ویرگول
ورودثبت نام
---•[ مبین صابری‌زاده ]•---
---•[ مبین صابری‌زاده ]•---
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

توتالیتاریسم در ایران

چرا توتالیتاریسم به معنای واقعی در جامعۀ ایران وجود ندارد؟

اگر طبق سنت وبری، توتالیتاریسم را یک «نوع ناب» بدانیم که در آن هیچ فردیتی وجود ندارد و تمامی اهداف و خواسته‌های فردی در یک آرمان جمعی ذوب شده است، باید به بررسی این موضوع بپردازیم که هر مصداق عینی، تا چه اندازه به این مفهوم ذهنی نزدیک است. هیچ جامعه‌ای به طور کامل نمایندۀ مفهوم توتالیتاریسم نیست اما می‌تواند با آن شباهت‌ها و اشتراکاتی داشته باشد. علی‌رغم اغراق‌هایی که در مورد وضعیت موجود جامعۀ ایران می‌شود، نسبت به الگوهای معروف‌تر توتالیتاریسم، جامعۀ ایرانی صرفا رگه‌هایی از توتالیتاریسم را داراست. با این حال هرگز به توتالیتاریسمی در نمونۀ فاشیستی، نازی یا شوروی وجود داشت نمی‌رسد. اگر توتالیتاریسم حاکم در این الگوها را به علت بیشترین نزدیکی با تعریف نوع ناب‌شان، «توتالیتاریسم تام» بنامیم، توتالیتاریسم موجود در جامعۀ ایران کیلومترها با آن فاصله دارد.

در نمونه‌های توتالیتاریسم تام، اهداف مشخص است؛ گام‌ها و اقدامات لازم برای دستیابی به آنها نیز مشخص است. پیروان دقیقا می‌دانند باید از کدام خواسته‌ها دست بکشند و چه خواسته‌ها و کارهایی را جایگزین آن کنند. این فرق اساسی توتالیتاریسم جامعۀ ایران با توتالیتاریسم تام است. علی‌رغم اینکه در تاریخ معاصر ایران نیز تمام مراحل شکل‌گیری توتالیتاریسم رخ داده و توده‌ها تصمیم به یک فداکاری جمعی برای نیل به آرمان تمدن اسلامی گرفته‌اند، اما هیچ‌گاه این اقدامات به مرحلۀ تکمیلی خود نمی‌رسند. به گونه‌ای که انگار فقط در آغاز مشابه دیگر جوامع توتالیتر بوده است؛ اما در عمل همواره دستورالعمل‌هایش در ابهام قرار داشته است.

آن چیز که مانع دستیابی توتالیتاریسم جامعۀ ایران به مرحلۀ تکمیلی خود می‌شود وجود خوانش‌های مختلف از دین است. خوانش‌های مورد حمایت حکومت صرفا در عدم جدایی دین از سیاست و اصل قرار گرفتن ولایت فقیه مشترک‌اند. اما در سایر موارد تضادهای غیرقابل اغماضی با یکدیگر دارند. این عدم وجود توافق نظر موجب سردرگمی پیروان در اجرای دستورالعمل‌ها می‌شود. خوانشی دعوت به کار و کسب ثروت می‌کند و خوانشی دیگر دعوت به زهد. خوانشی دین را مایۀ آرامش و سکون زندگی می‌داند و خوانشی دیگر زندگی مجاهدانه بدون آرامش و سکون را تبلیغ می‌کند. خوانشی نگاهی تسامح‌آمیز به دین دارد و خوانشی دیگر نگاهی افراطی و سخت‌گیرانه به دین دارد. از این دست مثال‌ها بسیار است.

کثرت در خوانش‌های موجود از دین طبیعی است اما آن چیز که برای تکمیل توتالیتاریسم لازم است، حکم‌رانی فقط یکی از این خوانش‌هاست. هنگامی که پیروان در معرض تبلیغ خوانش‌های مختلف قرار می‌گیرند و دستورالعمل واحدی برای نیل به هدف جمعی ندارند، هر کدام به سوی خوانشی می‌روند که به مذاق‌شان خوش‌تر است. این در معرض خوانش‌های مختلف قرار گرفتن و سپس انتخاب یکی از آنها به صورت فردی، با روح توتالیتاریسم که قصد دارد فردیت را کنار بگذارد در تعارض قرار می‌گیرد. در توتالیتاریسم تام انتخاب فردی اهمیتی ندارد. همین تضاد موجب به کمال نرسیدن توتالیتاریسم در یک جامعه می‌شود.

به کمال رسیدن توتالیتاریسم در چنین وضعیتی، علاوه‌بر اتفاق نظر در دستورالعمل‌ها، به وضوح و عینیت نیز احتیاج دارد. فرضا اگر تصمیم بر این شد که خوانش سخت‌گیرانه نسبت به دین انتخاب شود، باید دستورالعمل‌هایش به صورت دقیق و جزئی برای پیروان مشخص شود تا بدانند در هر موقعیتی باید چه کنند. چرا که ابهام در همین موضوع است که مجددا می‌تواند باعث شود خوانش‌های متفاوتی حتی از همان خوانش حاکم شکل گیرد.

ایرانتوتالیتاریسمتاریخ معاصرسواد سیاسیفردگرایی
دانشجوی دو تابعیتی جامعه‌شناسی و روان‌شناسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید