مهدی نیکخو
مهدی نیکخو
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

دل نوشته اَمرداد: V-Log رو شروع کردم تا وقتی نیچه گریست.

الان نزدیک به 5 ماه از شروع سال 99 میگذره و تو شهریور ماه میرم تو 11 ماه خدمت دیگه کم کم نزدیک 1 سال خدمت کردم و واقعا دوران عجیبیه زندگی نظامی، منی که هر روز دیر بیدار میشدم الان ساعت 5 صبح بیدار میشم و خلق و خوی نظامی گرفتم و از همه مهم تر این که از اون حالت شکست عشقی که اول سال 99 اتفاق افتاد (بهم خوردن نامزدیم) بیرون اومدم و هرچی به اون روزها فکر میکنم میگم پسر چقدر تو احمق بودی!! چی پیش خودت فکر میکردی!! خلاصه احمقانه ترین تصمیم دوران زندگیم زمانی گرفتم که رفتم خواستگاری و جدی اش کرده بودم و بهترین تصمیم زندگیم رو زمانی گرفتم که تصمیم گرفتم که دیگه ادامه ندم یه وقت هایی از هر جایی جلوی ضرر رو بگیری منفعته!

نمیخوام زیاد بحث رو باز کنم ولی آدم باید شرایط رو داشته باشه و این که شناخت خیلی زیاد و فراتر از کافی داشته باشه تا کسی رو به عنوان شریک زندگی قرار بده و کور کورانه و چشم بسته دختری رو انتخاب نکنه که هیچ جوره به خودت نمیخوره!!

خدا رو شکر الان تو جایگاه خوبی هستم، زندگیم برگشته به حالت عادی هم دارم به خدمت ام میرسم و هم بعدش میرم تو دفترم کارهام رو انجام میدم که دستم تو جیب خودم باشه من عادت نداشتم از بابام درخواست پول تو جیبی کنم و واقعا سخته برام و این که کار کردن رو دوست دارم هم سرم گرمه کارمه و هم دارم تجربه های جدیدتری کسب میکنم و حسابی تو اعتماد به نفسم تأثیر داشته واقعاً.

الان دارم این بلاگ متنی رو مینویسم به این فکر میکنم که سال دیگه این موقع دیگه خدمت ام تموم شده و کارت پایان خدمت ام هم اومده و میتونم برای برنامه بزرگ زندگیم که مهاجرت هست اقدام کنم و اولین کاری که میکنم میرم پاسپورت ام رو میگیرم بعدش درخواست ویزا میدم و آماده میشم که یه سفر ماجراجویی خارج از کشور رو تجربه کنم و بتونم خودم رو سریع با شرایط جدید تطبیق بدم، کلا زندگی ماجراجویانه رو دوست دارم و از این که هر روز ام یه جوری باشه و تجربه های جدید نداشته باشم خوشم نمیاد و تنها چیزی که این روز ها بهم انگیزه و امید میده اینه که بعد از پادگان سریع میام دفتر و رو پروژه ام کار میکنم و تجربه ام رو تو برنامه نویسی میبرم بالا.

راستی من V-Log ام رو تو یوتیوب شروع کردم و اولین ویدیو نیمه حرفه ای ام رو تولید کردم و به نظرم جالب بیاد چون میخوام از تجربه هام براتون بگم و از دنیای برنامه نویسی و تخصصی هم حرف میزنم و از ثبت وقایع ام لذت میبرم برای همین لینک اولین ویدیو ام رو این زیر میزارم تا شما ببینید راستی لایک و ساب اسکرایب فراموش نشه :)

https://www.youtube.com/watch?v=R831QHI0AAE&t=5s

شاید بعضی از دوستان در مورد V-Log اطلاعی نداشته باشند که من به نظرم نیازه یه توضیح کوچیکی در مورد V-Log بدم: همین وبلاگ نویسی خودمون هستش اما به صورت ویدیویی و این که تأثیر خیلی بیشتری با مخاطبین داره و میتونه احساسات و نزدیکی بیشتری با مخاطب پیدا کنه و این که از این روش هم میشه به کسب درآمد رسید که با تولید محتوای ویدیویی و انتشار ویدیو تو یوتیوب کم کم یه مقداری subscribers کسب میکنید و اگه بالای 1000 سابسکرایبر تو یوتیوب بشید میتونید تبلیغات (Monetization) رو تو یوتیوب فعال کنید و بین ویدیوهاتون تبلیغات گوگل رو نمایش بدید و گوگل نسبت به رفتارهای کاربر به شما به دلار پرداخت میکنه.

متاسفانه متوجه شدم به شدت حافظه ام ضعیف شده و خیلی چیزها رو یادم میره و دچار فراموشی شدم نمیدونم چرا اینجوری شدم (شاید به خاطر پراکندگی ذهنی این چند وقتمه) ولی خب از این میترسم که به چیزهایی که رسیدم و تجربه کردم رو به کل فراموش کنم برای همین تا میتونم ویدیو میگیرم و بلاگ مینویسم تا لااقل اگه یه روزی فراموشی مطلق گرفتم بتونم یه سری خاطرات رو زنده کنم و اون مهدی پر آرزو رو زنده نگه ندارم.

آهان در مورد فراموشی گفتم راستش یه چند وقتی هست که دارم تلاش میکنم با مدیتیشن ذهنم رو آروم کنم و یه مقداری هم موفق بودم ولی زمان زیادی میبره و امیدوارم که ادامه بدم چون ذهنم خیلی خیلی درگیر خیلی موضوع هایی هست که به همین راحتی آروم نمیگیره و اگه یه دقیقه چشم هام رو ببندم و تمام خاطرات و تجربه هام و دغدغه های روزمره، کارهای عقب افتاده صف میکشن و حتی به پیشرفت و نیاز پروژه هام موقع خواب فکر میکنه البته تا حدودی تونستم که تمرکز ام رو جمع و جور کنم ولی خب سخته نیاز به تمرین بیشتری داره تا ذهن پیچیده رو آروم و متمرکز کرد!!!


خلاصه این که میدونم خوندن این دست نوشته دست مایه ای برای شما نداشت ولی برای این که دست خالی از این پیج بیرون نرید حداقل یه رمان بهتون معرفی میکنم به اسم "وقتی نیجه گریست" که نویسنده اش اروین یالوم هستش و ترجمه خانم سپیده حبیب می باشه من کتاب رو با لینک فیدیبو میذارم که یه سر بزنید حتما کتاب خوبیه و میشه گفت از مشکل ذهنی نیچه حرف میزنه که آدم فیلسوفی مثل نیچه چقدر میتونه دچار مشکلات داره صحبت میکنه من خوشم نمیاد اسپویل کنم خودتون بخونید و اگه براتون جالب بود بیایید این زیر کامنت بزارید.


مرسی که تو این پست همراهم بودید راستش نیازه یه وقت هایی دست به قلم بشم و از روزمرگی هام بنویسم. با نظراتتون بهم انگیزه بدید ممنونم.

نیچهوقتی نیچه گریستvlogblogویلاگ
همیشه از کارهای جدید لذت میبرم و دوست دارم اکتشافات جدیدم که کلی تجربه های ریز و درشت کسب کرده ام رو با دیگران به اشتراک بگذارم تا آن ها این مسیری که من قبلا رفته ام را بدون پیچ و خمی طی کنند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید