mohammad maseeh Mosaddegh
mohammad maseeh Mosaddegh
خواندن ۶ دقیقه·۲ سال پیش

ایران و گروه‌های "هویت محور" و "توسعه محور"

جایگاه ایران در عصر جدید، حاصل از تلاش‌های گروه‌های مختلف درون خود برای رسیدن به یک جایگاه بلند مرتبه داخلی و جهانی می‌باشد. این تلاش‌ها را می‌توان به دوجریان اصلی "هویت محور" و "توسعه محور" تقسیم کرد. که هر کدام از این جریان‌ها خود چندین گروه مختلف را شامل می‌شوند و هر یک از این گروه‌ها با توجه به ارزشی که برای حفظ و یا پیشروی انتخاب کرده‌اند گاه خود را در تقابل با یکدیگر یافته‌اند.

در دوره بعد از تثبیت مرزهای ایران در عصر صفوی؛ تنها گروهی که توانسته است در گردآوری گروه‌های مختلف ایران برای دفاع از مرزهای حاکمیتی موفق عمل کند "گروه هویتی شیعه" می‌باشد که طبقه حاکم جمهوری اسلامی ایران یک زیر مجموعه نشات گرفته از این گروه هویتی می‌باشد. این گروه هویتی شیعه را می‌توان در نمونه‌های مختلفی پس از حمله اعراب به ایران در دوره‌های مختلف دید که اولین بار در دوره صفوی موفق به تشکیل و تثبیت مرزهای جغرافیائی ایران گشت. پس از آن نیز در دوره‌های مختلف برای دفاع از دشمن خارجی این گروه هویتی شیعه بود که توانست گروه‌های مختلف را برای دفاع از ایران و مرزهای آن گردآوری کند. پادشاهان ایران پس از صفویه نیز همیشه به این گروه برای پیشبرد مقاصد نظامی خود تکیه داشته‌اند و هر وقت خود را در تضاد با این گروه قرار دادند باعث گسست انسجام ایران شده و منجر به تضعیف ویا تجزیه ایران شدند. در ایران امروز نیز گروه‌های "هویت محور"، حمایت مالی و سیاسیِ بلوک غرب از گروه‌های تجزیه طلب که اکثرا در سده گذشته به کمک خود این بلوک پایه گذاری شده است را می‌بینند و از این جهت تعاملِ گروه هویت محور با غرب برای به دست آوردن انسجام سرمایه انسانی منسجم، بسیار مشکل به نظر می‌رسد.

اما پس از انقلاب اسلامی ایران که یک گروه شاخص از هویت شیعی ایران بر آن حاکمیت دارد، هرچند که در جمع آوری گروه‌های مختلف نسبتا موفق عمل کرده است ،اما در تبدیل آن به یک سرمایه انسانی منسجم ناموفق به نظر می‌رسد. این ناتوانی را می‌توان ریشه در عدم به روز شدن ساختار اقتصادی و سپس سیاسی ایران (عدم تغییر شناختِ ایران نسبت به نیازهای مادی خود در عصرجدید) دانست. ساختار اقتصادی ایران از گذشته بر اساس "زمین داری" استوار بوده است و همیشه اصلِ اقتصاد را بر داشتن زمین و در نتیجه اصول سیاسی را بر تبعیت کامل از مالک زمین بنا نهاده است. اما در دنیا امروز علاوه بر این اصل، اصل دیگری نیز اهمیت پیدا کرده و آن نیز مهارت در حداکثر کردن سود ویا قدرت می باشد که این امرخود منجر به ایجاد وابستگی متقابل و نیاز به تامین خواسته‌های سیاسی افراد سودآور برای به دست آوردن سود و قدرت بیشتر گشته است 0از این رو ما شاهد آن هستیم که در ایران امروز به دلیل دولتی بودن وانحصاری بودن اقتصاد، انتظار طبقه حاکم از گروه‌های غیرحاکم، تبعیت کامل هست. این طرز فکر را می‌توان دلیل اصلی به دست نیافتن جمهوری اسلامی ایران (گروه هویت محور حاکم) به یک سرمایه انسانی منسجم دانست.

علاوه بر آنچه در خصوص گروه "هویت محور"گفته شد، در جریان "توسعه محور " نیز گروه‌هایی وجود دارند که همکاری با غرب را تنها راه و یا بهترین راه ممکن در توسعه ایران می‌دانند. هر چند که بلوک غرب پس از رنسانس دارای توسعه شگرف آوری بوده که دیگر نقاط جهان برای توسعه خود از آن بهره برده است و این را یک حقیقت انکار ناپذیر باید قلمداد کرد، اما واقعیت آن است که این نکته برای تمامی کشورها صادق نبوده و با کشورهایی مواجه هستیم که با غرب همکاری و یا اتحاد داشته اما از توسعه مناسبی در امور داخلی و خارجی به دلایل مختلف برخورد نمی باشند. از طرف دیگر اقتصاد غرب بر پایه اقتصاد آمریکا می باشد که خود دو نکته را نشانگر است. اول آنکه آمریکا پس از توافق نامه برتون وودز در سال 1994 (Breton woods agreement, 1944) که پول و سازمانهای نظارتی جهان را وابسته به اقتصاد، بانک مرکزی و دلار آمریکا نمود و متعاقبا لغو آن توسط نیکسون در دهه 70 و رکود اقتصادی ناشی از آن، این واقعیت را نشان داد که دیگر جامعه آمریکا تنها تامین کننده مالی ابزار قدرت امریکا نیست و این جامعه جهانی است که برتری آمریکا در جهان را تامین می‌کند . ثانیا آمریکا برای حفظ این سلطه از تمامی ابزار خود استفاده می‌کند و بر خلاف ادعای سود مشترک (بنیان نظریه لیبرالیسم بر سود مشترک است)، عمل کرده است. چندین بار رکود اقتصادی این واقعیت را نشان می‌دهد که دیگر آمریکا برای حفظ برتری جهانی خود توانایی لازم را در اختیار ندارد. متعاقبا دیگر کشورها نیز برای تثبیت قدرت پولی خود و جایگزینی دلار آمریکا در تلاش هستند مانند یوهان چین و یورو اروپا. از این رو جریان "توسعه محور" باید با واقعیت غیرقابل اطمینان بودن تکیه بر بلوک غرب برای توسعه کشور کنار آید و محوریت توسعه ایران را در گرو ارجحیت ارتقا جایگاه جهانی و ساختار داخلی ایران بر روابطش بداند.

با توجه با این اصل که کشورهای مختلف در جهان تنها در صورت وجود انسجام نیروهای انسانی خود توانسته به اهداف خود دست پیدا کردهو همچنین با توجه به شرایط ایران که در این مقاله یاد شده است. نگارنده نتیجه می‌گیرد که برای بقا و ارتقای جایگاه ایران و مواجه با پدیده‌های محیط بین الملل ابتدا بایسیت به یک انسجام داخلی در نیروی انسانی ایران رسید و جمهوری اسلامی ایران برای رسیدن به یک انسجام ملی نیاز به یک تغییر رویه عمده در ساختار سیاسی و اقتصادی خود دارد. این گونه تغییر رویه در جهان به دو روش، تغییر از پایین به بالا (مدل اروپایی) و بالا به پایین(مدل آسیا شرقی) انجام می پذیرد که تجربه هر دوی آن نیز وجود دارد. از نظر نگارنده این دومدل مناسب ایران نمی‌باشد. زیرا از یک طرف ایران همچنان به دلایل منازعات داخلی و خارجی، جریان "هویت محور" تغییر از طبقه غیر حاکم به طبقه حاکم را پرهزینه و به دلیل وابستگی‌های هویتی به ساختار اقتصادی گذشته، آن را نامطلوب می‌داند. از طرف دیگرپس از صد‌ها سال تلاش مشروطه خواهی در ایران، تبعیت کامل و دستوری مردم از حاکمیت را نیز از دست داده است و به همین دلیل تا زمانی که مردم نیازهای اقتصادی و سیاسی خود را تامین و ضمانت شده نبینند حاضر به در اختیار گذاشت سرمایه نیستند.

با توجه به خصوصیات پیشگفت از دو جریان "هویت محور" و "توسعه محور" نیاز می‌باشد که بین این دو جریان اصلی یک زمینه مشترک برای حفظ هویت بدون از دست دادن پویایی آن، و پیشروی توسعه بدون از دست دادن تمامیت هویت ایجاد شود.به معنای دیگر این زمینه مشترک یک شاخص برای ارزیابی اقدامات گروه‌ههای مختلف در ایران می‌شود به این طریق که تا وقتی اقدامات یک گروه چه در داخل و چه در خارج از ایران منجر به حفظ و یا ارتقای این زمینه مشترک شود اقدامات انجام شده می‌بایستی مورد تایید تمامی دیگر گروه‌های داخل ایارن باشد حتی در صورتی که به نظر آید که این اقدامات بر خلا ممنافع یک گروه باشد. این زمینه مشترک در پی گفتمان نخبه های دو جریان قابل حصول خواهد بود پس از حصول این تفاهم ملی که البته احتمالا زمان‌بر خواهد بود، می ‌توان با هماهنگی بین طبقه حاکم و نهادهای اجتماعی با یک تناسب منطقی و روشن بینانه، به انتظارات حکومتی و نیازهای جامعه ایران رسید که هم در آن هویت به صورت پویا حفظ شود وهم توسعه و نیازهای جامعه تامین گردد. این تعادل منجر به انسجام نیروی انسانی می‌گردد که می‌تواند اهداف جریان‌های هویت محور و توسعه محور در سطح داخلی و جهانی را نیز تامین نماید.

هویت محورایرانتوسعه محورطوفان ذهنیسیاسی
من یک کارشناس ارشد روابط بین الملل و علاقه‌مند به تحلیل روابط کشورها با یکدیگر و جستجوی اینترنتی دریاره فرهنگ کشورهای مختلف جهان هستم و وقت می‌گذارم..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید