کمی هیجان دارم و کمی ترس. بازی Elden Ring در حال دانلود شدن است و نمیدانم بازخوردم به آن چیست. بازی کامپیوتری جدید استدیو From Softeare که اگر ذره ای اخبار گیم را دنبال کنید حتما میشناسید.
نمره متای استثنایی 97 این بازی باید نشان دهنده ی یک شاهکار باشد اما واکنش ها در یوتیوب و رسانه های گیم کمی متفاوت است. اکثرا نمره ی بالای بازی را تحت تاثیر یک جریان یا بازی رسانه ای بازی میدانند. اما در هرچه شک کنیم مطمئنا بازی به شدت سخت است.
در کل تمامی بازی های این استدیو برای آن دسته گیمر هایی ساخته شده که علاقه به چالش های بسیار پیچیده و جان فرسایی هستند که با بار ها و بارها تکرار و شکست در این چالش ها نه تنها مشکلی ندارند بلکه زمانی که چالش را با پیروزی پشت سر میگذارند لذت عجیب و حس رضایت فوق العاده ای دارند.
ترس من نیز از همین است. تا به امروز که خود را عضوی از اهالی دنیای گیمر ها دانسته ام اکثرا علاقه مند به بازی های داستان محور بوده ام و بیش از کیفیت بصری، گیم پلی، موسیقی و هر عنصر دیگری در بازی داستان زیبا مرا میخ کوب در زمین میکند. بازی های درجه یکی مثل Assassin's Creed (البته تا نسخه Unity)، Dishonered و Sherlock Holmes. حتی برخی یازی های مستقل مثل Inside که در عین خالی بودن از یک کلمه دیالوگ، داستانی را برای مخاطب روایت میکند که در صورت درک آن مو به تنتان سیخ میکند.
حال از شدت اخبار رسانه ای رو آوردم به بازی Elden Ring که واقعا نمیدانم چقدر از آن خوشم خواهم آمد، چقدر در برابر چالش های آن مقاومت میکنم و اصلا همت تمام کردن آن را دارم یا نه. اما به تجربه اش می ارزد. خدا را چه دیدی اصلا شاید این سبک از مورد علاقه های من بوده و خبر نداشتم.
دیروز کمی بازی را در یوتیوب مشاهده کردم و داستان کلی آن را فهمیدم. ملکه ی سرزمین بینابینی گم شده و بچه هایش حلقه ی او را که Elden Ring نام دارد تکه تکه کرده و استفاده میکنند. این حلقه آن هارا به قدرت و سپس فساد می اندازد و آن ها را تبدیل به غول های بی شاخ و دم میکند که در حقیقت باس های اصلی بازی هستند.
برای موفقیت در بازی باید با کشتن همه ی آنها تکه های حلقه را به هم متصل کرده و با به دست آوردن حلقه ی کامل تبدیل به Elden Lord یا پادشاه بزرگ بشویم. به همین سادگی. همینقدر مختصر و مفید و طاقت فرسا.
بازی جهان باز است و با گشتن در مپ بی پایان و فوق العاده بزرگ بازی به غول های متفاوت و فرعی دیگری برمیخوریم که آنها هم هرکدام به نوبه ی خود جانکاه و سختند. از کشتن آنها باید برای جمع کردن منابع و خرید و ارتقای سلاح استفاده کرد. چون در اول بازی با یک سیخ و یک در قابلمه به عنوان سلاح آغازین شروع به کار خواهید کرد.
توضیحات تا همینجا کافیست. بازی میکنم و تجربه ام را در یک نوشته ی دیگر به اشتراک میگذارم. امیدوارم بعد از این همه انتظار برای دانلود و نصب و هزینه کردن برای فارسی سازی بازی در همان دقایق اول از بازی متنفر نشوم که شدیدا احتمالش را میدهم.
به امید یک تجربه ی ناب.
ادامه دارد...