فقط اومدم بنویسم که خیلی دلم برای گذشته تنگ شده
برای چندسال پیش که با خانواده میرفتیم خارج از شهر یا حتی یه پارک ساده.
شاید اون زمان این چیزا رو خیلی تفریح و خوشی حساب نمیکردم و حتی توی دلم خدا خدا میکردم که زود برگردم خونه ! اما این روزا میفهمم چقدر یه تفریح ساده میتونه برای تو خاطره های قشنگ بسازه و روزای سرد، گرمت کنه..
راستش این روزا، دیگه نه انگیزه ای وجود داره، نه حوصله ای ، نه مهر و محبت آنچنانی که محرک ما باشه برای گذروندن وقت با دیگران،
همه رفتیم یه گوشه و توی سکوت و تاریکی زندگیمون نظاره میکنیم دنیا رو..
خودم آدم نسبتا منزویای هستم، خیلی وقتها دلم خواسته تنها باشم اما یه مدتیه دارم به یه سری حقایق پی میبرم، چه بخوایم چه نخوایم ما انسان ها به هم وابسته ایم.. هیچ آدم منزویای نمیتونه زندگی شادی داشته باشه.. برای حال خوب به آدم های دیگه ای هم نیاز داریم .. البته نه هر آدمی، چرا که کیفیت >>>کمیت
خلاصه اگه توی زندگی رفیق یا آشنایانی دارید که وقت گذروندن باهاشون حالتون رو بهاری میکنه، از دیدارشون غافل نشید!
و تا میتونید فقط خاطره های خوب بسازید،چرا که : خاطره همان چیزی ست که در روز های سرد، گرمت میکند :-)