چهار سال پیش ما از تهران اومدیم کرج ، محل کار همسرم کرج بود و ما تهران زندگی می کردیم ، بالاخره بعد از دو سال به این نتیجه رسیدیم که اینهمه رفت و آمد خیلی سخته و اومدیم کرج . تو ی محله خیلی خوب خونه اجاره کردیم ، همسایه دیوار به دیوار مون ی خانم و آقای میانسال بودند با سنی بالای هفتاد سال ، ، با خانمه دوست شدم می اومد خونه مون و گاهی با هم می رفتیم پیاده روی ، کم کم با مینا خانم صمیمی شدم درد دلش باز شد : گفت که پارسال ی آقایی اومده و خونه شون رو ازشون گرفته تا به جاش تو برج خونه بسازه و بهشون تحویل بده ، بعد هم این خونه ای که توش هستند رو اون براشون اجاره کرده . گفت که الان چند ماهه که اجاره ها رو نمیده و رفتن ازش شکایت کردن و وکیل گرفتن . دو سال بعد من از اونجا اثاث کشی کردم و رفتیم ی محله دیگه اما همچنان با هم در ارتباط بودیم . کرونا هم اومده بود و میگفت تو این شرایط هنوز هم دنبال شکایت از آقای ایکس و دادگاه رفتن هستن.
سال بعد ما ی خونه پیدا کردیم نزدیک همین دوستم و دوباره جا به جا شدیم. راستش اثاث کشی مکرر برای من خیلی سخت بود و واقعا ی جورایی بریده بودم ولی این صاحبخونه به ما گفت که تا بیست سال میتونین اینجا بشینین!
بعد از ده ماه برامون حکم تخلیه اومد ! ! !
البته حکم خطاب به آقای شین بود ، همون صاحبخونه ما . وقتی همسرم جریان رو به مدیر ساختمون گفت ، اون خیلی عادی برخورد کرد و گفت : آره ، اینا پنج ساله که دعوا دارن ! پنج ساله دارن میرن دادگاه از قبل کرونا !
داستان از این قرار بود که پنج سال پیش آقای شین که صاحبخونه ما باشه ، خونه شو می فروشه به ی نفر به مبلغ سیصد میلیون تومن . اون آقا هم صد و پنجاه میلیون یعنی نصف پول خونه رو می ده و بعد میگه تخلیه کن ، آقای شین هم میگه تا پول رو کامل پرداخت نکنی من کلید نمی دم و اونم هم قبول نمی کنه که پول رو بده و آقای شین می ره ازش شکایت میکنه !
در همین حین و بین همسایه ها گفتن که دو واحد دیگه تو همین ساختمون هم همینطوری صاحب شده ! نصف پول رو داده و بعد حکم تخلیه گرفته و طرف رو انداخته بیرون ! طوری که صاحب یکی از واحدها سکته میکنه می میره چون نمیتونسته با این پول خونه بخره !
همسایه ها گفتن برنامه ش واسه ی صاحبخونه شما یعنی آقای شین هم همین بود ولی اون وکیل گرفت و نتونست خونه شو بالا بکشه !
یکروز تو خونه نشسته بودیم که اونی که خونه خریده بود با ی مامور کلانتری اومد جلوی در و گفت دیگه باید تخلیه کنین. ماهم گفتیم بابا ما این وسط هیچ کاره ایم ، این دوتا باهم دعوا دارن . شما صبر کن یک ماه دیگه قرارداد ما تموم میشه و ما بلند میشیم ولی اون می گفت الان این خونه مال منه و باید بهم تحویل بدین !
همسایه ها با این مساله خیلی عادی برخورد می کردن ! اونا گفتن که باید بلند شین چون این حتما اثاث هاتون رو می ریزه تو خیابون ! این دو واحد دیگه رو هم اینطوری صاحب شده !خیلی آدم ناجوریه !
از اونطرف صاحبخونه ما آقای شین میگفت که ما تقریبا پرونده رو برده بودیم اما لحظه آخرنمی دونم چی شد که قاضی یکهو رای ش رو عوض کرد!
ما هم دنبال خونه می گشتیم از این بنگاه به اون بنگاه ، تو ی بنگاه تا گفتیم ایکس گفتن: اوه اوه ، اونا دوتا برادرن که کارشون همینه ، ی پیشنهاد بالاتر از قیمت خونه میدن طرف رو میندازن تو طمع ، بعدش ی بیعانه میدن و فشار میارن که کلید رو بده ، توی قرارداد هم ضرر و زیان رو می نویسن روزی هزار تومن که سه ساله ش تازه بشه یک میلیون ! بعدم به طرف فشار میارن که خونه رو بده ، دو سه سال اسیرش می کنن و می کشن و می برنش تا خسته بشه و دست برداره ، اگر هم به دادگاه برسه که قاضی رو می خرن !
بعد گفت همسایه مون اینجا مغازه داشت یک و نیم میلیارد می ارزید بهش گفت یک و هشتصد ازت می خرم ، صد میلیون داده و دو ساله داره می بردش می آردش!
یکهو یاد مینا خانم افتادم که درگیر دادگاه بودن ! زنگ زدم و اسم طرف رو پرسیدم همون اسم طرف ما بود ! فامیلی طرف ما ایکس بود و او هم ایکس :
اون مثلا حسن این حسین ! با یک فامیلی !
حالا آقای قاضی عزیز که نمیدونم با چقدر حاضر شدی این کارو کنی اما تبعات این اتفاق :
سه تا خانواده بی خونه شدن !
یکی شون بی سرپرست شد چون پدر خانواده سکته کرد و مُرد !
سه تا خانواده که تو بهترین محله خونه داشتن رفتن تو ی محله دست سه مستاجر شدن !
به اینا دوست من مینا خانم رو هم اضافه کنین و البته 8 خانواده اهالی آپارتمان اونا که بیشتر بازنشسته هایی بودن که اواخر عمرشون رو باید تو خونه ی خودشون با آرامش طی کنن و حالا شدن اسیر این دادگاه به اون دادگاه !
جالب اینجا بود که مینا خانم میگفت ماهم پرونده رو برنده شده بودیم ولی یکهو رای قاضی عوض شد !
از همه مهم تر : خونه ای که الان شده 2/5 میلیارد رو چطور تونستی رای بدی که باید همون سیصد میلیون رو بده و خونه مال اون بشه ! بعد از گذشت پنج سال از معامله قیمت ملک همونه واقعا ؟
دیگه قاضی که فاسد بشه وای به حال مردم ،
زندگی و سرنوشت چقدر از ماها به رای این قاضی ها بستگی داره و اینها بدون در نظر گرفتن انصاف تا یکی پیشنهاد چرب بهشون میده تندی رای شون عوض میشه !