” مالداری را شنیدم که به بُخل چنان معروف بود که حاتم طایی در کرم. ظاهر حالش به نعمت دنیا آراسته و خست نفس جبلی در وی همچنان متمکن. تا به جایی که نانی به جانی از دست ندادی و گربه بوهریره را به لقمه ای ننواختی و سگ اصحاب کهف را استخوانی نینداختی…“
پیش خودم فکر میکردم، من جزو کدام گروه هستم؟ متوجه نکتهای شدم، که اطلاق واژه خسیس یا ولخرج به یک شخص شاید خیلی درست و دقیق نباشد. دلیلم این بود که من خودم در مواردی ممکن است خسیس باشم امّا در برخی مسائل دیگر ولخرج. منکر این نیستم بعضی از افراد هم به صورت غالب در یکی ازین گروهها جا داده میشوند. مثلاً طرف در همه جنبهها خسیس است حتی در ابراز احساسات.
به طور مثال در زمینه خرید غذا و اقلام خوراکی جزو طبقه اقتصادی طبقهبندی میشوم. نه اینکه خرج نکنم اما به قولی جیبهایم درد بیشتری میکشند. در خرید لباس راحتتر از خرید خوراکی پول میدهم. امّا در زمینه خرید کتاب، یک محصول آموزشی یا محصولات تکنولوژی خیلی دست باز عمل میکنم. کافیست که از کنار یک کتابفروشی رد بشوم تا بدون هیچ گونه برنامه از پیش تعیین شدهای مایل به خرید شوم.
بیشتر که فکر میکنم دلیل این رفتار را در نگاه بلندمدتم به سرمایهگذاری میبینم. من آدم کوتاه مدتی نیستم. یکجورهایی انگار برای اقلام مصرفی دردم میآید پول خرج کنم. اما خیلی راحت برای اقلامی که مصرف بلندمدتی دارند پول میدهم. روی صحبت من در مورد افرادیست که در زمینههای مختلف رفتار متفاوت از خود نشان میدهند. و مطلق عمل نمیکنند.
سالها پیش همخانهای داشتم که در پرداخت سهم اجاره خانه جان میداد، اما همین آدم سهم اجاره را پیش پیش، صرف خرید لوازم و هدیه برای خانوادهاش میکرد. و تا جایی که میدانستم خانوادهاش نیاز آنچنانی به کمک این دوستمان نداشتند.
متر و معیار این خصلت رفتاری چیست؟ به چه شخصی میتوانیم بگوییم ولخرج، چه کسی اقتصادیست چه کسی خسیس.
آیا کسی که ۲۰ میلیون درآمد دارد در مقابل هزینههایش ۳ میلیون تومان است خسیستر است و یا کسی که ۵ میلیون درآمد دارد و هزینه هایش ۲ میلیون تومان است.
اگر چند درصد از درآمدمان را هزینه کنیم جزو طبقه خساسین یا “نم پسندادگان” طبقه بندی میشویم؟ اصلا معیاری وجود دارد؟ یا همه چیز را ذهنی میبینیم.
البته انسانی که ذاتش خسیس است ممکن است بهانه تراشی کند و بگوید من اقتصادی عمل میکنم. این دو واژه نیز تفاوت هایی دارند
خسیس یعنی شخص نیاز دارد اما هزینه نمیکند. فرد اقتصادی وقت احتیاج میخرد اما زمان بینیازی خریدار نیست. شخص ولخرج هم توجهی به نیاز و عدم نیاز نمیکند. بیشتر اوقات سمت خریدارش قوی است.
یک دلیل ریشه این رفتار، به خانوده و الگوگیری از خانواده برمیگردد و گاهی شرایط باعث ساخت یکی ازین حالتها میشود. شخصی که بودجه محدودی دارد بیشتر به سمت اقتصادی بودن سوق پیدا میکند یا به دلیل عدم اطمینان از آینده و احساس امنیتجویی ممکن است خسیس بار بیاید. طوری که اگر یک پول قلمبه ای هم به این شخص بدهید باز به روال گذشته عمل خواهد کرد و تغییری در سبک زندگیش ایجاد نمیشود. این آدم معتقد است خرج باید کم باشد تا فرد برای مسایل غیر مترقبه آمادگی داشته باشد. سعدی خطاب به آنان می گوید: ” مال از بهر آسایش عمر است؛ نه عمر از بهر گرد کردن مال.”
در پاراگراف اول که توصیفی از افراد خسیس بود عبارت ” خست نفس جبلی ” آمده که نشان میدهد جناب سعدی هم، خساست را ذاتی میدانسته است. هر چند پژوهشهایی ارثی بودن این وضعیت را ارائه کردهاند.
شما ۷ تومن به دست میآورید. آیا اول ۴ تومن آن را کنار میگذارید و بعد خودتان را با آن ۳ تومن باقیمانده تطبیق میدهید و یا نه، اول خرج میکنید و بعد هرچه ماند را ذخیره میکنید. فارغ از وراثت نوع شکل گیری دیدگاه آدمها هم مهم است. این دیدگاه در خانواده یا محیط دوستان شکل میگیرد.
گاهاً خساست در زمینه مالی هم قابل تحمل نیست اما جای بد داستان اینجاست که اشخاص خسیس میتوانند بیعاطفه هم باشند. چرا که بیعاطفگی، رفتار خشک، تشریفاتی و انعطاف ناپذیری از خصایص افراد خسیس است. کم گذاشتن در عاطفه و ابراز محبت، اوج خساست است.
چارلز دیکنز در داستان اسکروچ، شخصیت یک فرد خسیس و بی عاطفه را به خوبی از روی افراد واقعی عصر خود نگاشته است.