آدمهای هدفگرا goal oriented محکوم به تنهایی هستند. چون به بیفکری، بیاحساسی و خودخواهی متهمند. محکومند به تنهایی و انزوا. محکومند که در سرما راه بروند. محکومند که در خواب فریاد های بیصدا سر دهند و جیغشان شنیده نشود. محکومند که این تنهایی را تا زمانی که به مقصد برسند به دوش بکشند. در مقصد تنها خودشانند که میداند بر آنها چه گذشته است، در میان انبوه صدای تشویقها آنچه از پیکر مانده را مینگرند و بجای جرعهای آب زلال که عطش را رفع کند، تودهای ابر مرطوب دورش را میگیرد که با با بادی آمده و با نسیمی میرود. و این واقعیت تلخ موتور پیشرفت نوع بشر است و آنچه به آن رسیده اینگونه رسیده است. آنها از بیرون سرد بنظر میرسند در حالیکه از فوتون فوتون نور خورشید دلگرم میشوند. آنها خودخواه دیده میشوند در حالیکه چیزهایی را میبینند که دگرخواه ترین ها هم از دیده مخفیاش میکند. از نظر دیگران تمامی کارهایی که انجام می شود بیهوده است،اما تنها زمانی این کارها از دید دیگران زحمت است و ارزش دارد که به جایی رسیده باشند و پس از آن زحمتها تبدیل میشود به خوش شانسی. آنها سعی میکنند دنیا را جذاب و زیبا تر از آنی که هست ببینند.آنها نگرانند که عمری برای لذت بیداری نمانده باشد بهمین امر،خواب را پس میزنند.