«تَپ، تَپ، تَپ ... دینگ!»
درست یادم نمیاد که چی شد که رسیدم به «ماشین تایپ»؛ اما این داستان تکراری زندگیِ منه؛ در مورد یک موضوعی کنجاو شو؛ از یک جا شروع کن؛ و نهایتا از ناکجاآباد سر دربیار؛ اگر هنوز عمر داشتی، دوباره این عمل رو تکرار کن! ... به همین سادگی!
شاید وقتی به سریالهای قدیمی و فیلمهای مربوط به گذشته نگاه میکنیم، خیلی بیتوجه یک دستگاه بسیار بااهمیت رو نادیده میگیریم و اون هم ماشین تایپه؛ بله ماشین تایپ! شاید براتون عجیب برسه که توی سال ۲۸ (بعضی اوقات هم ۲۹) روز مخصوص به «ماشین تایپ» باشه؛ فِوریه، ماهِ جهانیِ گرامیداشت این دستگاه قدیمیه!
همهی داستان از اون جایی شروع شد که یک ایتالیایی به نام «Francesco Rampazetto» که شغلش «چاپگری» بود (یعنی با تکه چوبهای طرحدار روی کاغذ طرح میزد) به سرش زد که چرا یک ماشین نداشته باشیم که این کار رو (چاپگری) برای حروف انجام بده؟! خلاصه دستگاهی رو ساخت که آغازگر یک تحول بود و عکسش رو در زیر میبینید؛ اسمش رو هم گذاشت «Scrittura Tattile» که میشه «نوشتن لمسی».
البته لازم به ذکره که این دستگاه از جوهر استفاده نمیکرد و حروف رو روی صفحه پرس میکرد.
حالا حدس میزنید این داستان چه سالی اتفاق افتاده باشه؟
.
.
.
خب، حتما شوکه خواهید شد اگه بفهمید این داستان مربوط به قرن ۱۴ام میشه و دقیقا سال ۱۵۷۵ میلادی اتفاق افتاده؛ راستش خودم هم که شنیدم واقعا شوکه شدم ... فرض کنید چند قرن پیش در اروپا دست به کاری زدن که اگر امروز به جوونای ما بگی احتمالا نمیتونن درستش کنن!!!
این جا تازه ابتدای داستان انسانها و ماشینهای نویسنده شروع میشه؛ بعد از این اختراع، طرحهای اولیهی زیادی ایجاد شدند و هر کدوم یکسری ویژگیهای مربوط به خودشون رو داشتند. بعضی از این طرحها به فروش میرسیدند و بعضی دیگه هم استفادهی چندانی نداشتند. شاید با خودتون فکر کنید که «عه! مگه میشه؟ یک دستگاهی وارد بازار شده بوده که هم سرعت نوشتن رو افزایش میداده هم اینکه کار یکنواختی رو تحویل میداده!»؛ جواب من به شما اینه که «نه خیر! برای ورود هر چیز جدید نیازمند ورود فرهنگش هستیم و این فرهنگ و نگرش اجتماعی به این وسایل تابع موارد متعددیه که یکیش میتونه بازاریابی اون چیزِ جدید باشه». خب اون اوایل ظاهرا تبلیغ زیادی براش نمیشده و در ادارات (اگر ادارهای بوده باشه!) تبلیغ چندانی براش نمیکردن و خب کارش نگرفته بوده دیگه؛ البته به این نکته هم باید توجه داشت که اون اوایل به دلیل عدم بازاریابی درست و درمون، زیاد به پیشرفت این دستگاه بها داده نشده و خب خیلی خیلی آرومتر از اون چیزی که فکر میکنید این دستگاه پیشرفت میکنه و با وجود شروع طوفانی (ایدهی بزرگ و جذاب «ماشین نویسنده») در سال ۱۷۱۴ تبدیل به یک مدل مناسب برای استفادهی عمومی میشه! این جا خیلی الهام بخشه؛ یک ایدهی خیلی خفن بعد از یک قرن و نیم تازه به بلوغ خودش میرسه و با مقبولیت قابل توجه مردم مواجه میشه ... نباید ناامید شد اگر کار بزرگی کردیم و نگرفت میتونیم امیدوار باشیم که این کار شاید قرنها بعد به کمک بشر برسه و بتونه جامعهی انسانی رو رو به جلو سوق بده! خب دیگه زیاد انگیزشی نکنم نوشتهم رو!
کجا بودم؟ آها! رسیدیم به سال ۱۷۱۴ که اولین مدل درست و حسابی «ماشین نویسنده» ثبت اختراع شد. بذارید اول عکسش رو ببینیم.
باید بگم که شما قرار نیست عکسی از این دستگاه ببینید :) چون که فقط گواهی ثبتش در کتب اسناد وجود داره؛ اما اگر یکم انگلیسیتون خوب باشه میتونید بفهمید که این بندهی خدا هم یک اختراعی داشته که شبیه به ماشینهای مورد صحبت من بوده.
خب خب، دیگه فکر میکنم برای امشب بسه؛ تقریبا یک قرن استراحت میکنیم (!) تا اگر عمری باقی بود وارد دورهی پرشتاب تحول این دستگاه بشم.
راستی بذارید یک سوال ازتون بپرسم:
به نظر شما، یک ماشین تایپ چه شباهتی با ماشین خیاطی میتونه داشته باشه؟
در برابر حق، فروتن باشید؛ خدا یار و نگهدارتون.