معصومه کرم پور
معصومه کرم پور
خواندن ۳ دقیقه·۸ ماه پیش

وای اگر خدا بخواهد🤨🤔

رفته بودم شمال خونه ی دایی م، نزدیک ظهر بود که رسیدیم ، ،

ماشین رو پارک کردم و چمدون ها رو از صندوق عقب آوردم بیرون ، درست همون جایی که ماشین پارک بود توی کوچه یک درخت نارج وجود داشت که دایی م گفت بیاین چند تا نارنج بچینیم برای ناهار که سبزی پلو ماهی داریم. ما هم مشغول شدیم و بعد از چیدن نارنج ها رفتیم خونه و ناهار خوردیم و ی استراحتی کردیم و بیدار که شدیم دایی م گفت ماشینو بیار تو پارکینگ جا هست ، کوچه ما از دو طرف بازه و دزد زیاد میاد ، خطر داره ، ،



پاشدم که برم ماشینو بیارم تو هر چی گشتم سوئیچ رو پیدا نکردم که نکردم ! شروع کردم به گشتن خونه ، گفتن شاید گذاشتی تو چمدونا ، حالا بگرد و بگرد اما پیدا نشد که نشد ، پا شدم رفتم پایین گفتم شاید موقع جا به جایی چمدون ها سوئیچ از دستم افتاده باشه ، حسابی تو پارکینگ و جلوی در آسانسور و راه پله رو گشتم که گشتم و نبود که نبود . همینطوری نا امید رفتم به سمت ماشین ، با خودم فکر می کردم که حالا شب چی میشه ماشین تو کوچه بمونه ، ، ، اومدم سمت ماشین دست زدم به در ماشین دستگیره رو کشیدم بالا در باز شد ! !

ای وای ، ، در ماشین باز بوده ! از ساعت یازده تا همین الان که حدود نه شب بود !

خیلی ترسیدم ، نشستم تو ماشین و دستم رو بردم که روشن کنم ، گفتم شاید سوییچ تو ماشین جا مونده باشه ، اما اونجام نبود ! فکر کردم که شاید تو صندوق عقب زمانی که خواستم چمدون ها رو در بیارم جا مونده باشه ! اما صندوق عقب هم بدون سوییچ باز نمی شد ! خلاصه ی سرچی تو اینترنت کردم و فهمیدم که چطور در صندوق عقب چطور باز میشه ، کلی هم صندوق عقب رو گشتیم و همه وسایل رو بیرون ریختیم اما اونجام نبود که نبود !

بالاخره به این نتیجه رسیدیم که ماشینو دستی هل بدیم و ببریم تو پارکینگ ، اما خیلی سنگین بود ، یکی از همسایه ها سر رسید و گفت چون سوییچ نیست فرمون هم قفله و نمی تونید تکون ش بدین. بعد گفت که مجبورین تا صبح صبر کنین تا کلید ساز بیاد اما باطری شو در بیارین که اگر هم دزد اومد سر وقتش نتونه ببردش ! کاپوت رو بالا زدیم و مشغول ور رفتن با باطری بودیم باطری بودیم که یهو ی چیزی گوشه ماشین پشت کاپوت باز روی جلوی ماشین برق زد :

چی بود ؟ سوئیچ !

ای وای ، ، ، فکر کن ، در ماشین باز ، سوئیچ هم روش ، تو کوچه ای که دزد خورش هم خوبه ، حدود 10 ساعت ! واقعا فکر کن ، اگر خدا بخواد چطور میتونه ماشینو نگه داره !

بعدا که فکر کردم فهمیدم لحظه ای که مشغول چیدن نارنج بودیم سوئیچ رو روی کاپوت گذاشتم و بعد یادم رفته برش دارم . فقط ی چیزی رو خوب میدونم اگه خدا بخواد هیچ قدرتی نمی تونه جلوشو بگیره اگرم خدا نخواد تمام قدرتهای روی زمین نمی تونن کاری کنند !

گر نگهدار من آنست که من می دانم

شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد


خواست خداتوکل
خوندم و می خونم و عاشق خوندن هستم ولی ، ، ، ارزشمندترین چیزا رو از خود زندگی یاد گرفتم ، وقتی گوشامو تیز کردم !
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید