---•[ مبین صابری‌زاده ]•---
---•[ مبین صابری‌زاده ]•---
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

پایان توتالیتاریسم؛

توتالیتاریسم چگونه شکست می‌خورد؟

عمدۀ ما تصور منفی‌ای نسبت به توتالیتاریسم داریم. تصور می‌کنیم کسی توتالیتاریسم را نمی‌پذیرد مگر اینکه به شکلی موشکافانه در دام شعارهای عوام‌فریب سیاستمداران افتاده باشد. در حالی که توتالیتاریسم حاصل یک انتخاب جمعی برای نیل به آرمانی فراتر از آرمان‌های معمول است. توتالیتاریسم در برهه‌ای مملو از شور و هیجان شکل می‌گیرد. مهم است که بدانیم توتالیتاریسم نتیجه دسیسۀ سیاستمداران نیست بلکه انتخاب آگاهانۀ خود توده‌هاست و بدون حمایت آنها هیچ‌گاه به نتیجه نمی‌رسد. توتالیتاریسم هنگامی تشکیل می‌شود که توده‌ها در طی اقدامی سرنوشت‌‌ساز تصمیم می‌گیرند گامی بزرگ برای رسیدن به اهداف فرا مادی بردارند. در چنین شرایطی آرمان جمعی، به صرف رفاه و رشد اقتصادی محدود نمی‌شود بلکه خواستار دستیابی به اهدافی بس بزرگ‌تر است. این اهداف می‌تواند احیای امپراتوری گذشتگان، پاکسازی نژادی، تاسیس یک تمدن نوین و امثال اینها باشد. ویژگی مشترک این آرمان‌ها این است که به قلمروی سرزمین خود محدود نمی‌شوند بلکه داعیۀ جهانی شدن دارند.

مسلما دستیابی به چنین آرمان‌هایی مستلزم یک فداکاری جمعی است. توده‌ها تصمیم می‌گیرند از خواسته‌ها و امیال فردی خود دست بکشند و همه چیز را فدای آرمان جمعی کنند. هرچند از خودگذشتگی آنها در برابر آرمان‌شان بی هیچ چشم‌داشتی است اما نسبت به دیگر هم‌قطاران خود شدیدا حساس‌اند. آنها با این منطق که "همه سوار یک کشتی‌ایم و سوراخ کردن آن موجب غرق همه ما می‌شود." توقع دارند تمامی اعضای جامعه نیز دست از امیال و خواسته‌های شخصی خود بکشند و ابدا بر نمی‌تابند که دیگری ثمرۀ فداکاری آنها را پایمال کند. در نتیجه با هرگونه انحراف با شدیدترین مجازات ممکن برخورد می‌کنند.

این فداکاری دقیقا در نقطۀ مقابل فردگرایی لیبرالیسم قرار دارد. به همین علت هانا آرنت توتالیتاریسم را یگانه جنبش به راستی مخالف لیبرالیسم می‌داند. بدین ترتیب جوامع توتالیتر همواره در نبرد با فرهنگ لیبرالی غرب قرار می‌گیرند. توده‌های توتالیتر فردگرایی را پست می‌شمارند و از آنجا که آنها را از اهداف آرمانی خود دور می‌کند به مبارزه با آن می‌پردازند.

دقیقا پاشنۀ آشیل توتالیتاریسم همینجاست. تنها چیزی که می‌تواند توتالیتاریسم را از بین ببرد، به رسمیت شناختن امیال و خواسته‌های فردی است. سقوط جوامع توتالیتر از همین نقطه آغاز می‌شود. توده‌های پایبند که همواره در حال از خودگذشتگی بوده‌اند، پس از ماه‌ها، سال‌ها و یا حتی دهه‌ها فداکاری اگر حس کنند علیرغم تمام هزینه‌هایی که داده‌اند ذره‌ای به آرمان خود نزدیک نشده‌اند اندک اندک دست از فداکاری می‌کشند و به خواسته‌های شخصی خود روی می‌آورند. بدین ترتیب جنبش توتالیتاریسم حمایت پیروان سرسخت خود را از دست می‌دهد و به سوی انحطاط گام بر می‌دارد.

توتالیتاریسمهانا آرنتفردگرایی
دانشجوی دو تابعیتی جامعه‌شناسی و روان‌شناسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید