اکثر ما داستان لوبیای سحر امیز و داستان های مشابه اون رو شنیدیم. اما امروز میخوام درباره ادویه ای صحبت کنم که تاریخ دنیا رو عوض کرد!
این مطلب فارغ از هر دیدگاهی , در نوع خودش جالبه! اما با توجه به چیز هایی که امروزه در دنیای اطرافم میبینم , لازم دونستم که این مطلب رو بنویسم , شاید پاسخی به بعضی از پرسش ها باشه.
خب بیاید شروع کنیم :)
ادویه ها فارغ از نقششون در غذا ها , خواص دارویی درمانی بی نظیری هم داشتن!( در شیمی چیزی به اسم گروه های عاملی که به ساختار یک عنصر متصل میشند و به اون این خواص ویژه رو میدن )
ادویه برای اینکه به انگلیس برسه , گرون تموم میشد!
برای همین انگلیسی ها دنبال راهی گشتند تا ادویه رو ارزون تر به انگلیس وارد کنند. رفتن از راه خشکی معقول نبود چرا که با وجود مسیر طولانی و خطرات بسیار , تنها مقدار کمی ادویه رو میشد منتقل کرد که خب اصلا نمیصرفید. راه هوایی هم که خب کسی به اون فکر نمیکرد چرا که فناوری های اون زمان این اجازه رو نمیداد. تنها راه دریایی باقی میموند.
همونطور که میدونید انگلیس یه جزیره کوچیک ( در شمال غرب افریقا ) هست و میتونست به هر حمله ای از راه دریا پاسخ بده. برای همین هم ناپلئون نتونست مستقیم به انگلیس حمله کنه و سعی داشت با تصرف کردن مستعمره های انگلیس ( مخصوصا هند که مهمترین اونها بود ) قدرت انگلیس رو تضعیف کنه.
اما خب این قدرت به سادگی به دست نیومده بود!
انگلیسی ها برای اینکه به هند برسند مجبور بودن کل افریقا رو دور بزنند و از اونجایی که نقشه ای هم نبود , مجبور بودن که با کناره های ساحل حرکت کنند و نفر اولی که میرفت , نقشه رو برای نفر دوم تکمیل میکرد و دوم برای سومی تا الی آخر.
انگلیسی ها ساخت کشتی بادبانی رو از ایرانی ها و ساخت توپ رو از چینی ها الگو برداری کردند.
سالها طول کشید که انگلیس به هند برسه! اما وقتی که جزایر هند رو دیدن , جرقه ای تو ذهن اونها زده شد!
انگلیسی ها به هندی ها پیشنهاد کردند که اموزش و پرورش فرزندان خودتون رو به ما بسپارید تا شما هم مثل ما پیشرفت کنید.
انگلیسی ها , بچه های دبستانی هندی رو مجبور میکردن که جدول لگاریتم رو حفظ کنند!!!! ( خود من تا دبیرستان نمیدونستم که لگاریتم چی هست ).
خب همونطور که میدونید حفظ کردن جدول لگاریتم بیهوده هست اما این یه مزیت بزرگ برای انگلیسی ها داشت!
بچه هندی سراسر امروزش رو صرف یادگیری لگاریتم ۱ تا ۱۰ میگرد , فردای اون روز رو هم ۱۰ تا ۲۰ اما روز سوم همون ۱ تا ۱۰ رو هم فراموش میکرد. سالها دغدغه کودک هندی این بود که جدول لگاریتم رو حفظ کنه که مبادا بهش بگن خنگ یا از معلم کتک بخوره و یا حتی از خانواده سرکوفت بخوره.
و این شد که سالها انگلیس در منابع هند تاخت , کسی صداش هم در نیومد :)
همونطور که گفتم این داستان فارغ از هر دیدگاهی در نوع خودش جالبه.
اما طبق چیزی که امروزه در دنیای اطراف میبینم , زن و دانش اموزی ایرانی رو با چه چیز هایی که نمیشه سر گرم کرد :) ( البته این برای همه صادقه! ).
دانش اموز ها برای رقابت سر نمراتی که خودشون هم میدونن که دردی رو ازشون دوا نمیکنه صف شدند اما برای فرار از اینده ای که در انتظارشونه سرشون رو زیر برف کردند. و افراد و موسساتی که به این رقابت ها دامن میزنند ( جالبه بدونید این موسسات اموزشی که همیشه تو تلوزیون میبینید دارن تا کار اموزش و پرورش خلل ایجاد میکنند و دانش اموزان رو تشویق میکنند که بعد عید مدرسه نرند!).
جالبتر از اگاهی درباره مبلغی که در صنعت کنکور ازمایشی میگذره اینه که بدونید اموزش و پرورش سیلابس کتاب ها رو تعیین نمیکنه! بلکه شورا عالی انقلاب فرهنگی این کار رو انجام میده!
دانش اموزان شاید درصدی از جمعیت کشور ما نباشند , اما همه اینده ما هستند!
زن ها شاید ( شااااید!) دانشمندان بزرگی نشدند اما دانشمندان بزرگی رو تربیت کردند!
ما نیاز داریم به زن های مستقل , متفکر و فعال. اما طبق چیزی که امروز در فضای مجازی میبینم , زن ایرانی رو با چه چیز هایی که نمیشه سرگرم کرد :)
درباره حجاب اجباری صحبت نمیکنم , اما فکر میکنم نقش مسیح علینژاد چیزی جز نقش انگلیس تو هند نیست :)