در مطلب دوم از این سری در مورد ماجرای تولید نایلون و تاثیرات آن بر فضای علمی موجود صحبت کردیم. در این مطلب میخواهیم در مورد بخش دیگری از این اتفاقات صحبت کنیم.
این مطالب با محوریت کتاب فیزیک وال استریت (The Physics of Wall Street: A Brief History of Predicting the Unpredictable) از منابع مختلف جمع آوری شده است.
تخریب دیوار بین دانشمندان با بمب اتم!
زمانی که نایلون معرفی شد، جنگ جهانی دوم نیز شروع شده بود. در سال ۱۹۳۹ اینشتین در نامهای به روزولت هشدار داد که آلمانها در آستانهی ساخت سلاح هستهای هستند و به او راهاندازی گروهی برای تحقیقات بر روی کاربردهای نظامی اورانیوم را پیشنهاد کرد. این پیشنهاد با جواب مثبت روزولت مواجه شد.
چند روز پس از اینکه در سال ۱۹۴۱ آلمان علیه ایالات متحده آمریکا اعلان جنگ کرد، روند تحقیقات شتاب گرفت. در میانهی تحقیقات بر روی اورانیوم، دانشمندانی از دانشگاه برکلی موفق به ساخت مادهی جدیدی با نام پلوتونیوم شدند که قابلیت استفاده در سلاح هسته ای را داشت. همچنین تولید آن بسیار راحتتر از اورانیوم بود. در اوایل سال ۱۹۴۲ گروهی از فیزیکدانان به رهبری آرتور کامپتون به صورت محرمانه تحت عنوان آزمایشگاه متالورژی (Metallurgical Laboratory) به تحقیقات بر روی پلوتونیوم و نحوهی تبدیل آن به بمب اتم پرداختند.
چند ماه بعد این آزمایشگاه موفق به ساخت چند میلیگرم پلوتونیوم شد. ماه بعد پروژهی منهتن با جدیت آغاز شد.
پروژهی منهتن نام پروژهای بود که به ساخت و توسعهی بمب اتم انجامید. این پروژه به استخدام ۱۳۰ هزار نفر و هزینهای ۲ میلیارد دلاری (معادل ۲۲ میلیارد دلار امروزی) منتهی شد. در سال ۱۹۴۲ فیزیکدانی به نام انریکو فرمی موفق به کنترل یک واکنش هستهای در راکتور خود شد و در روز ۱۶ جولای سال ۱۹۴۵ اولین بمب اتم آزمایش شد.
در ابتدای شروع پروژهی منهتن مشکلات زیادی بر سر راه ژنرال لزلی گرووز که فرماندهی ساخت بمب اتم را بر عهده داشت قرار گرفت. بزرگترین مشکل ساخت فرایند تولید انبوه پلوتونیم از چند میلیگرم تولید شده در آزمایشگاه بود. ابتدای شروع پروژه شرکت مهندسی استون اند وبستر (Stone and Webster) وظیفهی ساخت کارخانهی تولید پلوتونیوم را بر عهده داشت. ولی مدیران پروژه به این نتیجه رسیدند که این شرکت قابلیت این کار را ندارد. اما کدام شرکت میتوانست ساخت این مادهی جدید که در لبه ی تکنولوژی زمان خود قرار داشت را بر عهده بگیرد؟
ژنرال گرووز به دوپونت پیشنهاد مشاوره به شرکت استون و وبستر را داد ولی دوپونت پا را فراتر گذاشته و پذیرفت که فرایند ساخت این کارخانه را به طور کل بر عهده بگیرد. روش پیشنهادی دوپونت برای ساخت کارخانهی پلوتونیوم همان روشی بود که در تولید نایلون به کار گرفته بودند. همانند نایلون، تولید پلوتونیوم نیز یک موفقیت بزرگ بود. چیزی حدود دو سال بعد دوپونت موفق شد میزان تولید پلوتونیوم را به چند میلیون برابر برساند.
اما ساخت پلوتونیوم به راحتی نایلون نبود. تولید این فلز نیازمند ساخت راکتور کامل هسته بود که در سال ۱۹۴۲ هنوز ساخته نشده بود. این امر نیازمند همکاری دانشمندان علوم پایه و مهندسان در سطوحی بالاتر از پروژهی تولید نایلون بود. اما فیزیکدانان آن زمان خود را در قلهی علم و مهندسین را پایینتر از خود میدانستند. به همین دلیل موافق همکاری با مهندسین نبودند. این مشکل از آنجا نشأت میگرفت که فیزیکدانان کار مهندسین را دست کم میگرفتند. اما با پیشرفت پروژه و نمایان شدن اهمیت کار مهندسین بر فیزیکدانان، آن ها به تدریج همکاری خود با مهندسین را بیشتر کردند و مرزهای بین آنها به تدریج کمرنگ شد. بدین ترتیب فرآیند تولید انبوه پلوتونیم با همکاری گروهی متشکل از دانشمندان علوم پایه و مهندسین کامل شد.
دوپونت و پروژهی منهتن تنها جایی نبودند که مرزهای بین علوم پایه و علوم کاربردی از بین رفت و دانشمندان این دو گروه با هم همکاری کردند. تغییرات به گروههای دیگری از جمله محل کار آزبرن در نیروی دریایی نیز رسید. آزبرن که برای شرکت در تحقیقات مربوط به جنگ درخواست داده و درخواست وی رد شده بود به مرکز تحقیقات نیروی دریایی پیوست. وی برای انجام پروژههایی بر روی صوت در اعماق دریا به این مرکز آمده بود اما تصمیم گرفت بر روی مباحث مورد علاقهی خود مطالعه کند. این مطلب را با رییس خود در میان گذاشت و با توجه به جو موجود در فضای علمی آن زمان با درخواست او موافقت شد. کاری که آزبرن شروع کرد بررسی حرکت براونی قیمت سهام در بازار بروس آمریکا بود.
اینطور شد که پس از پایان جنگ دیگر مرزهای سنتی بین علوم معنی نداشت و دانشمندان علوم پایه خود را در قلهی علم جهان نمیدانستند.
پایان