محمدمهدی حق‌دوست
محمدمهدی حق‌دوست
خواندن ۲ دقیقه·۵ ماه پیش

درباره شعر، حماسه و تحجر

سعید بیابانکی با تصویر مرد جنگ‌جویی که سوار بر اسب به سرعت به میدان جنگ می‌رود، در توصیف سرِ بر نیزه‌ها می‌گوید «هزار بادیه مجنون نِی‌سواری تو»؛ حضرت استاد موسوی گرمارودی به‌سان انسانی که اصلا معنی گودال را نمی‌داند اینگونه تعبیر می‌کند که «هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم»؛ محمود کریمی هم‌چون روضه‌خوان جاهلی که اصلا نمی‌داند قرار است تا ساعتی بعد چه خونی، به چه نحوی بر زمین ریخته شود، با آن حماسه و شوری که ندای فتح و پیروزی می‌دهد می‌خواند «از خیمه برون چو رسول‌الله»؛ علیرضا قزوه نفهم است یا خودش را به نفهمی زده است که می‌گوید «دلم قربانی آن سر که با خنجر کند بازی؟»؛ استاد مهندس گویا چنان می‌گوید «مردی به پای خواست که افتد ز پای ظلم»، انگار هیچ توجهی به زمین‌خوردن آن مرد از روی اسب ندارد و تنها میلیون‌ها سال بعد از آن واقعه را دارد می‌بیند!

هزار، هزار، هزار نظم و نثر دیگر هم قلم زده‌اند و نوشته‌اند و خصلت‌شان این است که حسین علیه‌السلام را در «سوگ» زندانی و محبوس نکرده‌اند؛ مرگ برای این حسین علیه‌السلام بازیچه‌ای بیش نیست و گودال و خنجر و تیغ و سنان و نیزه و شمشیر و دشنه و سنگ و علی اکبر و عبدالله و عون و تشنگی و گرسنگی و نعل تازه اسب و غارت خیمه‌ها همه برای او اجزای یک روایت حماسی است تا بتواند حرکت امام برای نابودی ظلم را تصویر کند و مسیر «فَلْیَرحَلٔ مَعَنٰا» را ترسیم نماید.

این شاعران و نویسندگان نه تنها حضرت حسین علیه‌السلام را در «سوگ» زندانی نکرده‌اند بلکه آن حضرت را در «حماسه» آزاد گذاشته‌اند تا در طیّ طریق تمام تاریخ، آزادانه به همه دنیا سر بزند و مستضعفین را دعوت به قیام لله کند و سپس به جنگ با مستکبرین برود. امروز، تمام تاریخ، ۷ اکتبر است و تمام دنیا، فلسطین. هر کسی هم که چشم دیدن این صحنه را ندارد و درک تشبیه اسرائیل به اصحاب ابن زیاد و تشبیه شهدای فلسطین به اصحاب ابن علی برایش سخت است، لعنت خدا بر او باد.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید