اول بگم این شعر کمی ادبیاتش خاصه چون که یه روز نشسته بودیم تو ی جمعی و گفتن که من شعرام از خودم نیست و اگه میتونی ما یه چیز میگیم همینجا شعر بگو خلاصه یکی گفت بلوز یکی گفت پیراهن،، چون جمع خودمونی بود کمی ادبیاتش خاصه
بابت همین پیشاپیش عذر میخوام...........
به بلوزم که بلوزت شده یک پیراهن،،،
میفشارم به درونت همچو یک تیرآهن،،،
به سرم باز زده ببرم باز تو را در خلوت،،،
بکنی ناله و فریاد به بلوغ و شهوت،،،
چه شود راست کنم سمت تو و چشمانت،،،
چشم در مردمک و انجمن فریادت،،،
باز هم عذر میخوام بابت این شعر،،بماند یادگاری