شهریور 1404 بود که پس از ماهها بهصورت گذری، به اینستاگرام سر زدم و ناگهان ویدئوی معرفی فیلم-کنسرت «ارباب حلقهها» را در صفحه فیدیبو دیدم. برای من که یکی از طرفداران پر و پا قرص دنیای آردا و سرزمین میانه هستم و سالها با حسرت، ویدئوهای اجراهای مشابه خارجی را در یوتیوب تماشا کردهام، امکان نداشت این فرصت را از دست بدهم. بلافاصله سراغ خرید بلیت رفتم و خوششانس بودم که توانستم بلیت سالن اصلی را تهیه کنم. با شوق فراوان لحظهشماری میکردم تا یکشنبه فرا برسد و به اجرا بروم، اما متأسفانه در حین اجرا، این شوق کمکم فروکش کرد. در این نوشته تلاش میکنم تجربهام را با نگاهی منصفانه روایت کنم و شاید کمکی به بهبود چنین اجراهایی در آینده باشد.

پیش از هر چیز باید تأکید کنم که قدردان تکتک افرادی هستم که از شکلگیری ایده تا اجرای نهایی این پروژه نقش داشتهاند. تلاش آنها برای پر کردن خلا چنین تجربهای در ایران ارزشمند است و همه ما طرفداران دنیای تالکین باید از این حرکت حمایت کنیم. نقدی که مینویسم با هدف تخریب نیست، بلکه برای کمک به ارتقای کیفیت اجراهای مشابه در آینده است. راستش را بخواهید، من چندان اهل کنسرت رفتن نیستم، اما اگر بخواهم از بین همه کنسرتها یکی را انتخاب کنم، بیتردید «ارباب حلقهها» انتخاب من خواهد بود.
بزرگترین ضعف اجرا نه در کیفیت نوازندگی بود، نه در رهبری ارکستر، نه در مسائل فنی صدا و تصویر و حتی نه در مدیریت جمعیت؛ مشکل اصلی در نوع روایت بود. تصور میکنم بسیاری از مخاطبان مثل خودم، انتظار داشتند قطعات مشهور موسیقی متن سهگانه اجرا شود و همزمان بخشهایی از فیلم روی پرده پخش گردد تا حال و هوای کنسرت تقویت شود. اما برگزارکنندگان در تصمیمی عجیب کوشیدند کل دوازده ساعت فیلم را در دو ساعت فشرده کنند و در بسیاری از صحنهها تنها چند دقیقه موسیقی بنوازند. نتیجه این تصمیم، سکوتهای طولانی و لحظات حوصلهسربر در سالن بود. بیشتر مخاطبان چنین رویدادی از طرفداران جدی این مجموعهاند و بارها سهگانه و الحاقات آن را تماشا کردهاند؛ آنها برای شنیدن موسیقی آمده بودند، نه تماشای دوباره فیلم.
بخشی از جذابیت فیلم-کنسرت در همخوانی دقیق موسیقی و تصویر است. در این اجرا اگرچه موسیقی پسزمینه فیلم حذف و فقط دیالوگها باقی گذاشته شده بود (که تصمیم درستی است) اما موسیقی زندهای که اجرا میشد اغلب هیچ تناسبی با سکانس در حال پخش نداشت. به عنوان مثال، قطعهای با تم حماسی روی صحنهای تراژیک نواخته میشد و این تناقض آزاردهنده بود. بهعنوان کسی که چندین بار سهگانه را بهطور کامل دیدهام، مدام انتظار داشتم موسیقی مربوط به همان صحنه اجرا شود و همین باعث دلزدگی شد.
از دو ساعت زمان اجرا، حدود نیمی به فیلم اول اختصاص داشت و بسیاری از سکانسهای آن بدون ضرورت پخش شد؛ در مقابل، دو فیلم دیگر (که اتفاقاً هیجانانگیزترند و قطعات موسیقی ماندگاری دارند) بهطور فشرده نمایش داده شدند. گویی تدوینگر در میانه کار متوجه زمانبری فیلم اول شده، اما بهجای بازنگری و حذف بخشهای غیرضروری، تصمیم گرفته زمان دو فیلم دیگر را بهشدت کوتاه کند. همین باعث شد فیلم سوم، که طولانیترین نسخه سهگانه است، تنها در چند سکانس خلاصه شود.
سکانس مبارزه گاندالف با بالروگ در معدن موریا یکی از نقاط اوج سهگانه است و موسیقی آن (قطعه The Bridge of Khazad Dum) به گروه کُر نیاز دارد و بسیار شنیدنی است، اما در این اجرا بهطور کامل حذف شده بود. همینطور سکانس دیدار یاران حلقه با بانو گالادریل و کلهبورن در جنگل لوتلورین و قطعه زیبای Lothlorien نیز اجرا نشد. حذف چنین لحظاتی باعث شد یکی از جذابترین بخشهای موسیقی متن به گوش نرسد.
هرچند حذف موسیقی پسزمینه و اجرای زنده باعث شد مطمئن شوم کنسرت کاملاً زنده است، اما این کار صداهای محیطی مهم مثل برخورد شمشیرها، سم اسبها و افکتهای اکشن را نیز حذف کرده بود. همین مسئله فضای فیلم را کمهیجانتر کرده بود و گاهی یادآور فیلمهای صامت صد سال پیش میشد.
با وجود نام «فیلم-کنسرت»، در عمل بیشتر شبیه اکران فیلم با کمی موسیقی زنده بود. تجربه تماشای سینمایی سهگانه در ایران چیز تازهای نیست، اما پوستر این اجرا وعده «برای اولین بار در ایران» داده بود و انتظار من تجربهای موسیقایی بود، نه صرفاً مرور دوباره فیلم. حتی خود موسیقی هم در بسیاری از لحظات بهاندازه یک ارکستر ۱۵۰ نفره پرقدرت به گوش نمیرسید و حس میکردم کمتر از ده نفر روی صحنه مینوازند. پیشنهاد میکنم در اجراهای بعدی نور صحنه را خاموش نکنند و تصاویر نوازندگان را بهطور مداوم روی نمایشگرهای جانبی نشان دهند تا ارتباط مخاطب با ارکستر بیشتر شود.
موسیقی سهگانه «ارباب حلقهها» از دهها قطعه تشکیل شده که تمهای مشترک دارند و آهنگساز (هاوارد شور) آنها را بهگونهای کنار هم قرار داده که روایت موسیقایی فیلم حفظ شود. اگر این قطعات پشت سر هم و بدون وقفه اجرا شوند، مخاطب ضمن تشخیص ملودیهای آشنا، غرق در جریان داستان میشود و خستگی به سراغش نمیآید. مثلاً ملودی پایانی قطعه Many Meetings همان است که در میانه The Treason of Isengard شنیده میشود و پایان این قطعه نیز با آغاز The Bridge of Khazad Dum پیوند دارد. چنین پیوستگیهایی فرصت ارزشمندی برای طراحی یک برنامه منسجم فراهم میکند. امیدوارم در اجراهای بعدی از این ویژگی بهره گرفته شود و تمرکز اصلی روی موسیقی باشد، نه بر روی خلاصهسازی فیلم.
