مجتبی نظری
مجتبی نظری
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

آغاز ویرگول برای من

دیروز نوشته‌ای می‌خواندم که از فایده‌های بازگشت به وبلاگ‌نویسی می‌گفت؛ از این می‌گفت که نوشتن در این فضاست که می‌تواند انباشت و بعداً با جست‌وجو پیدا شود و در دسترس همه قرار گیرد. در کنار این‌ها، خواندن متن‌های بلند در تلگرام اذیت‌کننده است و گمان می‌کنم برای هرکسی که دوست دارد نوشته‌هایی لااقل با ظاهر حرفه‌ای بنویسد، تلگرام و به طور کلی پیام‌رسان‌ها اصلاً گزینه‌های مطلوبی نیستند. توییتر امکان گرفتن بازخورد و شکل‌گیری بحث حول یک مسئله را می‌دهد اما نه به شکل درستش! توییتر را می‌توان محلی برای تبادل نظر به شکل «فست‌فودی» دانست. ویژگی آن فضا که متأثر از جامعه‌ی مدرن امروزی انسان‌ها هم شاید باشد، این است که کسی در آن حوصله‌ی برخورد با متنی فکرشده و مستدل و سپس ارائه‌ی قضاوتی معقول و باز هم فکرشده پیرامون آن ندارد. مخاطب در کسری از دقیقه نه تنها صحبت‌های موجود در یک توییت، بلکه حتی کل نظام فکری نویسنده‌ی آن را هم به زعم خود درک و داوری می‌کند.

به خاطر این موارد و خیلی دلایل ریزودرشت دیگر که در نکوهش شبکه‌های اجتماعی گفته می‌شود، تصمیم دارم گاهی تولیدات نسبتاً به‌دربخور ذهنم را، چه آن دسته که برآمده از احساس در موقعیت خاصی هستند و چه آن‌ها که حاصل مطالعه و تفکرند، این بار اینجا، با دقتی که مخصوص نوشتن یادداشت و مقاله است و در نوشتن‌های شبکه‌های مجازی یافت نمی‌شود، به ثبت رسانم. طبیعتاً همچنان اولویت من ارتقای مقالاتی است که در نشریه‌ای دانشجویی می‌نویسم؛ متن‌هایی که اینجا خواهم نوشت شاید عمق مطالعه‌ی آن‌ها را نداشته باشند اما احتمالاً حالتی شخصی‌تر دارند و دایره‌ی بزرگ‌تری از موضوعات را پوشش خواهند داد.

این نوشته‌ هم صرفاً هدفش آغاز کار بود و تمرین، با این امید که واقعا این اراده در من به وجود آید که بیش‌تر بنویسم، چرا که نوشتن شناختن را برایم همواره آسان‌تر می‌کند.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید