به تفسیر و مطابق با کیهانشناسی یونانیان باستان، خدایان با دیدگاهی کامل به آینده نگاه میکردند. آنها همه چیز آینده را میدیدند، حتا تا پیچیدهترین جزئیات. از طرف دیگر، آدمیان به عنوان قربانیان سرنوشت دیده میشدند، محدود در لحظه و اسیر احساساتشان، ناتوان از دیدن خطرات پیش رو.
آن قهرمانانی مانند اودیسئوس، که قادر بودند به فراتر از لحظهی حال بنگرند و به چند قدم در آینده فکر کنند، به نظر میرسید که نه تنها میتوانند سرنوشت را شکست دهند، بلکه توانایی خدایگونهای در تعیین آینده دارند.
این مقایسه هنوز هم اعتبار دارد؛ کسانی از میان ما که دوراندیشی بیشتری انجام میدهند و با صبر برنامههای خود را به انجام میرسانند، به نظر میرسد که قدرتی خدایگونه دارند. چرا که اکثر افراد درگیر موقعیت اکنون هستند و نمیتوانند با پیشبینی آینده، برنامهریزی کنند.
توانایی در نادیده گرفتن مخاطرات لحظهای و لذتهای فوری به قدرت تبدیل میشود.
این قدرت، تواناییِ غلبه بر تمایل طبیعی انسان به واکنش آنی و لحظهای است، و به جای آن، آموزش به خود تا به عقب برود و تصور کند که چه چیزهای بزرگتری در حال شکلگیری فراتر از دید فوری وی هستند.
اکثر افراد باور دارند که در واقع از آینده آگاهی دارند، که برنامهریزی میکنند و به فکر آینده هستند. اما ما غالباً به خودمان دروغ میگوییم: آنچه که واقعاً انجام میدهیم، تسلیم به تمایلات خود، به آنچه که میخواهیم آینده باشد، است. برنامههایمان ابهام دارند، بر اساس تخیلاتمان هستند و نه بر اساس واقعیت. ممکن است باور داشته باشیم که تا انتهای همه چیز فکر کردهایم، اما ما واقعاً فقط روی پایانی خوشایند تمرکز کردهایم، و به کمک تمایلاتمان، خودمان را فریب میدهیم.