کلا پوشش عوض بشه به نظر من یعنی دو رویی ! یعنی قایم کردن خود واقعی ت !
شاید دلیل بزرگ این کار این باشه همین ماهایی که دورویی و ظاهرسازی رو بد میدونیم ، همین ماها تحمل دیدن آدم غیر همرنگ جماعت رو نداریم ! همین ماها قادر به احترام گذاشتن به تفاوت ها نیستیم و طبیعیه که چون باورمون اینه ، برای دریافت تایید دیگران مجبوریم خودمون رو هم شکل اونها کنیم تا بلکه انتقادی از ما نشه ! !
وای بر ما ! چه می کنیم برای تایید گرفتن !
ولی همین ما ، همین خود ماها
همونایی هستیم که میگیم باید از کار گر ایرانی حمایت کرد بعدش میریم لباس برند خارجی می خریدم !
همونایی هستیم که میگیم آدم باید منافق نباشه بعد ظاهرمون رو هر جا که میریم دستکاری می کنیم!
همونایی هستیم که