52herts whale
52herts whale
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

"خاطره روز تولد امسال "

خب ، من خیلی عادت به جشن و سرور و پایکوبی و مهمونی های بزرگ و ببر و بیار و بزن و برقص برای روز تولد ندارم، حقیقتا توی خونواده ما هیچ کس به اینطور چیزها عادت نداره و اهمیتی نمی‌ده ، صرفا درحد تبریک و چندتا شیرینی . مهم نیست بگذریم.

اولین کسی که شب قبل تبریک گفت ، مادربزرگم بود. از پشت تلفن. روز بعد دوسه نفر دیگه‌م به صورت پیام و با ایموجی قلب و گل سعی کردن احساسشون رو به من ابراز کنن که خب نمیدونم درچه حد واقعی بوده.بگذریم. بعدش با انبوهی از پیامک های بانکی و بیمارستانی و آزمایشگاهی مواجه شدم که حقیقتش اصلا خوشم نمیاد از این فرم پیام‌ها، ولی بازم دمشون گرم.

خب خلاصه دیروز تا عصرش عادی بود. نه شاد بود نه غمگین ، البته هر روزی که اتفاق ناراحت کننده ای نیوفته، برای من روز خوب و عالی‌ای حساب میشه. اصطلاحا همون ضرب المثل مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان!

وقت دکتر داشتم، تقریبا سه ساعتی معطل جناب متخصص! شدیم. خب من امیدوار بودم خبر خوبی بشنوم از دکتر و این هدیه ای از طرف خدا باشه ? اما خب طبق معمول خورد توی ذوقم و فهمیدم مشکلی ک دارم قرار نیست هیچ وقت خوب بشه. بعد از سه ساعت معطلی درحد کمتر از ده دقیقه توسط دکتر ویزیت شدم و با لب و لوچه آویزون برگشتم. اصلا حوصله کسی رو نداشتم و ندارم حتی حاضر بودم ده بار طول و عرض و ارتفاع و قاعده ی اون خیابون مزخرف شلوغ آلوده رو توی سرما قدم بزنم اما برنگردم خونه.

اما این درحد یه فکر و خیال بود فقط.

اومدم خونه، اولش صرفا یه درگیری لفظی بین من و یکی از اعضای خونواده درگرفت که بعدش یه مشاجره بزرگ اتفاق افتاد و حرفایی زده شد که نباید.

خب ، همونطور که گفتم امروز (یعنی دیروز) تولد من بود و اینطوری‌ گذروندمش. و جزو تولدای غمگین بود. خواستم بنویسم چون اینجا از معدود جاهایی هست ک میتونم همینجوری هرچرتی میخوام تفت بدم بدون اینکه ترس از لو رفتن یا هرچیز دیگه ای داشته باشم.

به امید روزهای بهتر برای همه (خودم میدونم شعاره)






از مصرِ زلیخا پرس، تعبیر جهانم را..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید