کتابِ استراتژیهای یک حرفهای
نویسنده: مجتبی لشکربلوکی / ناشر: انتشارات پناه
(این نوشته به مرور کامل میشود)
فصل ۰۱ – فقط ۲۴ ساعت تا پایان زندگیات باقی مانده!
مسئله: چگونه عمیقترین ارزشها و آرمانهای خودم را از (۱) مُدها، (۲) تعیین تکلیفکردنهای دیگران، (۳) وسوسههای زودگذر، و (۴) خواهشهای سطحی تشخیص دهم؟ این سؤال همیشه جزء مهمترین سؤالهای زندگی و پاسخدادن به آن از سختترین بخشهای زندگی انسان بوده است.
نمودها: (۱). چگونه راه آیندهٔ خود را انتخاب کنم؟ (۲). چه شغلی را انتخاب کنم؟ چه حرفهای را؟ (۳). چه نوع معیشتی را انتخاب کنم؟ چه سبکی از زندگی را؟
چرایی سختبودن یافتن پاسخ: (۱). زندگی در دنیایی پُر از ذینفعانی با نظرات متناقض (مثال: تناقض خواست و آرزوی والدین برای آیندهٔ فرزند با خواست و آرزوی فرزند)؛ (۲). حصار هنجارها یا استانداردهای از پیش تعیین شده (مثال: بچه درسخوانها به رشتهی پزشکی یا برق و الکترونیک تمایل دارند)؛ (۳). وجود الگوهای مؤفقیت زیاد در دنیای اطراف (مثال: از بیلگیتس تا مولوی)؛ (۴). دایرهٔ انتخابها و امکانات نامحدود، دستِکم در وادی نظر.
تجویز راهبردی: سه معیار اصلی و غیرقابلجایگزین در هر تصمیمِ ناظر بر پاسخ به مسئلهٔ فصل عبارتند از: (۱). علاقهمندی یا شور و شوق درونی (همهٔ آن کارهایی که اگر تنها ۲۴ ساعت زنده بودید میکردید)؛ (۲). توانمندی یا استعداد درونی (از تپشناسی، روانشناسی و تجربه میتوان آن را دریافت)؛ (۳). ارزشمندی، بهعبارتی باید چیزی را انتخاب کنیم که در جامعه ارزشمند است، به زبان اقتصادی: چیزی که جامعه حاضر است برای آن پول بدهد (البته این زبان اقتصادی تنها معیار ارزشمندی یک رفتار، کالا یا انتخاب برای جامعه نیست).
فصل ۰۲ - کوسهها را به خانهتان دعوت کنید
مسئله: گرفتارشدن در تلهٔ وضعیت موجود
مثال: مشکلاتی که ماهیگیران ژاپنی برای پیداکردن ماهی تازه با آن درگیر بودند (۱). کمبود ماهی در آبهای ساحلی (مسئلهٔ ۱) منجر به استفاده از کشتیهای جدید و رفتن به آبهای دورتر از ساحل برای ماهیگیری شد (راهحل ۱)؛ (۲). ماهی مردهٔ مانده لذیذی ماهی تازه را نداشت (مسئلهٔ ۲) پس ماهیگیران از فریزر استفاده کردند (راهحل ۲)؛ (۳). ماهی منجمد نیز طعم ماهی تازه را نداشت (مسئلهٔ ۳) پس ماهیگیران از مخازنی برای حمل ماهی زنده تا ساحل استفاده کردند، بهجای ماهی مرده (راهحل ۳)؛ (۴). مشکل اما این بود ماهی زندهٔ کمتحرک نیز چندان لذیذ نبود و خریداری نداشت (مسئلهٔ ۴) در نهایت، ماهیگیران کوسههای کوچکی را داخل مخزنها رهاکردند تا ماهیها تحرک خود را حفظ کنند (راهحل ۴ و بهینه).
تجویز راهبردی: (۱). بپذیرید که هیچ مسئلهای در زندگی و کسبوکار راهحل نهاییِ از پیش مشخصی ندارد و باید مسئله را گامبهگام شناخت (با آن مواجه شد) و حل کرد؛ و (۲) اساساً زندگی و کسبوکار بدون چالشهایی که آن را فعال نگه دارد رشد نخواهد کرد (تلهٔ وضعیت موجود) و اگر زندگی و کسبوکارتان بدون چالش پیش میرود، چالشها را خودتان وارد آنها کنید (کوسهها را به خانهتان دعوت کنید).
فصل ۰۳ - سه اصل طلایی برنامهریزی
مسئله: در زمانهای که تقریباً همهچیز با هدف جلب توجه ما طراحی شده است چگونه میتوان افسار زندگی خود را در دست گرفت؟
تجویز راهبردی: اگر میخواهید هر روزتان یک گام بلند بهسوی پیشرفت باشد، (۱) اول از همه باید بدانید در پنج سال یا ده سال آینده میخواهید به کجا برسید (هدفگذاری بلندمدت داشته باشید)؛ اگر هدفگذاری داشته باشید برای رسیدن به اهدافتان (۲) لازم است سه اصل طلایی برنامهریزی را هر روز در زندگیتان جاری کنید. این سه اصل عبارتند از: (۲-الف) ۶۰ دقیقه اول هر روزتان (پس از بیداری) را خوب مدیریت کنید (اجازه ندهید مجموعهای از فعالیتهای بدون اولویت یا هنوز اولویتبندی نشده شما را بهدنبال خود بکشند)؛ (۲-ب) هر روز تنها و تنها و تنها سه کار مهم را مشخص کنید و انجام دهید (هر کار دیگری یا مهم نیست یا باید به زمان دیگری موکول شود)؛ (۲-ج) ساعات جادویی بهرهوری خود را بشناسید و از آن برای انجام سه هدف روزتان استفاده کنید (معمولاً این ساعات در دو تا دو و نیم ساعت اول صبح قرار دارند، اگر هفت صبح بیدار میشود ساعت جادویی از ساعت هشت شروع و در حدود ساعت ۱۰.۵ صبح پایان مییابد).
فصل ۰۴ - فقط یک شب دیگر زنده بمان، همین!
مسئله: در شرایط سخت و خشن محیطی، چگونه خودمان را نجات دهیم؟
مثال: میلتون اریکسون روانشناس و رواندرمانگر شناخته شده، شبی در بستر بیماری از پزشک شنید که شب را به صبح نخواهد رساند. او برای کاستن از رنج مادرش مبارزه کرد که تا صبح زنده بماند و ماند. و پس آن هم با الگوبرداری از زندگی معمولی خانوادهاش توانست (بیش از همه خواهر نوزادش) بر بیماری فلج غلبه کند و کرد و بعد از آن ۶۰ سال دیگر نیز زنده ماند.
تجویز راهبردی: در شرایط دشوار و خشن محیطی، دو نکته را در نظر بگیرید: (۱). بهپدیدههای معمولی اطراف نگاه کنید و از خود بپرسید از این مسائله پیشِپاافتاده چه استفادهای میتوانم بکنم؟ (۲). علاوه بر افقهای بلندمدت، افقهای بسیار کوتاهمدت را نیز در برنامهریزی خود بگنجانید، حتی بهاندازهٔ یک شب تا صبح.
فصل ۰۵ - چه کسی اسفنج مرا برداشته است؟
مسئله: افکار هر آدمی میانگین افکار پنج نفری است که بیشترین وقت خود را با آنها میگذراند (منسوب به چارلی چاپلین). سؤال این است که اساساً وقتی چندان حق انتخابی نداریم (محدودیت ۱ - شانس: حق انتخاب خانواده، فامیل، همسایه و همکاران خود را نداریم؛ (محدودیت ۲ - دسترسی: اکثر ما به چندان به افراد موفقی دسترسی دائمی نداریم) چگونه میتوانیم مواظب اسفنجمان باشیم؟
تجویز راهبردی: این محدودیتها تقریباً غیرقابل حل هستند اما میتوان با چهار ایده تأثیرشان را کم کرد: (۱). کتاب خوب (بهخصوص زندگینامه افراد مؤفق)؛ (۲). یافتن یا ساختن محافل خوب؛ (۳). انتخاب دقیق سه نفرِ کلیدی همکارانی که با آنها بیشتر مراوده خواهیم کرد؛ و (۴). گاه به گاه از خود بپرسیم اسفنجمان را در چه محیطی گذاشتهایم.
فصل ۰۶ - سندروم شنبهٔ بعدی لعنتی
مسئله: آدمها هنگامی که به آینده فکر میکنند، توان تصمیمگیری عُقلایی دارند، ولی در موقعیت حال، ملاحظات کوتاهمدت بر اهداف بلندمدت چیره میشود (خویشتن پراکنده یا چیرگی ملاحظهٔ کوتاهمدت بر هدف بلندمدت).
مثال: در ازمایشی علمی از افراد خواسته شد دو فیلم برای دیدن انتخاب کنند، یکی برای همان شب و دیگری برای هفتهٔ بعد. بیشتر افراد در انتخاب اول فیلمهای کمدی، مبتذل و تجاری را انتخاب کردند و برای دومی فیلمهایی معناگرا.
تجویز راهبردی: پنج تکنیک زیر شاید برای غلبه بر سندروم شنبهٔ بعدی راهگشا باشد: (۱). محدودسازی آزادانه (شرایط را بهگونهای طراحی کنیم که گزینههای وسوسهانگیز از دسترس خارج شوند)؛ (۲). متعهدسازی بیرونی (تنبیه خود با عمل به وعدهای به دیگران، اگر سرِ وقت پروژه تمام نشد به دیگرانی شام بدهید)؛ (۳). مشروطسازی درونی (تشویق خود)؛ (۴). تعریف خطِ پایان (کارهایی که زمان و خطِ پایان ندارند میل دارند که تا ابد ادامه پیداکنند، مقابله با کمالگرایی افراطی)؛ (۵). قطعهقطعهسازی امور و ایدههای انتزاعی و مبهم به قطعاتی بدون ابهام.
فصل ۰۷ - چیقوی زندگی شما کدام است؟
مسئله: اگر روزی، که هیچوقت دور نیست تمام تجربه کاری و سوابق تحصیلیتان به کار نیاید، آیا چیقویی (ابزار ساده برای جداکردن پنبهدانه از گل پنبه)، بهعبارتی مهارتی دارید که بتوانید با کمک آن از صفر شروع کنید؟
تجویز راهبردی: (۱). باید هرچه زودتر این سؤال اساسی و مهم (مسلهٔ فصل) را از خود بپرسید که چه مهارتیا تخصصی دارید که همهجا (یا دستِکم خیلی جاها) به کار میآید و برای آن پول میدهند؟ (۲). آیا آمادگی ذهنی مواجه با این سؤال را داریم؟ (مثلاً در وضعیتی که شغلی متناسب با رشتهٔ تحصیلی خود پیدا نمیکنیم).
نظر شخصی: فکر میکنم مسئلهٔ فصل هفتم بنیانبرافکنترین سؤالی است که تا اینجا مطرح شده است.
فصل ۰۹ - پاپکورنی فکر کنید!
مسئله: چگونه با فرصتهای از دست رفتهٔ زندگی مواجه شویم؟
تجویز راهبردی: رابطهٔ زندگی و کسبوکار و فرصتهایی که در آنها بهوجود میآید مثال داشتن یک وان حمام پُر از پاپکورن در سینما است. اگر این"ونه به دنیا و قرصتهای زندگی نگاه کنیم، آنگاه: (۱) دستاوردها و موفقیتهای دیگران مساوی با شکست ما نیست و توان و انرژی خود را صرف رقابتهای حسادتآمیز نمیکنیم، و (۲) اگر فرصتی را از دست دادیم (یک دانه پاپکورن از دستمان افتاد) دنیا برایمان پایان نمییابد و همچنان فرصتهای بیشمار دیگری پیشِ رو داریم که به آنها بپردازیم.
فصل ۱۰- من او را دوست داشتم
مسئله: چگونه با شکستها (از دست دادنها) مواجه شویم؟
تجویز راهبردی: این ویژگی این جهان است که ما دائم در معرض از دست دادنها، از دست دادن رابطه، شغل، کسبوکار، پیروزیها و ... هستیم. دو تکنیک زیر میتواند به ما در مواجهه با این از دست دادنها کمک کند: (۱). مرور غلبه زندگی بر گذشته (مرور شکستهای قبلی با فاصلهٔ زمانیای که هماکنون با آنها گرفتهایم)؛ (۲). رویایِ آینده به جنگ خاطرهٔ شکستها بروید.
فصل ۱۱- تکنیک ژورنال خوشبختی
مسئله: چگونه اثر اتفاقات بد، نکات منفی و ضعفها را بر ذهنمان کم کنیم؟
تجویز راهبردی: بررسیهای علمی نشان میدهد که اتفاقات و عارضههای منفی سریعتر و طولانیتر در ذهن باقی میمانند، مثال: دوامِ از دستدادن ۱۰۰ میلیون تومان پول هم سریعتر و هم طولانیتر از دوام اثر بهدستآوردن همین مقدار پول بر ذهن ما است. برای تخفیف اثرات این منفینگری ذاتی میتوان از سه تکنیک استفاده کرد: (۱). بالابردن نرخ حیاتی مثبتگرایی (بهازای هر انتقاد، غرزدن یا نکتهٔ منفی، حداقل پنج نکتهٔ مثبت ارائه کنید)؛ (۲). مزهمزهکردن (برای کاهش اثر نکات منفی، نکات و اتفاقات مثبت را چند بار و هر بار دستِکم ۱۲ ثانیه در ذهن خود مرور کنید)؛ و (۳). ژورنال خوشبختی و موفقیت خود را بسازید (هر شب چند بار اتفاقات و نکات مثبتی که در طول روز رخ داده را مرور و یادداشت کنید).
فصل ۱۲ - پدیدهٔ «شبکهٔ سیال» و «لحظهٔ شگفتانگیز»
مسئله: ایدههای خوب از کجا میآیند؟
تعاریف: در عالم واقع، شبکهای از آدمها، ایدهها، رفتارها و داستانها در دنیای بیرون از مغز وجود دارد که شباهت زیادی به شبکهٔ درون مغز انسان دارد که میتوان را شبکهٔ سیال نامید. و لحظهٔ اتفاق شگفتانگیز لحظهای است که در آن ایدههای برآمده از شبکهٔ نورونهای مغز و ایدههای شبکهٔ سیال با هم تلاقی میکنند و یک ایدهٔ مؤفق خلق میشود.
تجویز راهبردی: فراموش نکنیم یادگیری و خلاقیت امری فردی نیست. خلاقیت و یادگیری در تعامل جمعی رخ میدهد. شبکهٔ نورونهای خود را در شبکهٔ سیال قرار دهیم. خود را در فضاهایی قرار دهیم که آدمهای متفاوت، ایدههای متنوع و دیدگاههای متضاد را تجربه کنیم.
فصل ۱۳- پدیدهٔ جالب رواشناختی: «شبهمجموعهٔ ناتمام»
مسئله:
تعریف: انسانها بهصورت ذاتی تمایل دارند به کاملکردن یک مجموعه یا اتمام امور و کارها (تصور شبهمجموعهٔ ناتمام)
تجویز راهبردی:
فصل ۱۴ – بیماری اجتماعیِ تنِسی تاکسیدو و چاملی
مسئله: همهٔ ما عاشق این هستیم که یک شبه ره صدساله برویم (روحیهٔ تنِسی تاکسیدو و چاملی). انظباط راهبردی، صبوری، پایداری و تداوم را دوست نداریم و راهگشا نمیدانیم.
نشانگان: (۱) سطحی فکر میکنیم. حتی یک صفحه برنامه برای آیندهٔ کاری که میخواهیم بکنیم نداریم. مشکلات، موانع و زیرساختهای لازم و سناریوهای احتمالی را نمیبینیم و به آن فکر نمیکنیم. (۲) هیجانی تصمیم میگیریم و به عشق در نگاه اول باور داریم. (۳) فرهنگ شفاهی داریم. زیاد حرف میزنیم، اما چیزی روی کاغذ نمیآوریم.
مثالها: (۱) جنبش مقالهنویسی ISI که به تجارت کثیف مقاله و پایاننامه ختم شد؛ (۲) توسعهٔ کمّی دانشگاهها که به سقوط کیفی آموزش عالی و مدرک فروشی منتهی شد؛ (۳) ورود گلّهای به بازار سرمایه (بورس) در سال ۱۳۹۹.
تجویز راهبردی: هرگاه خواستیم تصمیمی استراتژیک اتخاذ یا طرحی استراتژیک را اجرایی کنیم، اینگونه عمل کنیم: (۱) عمیق باشیم. هم به (الف) پیشنیازها و هم (ب) پیامدها و واکنشها و هم (ج) اقدامها فکر کنیم. اقدامها را تا میتوانیم به ریزاقدامها بشکنیم. (۲) عُقلایی بیندیشیم. زود تصمیم نگیریم. ایده را در کوزهٔ انتقادات و نظرگاههای متفاوت بپزیم. و (۳) مکتوب کنیم.
فصل ۱۵ - ذهن بیحصار
مسئله: چگونه از بند حصارهای اجتماعی آگاهانه و ناآگاهانهای که ساختهایم رها شویم؟
مثال: مرزهای بین رئیس و کارمند، کارگر و کارفرما، خانوادهٔ من و همسایه، پولدار و بیپول، مذهبی و غیرمذهبی، و ...
تجویز راهبردی: همواره و دائماً این چهار کلمهٔ قدرتمند را تکرار کنیم و با ٱن فکر کنیم: «چرا؟ و چرا که نه!».
فصل ۱۶ - قورباغهات را گاز نزن! قورت نده! فقط خط مرگ تعیین کن!
مسئله: چگونه میتوان با بهکارگیری نقاط پایانی، سه حوزهٔ زندگی، کسبوکار و کشورداری خود را بهبود دهیم؟ این مسئله را شاید بتوان اینگونه هم مطرح کرد: «چگونه کارهایمان را سروقت انجام و تحویل دهیم؟»
تجویز راهبردی: دو راهکار عمده برای این مسئله عبارتند از (۱). فرجامسازی (یعنی تقسیم هر کاری به مجموعهای از ریزکارها که بتوان برای هرکدام یک نقطهٔ پایان مشخص و واضح تعیین کرد. چرا که تحقیقات نشان میدهند وجود «نقاطِ پایان» کمک بسیاری در به فرجام رساندن کارها میکنند)؛ (۲). نقاط پایانی یا خطمرگ (deadline) با زمان مشخص معنا پیدا میکنند (تعریف نقاط پایان مبهمی چون در اسرع وقت یا آخر ماه و ... هیچ کمکی نمیکنند که حتی باعث تعویق کارها میشود).
فصل ۱۷ - رزومهٔ پنج سال آینده!
مسئله: اغلب چنان دچار روزمرگی میشویم که فراموش میکنیم برای آینده زندگیِ خود برنامهای استراتژیک تهیه ببینیم؛ برنامهای بلندمدت حاوی مجموعهای از اهداف، راهها، پیشبینیها و ... . چگونه برنامهی استراژیک زندگی خود را تهیه کنیم؟
تجویز راهبردی: رزومهٔ پنج سال آیندهٔ زندگی خود را تهیه کنید. (۱). فهرستی از توانمندیها، مطالعات، اقدامها، پروژهها و مسئولیتهای خود در پنج سال بعد تهیه کنید، آنچه دوست دارید به آن برسید. (۲). فهرست اولیه را اولویتبندی، غربالگری و منظم کنید، (۳). برای هر برنامه زمانی تعیین کنید. و اگر لازم بود این کار را چند بار تکرار کنید.
فصل ۱۸ - آیا شما هم ک چپمغز بیاستعداد هستید؟
مسئله: چگونه میتوان خلاقانه اندیشید؟ (بهشکل سادهتر، افرادی مثل استیوز جابز چطور اینقدر خلاقه هستند و ایدههای بدیع دارند؟)
تجویز راهبردی: هیچکس نوآور به دنیا نمیآید. این استعداد (با توجه به اینکه میگویم نوآوری ذاتی نیست که اکتسابی است، احتمالاً استفاده از کلمهٔ «استعداد» برای آن چندان دقیق نیست) را میتوان با پنج راهکار پرورش داد: (۱). تفکر پیوندی (برقرارکردن ارتباط بین پدیدهها و ایدههای گوناگون و بهظاهر بیربط به هم)؛ (۲). پرسشگری (به چالشکشیدن وضع موجود با طرح سؤال)؛ (۳). مشاهدهگری (۴). شبکهسازی؛ (۵). آزمایشگری. در عمل، هر انسان خلاقی دائم درگیر انجام این پنج فعل است، چه بهصورت غیرآگاهانه و چه بهشکل آگاهانه.
