اگرچه داستان های کافکا کمی سخت خوان هستند و اقبال عمومی چندانی پیدا نمی کنند اما برای من واقعا کافکا دوست داشتنی و قابل احترامه . همین که خیلی جاها متوجه نمی شم که هدفش چی بوده و از مفهوم اصلی داستان هیچی سر در نمیارم ، افکارم رو درگیر میکنه و به دوباره خوانی و گاها سه باره خوانی کتاب متوسل میشم برام واقعا جذابه ! !
کافکا رمان محاکمه رو بعد از بهم خوردن نامزدی ش با فلیسه می نویسه و گفته می شه که این کتاب رو نیمه تمام رها کرده ! البته که ما همیشه تمام شدن را با نتیجه گرفتن یکی می دانیم و اگر بخواهیم این کتاب رو هم اینطوری قضاوت کنیم بله داستان ناقصه ! ! !
اما من چند وقتی ست که به رشد عقلی رسیدم و فهمیدم که نتیجه خیلی هم مهم نیست تا زمانیکه بیشترین تلاش ت رو می کنی . از این منظر میتونیم بگیم محاکمه هم یک قصه ی تمام و البته کامل است!
کتابستان
داستان تلخه و البته بسیار مبهم ! در ابتدای قصه یکبا ره و بدون هیچ آمادگی قبلی یورف کا بازداشت می شه و هر چه زور میزنه تا علت بازداشتش رو بدونه به جایی نمی رسه ! بقیه ی قصه تماما تلاش اوست برای نجات از زندان ، از راه قانونی و از راه پیدا کردن پارتی و روش های دیگر ! ! سرانجام وقتی موفق نمیشه خلاص بشه کم کم خودش هم به این نتیجه میرسه که حتما مقصر هستم ! ! و این در حالیه که ما و خودش هنوز علت بازداشت رو نفهمیدیم ، ، ، البته که اگه خواننده بخواد به نتیجه برسه بهترین نتیجه رو همین الان می تون
ه بگیره ! بهترین نتیجه و بهترین برداشت ! !
دیگه روند قصه خیلی کند میشه و انگار بی هدف جلو می ره و خوب ما در طول داستان منتظر یک نقطه ی عطف هستیم و شاید برای همین به خواندن ادامه می دیم ! علیرغم اینکه تا آخر داستان هم نتیجه ای وجود نداره اما به نظر من این خودش بزرگترین نتیجه است چون خواننده آخرش یکهو جا میخوره ! بله در انتهای قصه ، محاکمه انجام میشه اما نتیجه ای وجود نداره !
از اول تا آخر داستان ، هم محاکمه وجود داره و هم بازداشت و هم تلاش های نافرجام در اثبات بی گناهی و با اینکه ما واقعا می بینیم که علتی برای گناهکار بودن پیدا نمیشه اما محاکمه انجام میشه و دست آخر هم یک اتفاق ناجور و بسیار غیر منتظره میفته!
خیلی جالبه ما خودمون هم میدونستیم که قصه داره به این سمت میره اما وقتی اینو به صورت ملموس می بینیم جا می خوریم!
درست مثل آدمی که چربی فراوان میخوره و تحرک هم نداره، همه هم میدونن این سبک زندگی ناسالم هست ولی وقتی اون تو بیست و چندسالگی سکته ی قلبی میکنه و می میره جا میخوریم! همه میدونستیم که این مسیر آخرش همین نقطه س ولی وقتی به این نقطه می رسیم تعجب می کنیم! این به نظرم خیلی جای تامل داره و من این نکته ی این داستان رو خیلی پسندیدم.
این کتاب فوق العاده در طاقچه وجود داره . طاقچه یک فروشگاه آنلاین عرضه ی کتاب و محصولات صوتی هست . یک نکته مثبتی که تو طاقچه وجود داره اینه که پادکست های اساتید برتر حوزه های مختلف هم اونجا وجود داره و این به نظرم خیلی ستودنی ست .دیگه اینکه طاقچه اپلیکیشن هم داره و با نصب اون روی موبایل تون می تونید دسترسی به این منبع عظیم خواندنی ها و شنیدنی ها رو برای خودتون آنی کنید.
