ما ملّت، اساساً ملتِ غُریم. اصلاً ملّت نیستیم، غُریم؛ غُر مجسم. ما برای بدیِ نان غُر میزنیم، برای کرایه خانه غُر میزنیم، برای آبِ آلوده غُر میزنیم، برای گرانی پارچه، ناصافیِ آسفالت، شلوغیِ خیابان، بدی هوا، نبود بهداشت، وعدههای دروغِ دولت، رشوهخواری مأموران دولتی ... همین طور غُر میزنیم. صبح تا شب. علتش هم شاید این باشد که یک ملتِ بیکاریم. آدم اگر مشغول تولید باشد، غُر نمیتواند بزند.
نادر ابراهیمی - آتش بدون دود جلد۲