فصل ۱۹ - باکلاسهای بیشخصیت
مسئله: چه چیزهایی نمودهای افراد بیشخصیت است (بهشکلی دیگر: حرفهایها شبیه چه افرادی نیستند؟)
تجویز راهبردی: شش گونه فرد یا رفتار فردی است که در کار حرفهای باید از آنها بپرهیزیم: (۱). آنهایی که ساعت دارند و اما تفاوت ساعت ۸:۰۰ و ۸:۱۵ دقیقه را نمیدانند (بیاهمیتبودن زمان و سروقتبودن)؛ (۲). آنها که مدرک دانشگاهی دارند اما سطحینگر هستند (بیاهمیتبودن چارچوب فکری روشن در گفتوگو و تفکر)؛ (۳). آنها که ماشین/ماشین گرانقیمت دارند و اما احترام به قوانین افراد (حریم خصوصی افراد) و جامعه (قوانین و مقررات عرفی و اجتماعی) را نمیفهمند؛ (۴). افرادی که خوشصحبت و خوشمحصر هستند اما هیچوقت ممکن نیست اشتباه کنند یا چیزی را بلد نباشند؛ (۵). افرادی که سفرهای خارجی میروند، اما رهاوردشان از آن تجربیات نه آموزههای خوب جوامع دیگر که سرکوفت و سرزنش است؛ و (۶). افراد که سواد رسانهای ندارند و احترام به حقوق مالکیت معنوی و فکری را نمیفهمند.
فصل ۲۰ - متأسفانه شما هم یک ژن خوب دارید
مسئله: آیا واقعاً تنها تعدادی محدود از انسانها تیزهوش (با IQ بالا) هستند و باقی مردم حداکثر متوسط هستند؟
تجویز راهبردی: بررسیهای محققین نشان میدهد بسیاری از روانسنجیهای سنتی نسبت به سنجش هوش عملکرد ضعیفی دارند و برخلاق روشهای قدیمی انسانها واجد ۹گونه هوش هستند. هر شخص باید میزان هوش خود را در این دستهبندی جدید بشناسد و در صدد تقویت عملکرد خود در گونههای برآید که در آنها قویتر است. تکنیکهای زیر برای شناسایی و تقویت هوش ما کمککننده خواهند بود: (۱). تکنیک «ای کاش دیگران» (شناسایی کارهایی که راحت و بیدردسر انجام میدهیم وانجامشان برای دیگران راحت نیست، مثل زمانی که به خود میگویم ای کاش کاری را به راحتی و مثل یکی از همکارانمان انجام میدادیم)؛ (۲). تکنیک «یادآوری موفقیتها»؛ و (۳). تکنیک «سه ستونی» (یک جدول سه ستونی درست کنید، یک ستون آنچه دیگران دربارهٔ شما میگویند، ستون دوم آنچه که بهراحتی انجام میدهید و ستون سوم هم نتیجه یادآوری موفقیتهایتان. فصل مشترک این سه ستون احتمالاً چیزی است که در آن استعداد ذاتی دارید).
فصل ۲۱ - حصاربندی منطقهٔ جادویی تنهایی
مسئله: وقتی زمانهای طلایی کار خود را شناسایی کردیم (فصل ۰۴)، چگونه از آن محافظت کنیم؟
تجویز راهبردی: تنها راه حفاظت از تمرکز در هنگام کار کردن (محافظت از وتهای طلایی کاری)، حصاربندی تنهاییمان است. تجربه نشان میدهد موارد اصلیای که باعث انقطاع در روند کار میشود (در نتیجه تمرکزمان را بههم میزند و در نتیجه زمانهای طلایی کارمان را نابود میکند) عبارتند از: ۱. تماس تلفنی، ۲. مراجعهٔ حضوری، ۳. پیامک، ۴. ایمیل و نامه، و ۵. شبکههای اجتماعی. باید ارتباطمان با این عومل را در محدودهٔ زمانةای طلایی تا حد ممکن کم کنیم.