ماجرا از جایی آغاز شد که من احساس کردم پسورد لپ تاپم بیش از حد طولانی است، در همین فکر بودم که ذهنم محاسباتش را آغاز کرد و به شکل اغراقآمیزی فواید ذخیره ۲ ثانیه بیشتر از زمانم که صرف تایپ پسورد طولانی میشد، را برایم بازگو کرد. ادعای ذهنم منطقی بود، من هر روز ۲ ثانیه از زمانم را هدر میدادم چون پسوردم بسیار طولانی بود. به سراغ بهینهسازی رفتم و کوتاهترین پسورد ممکن را انتخاب کردم، کمی هم احساس زرنگی در من جوانه زد. به هرحال من توانسته بودم اولا نقطه بهرهوری را بیابم و ثانیا آن را بهبود دهم. البته اینها که میگویم محاسبات پیچیده ریاضی نداشت، صرفا تعداد کاراکترها را کمتر کردم تا سریعتر لاگین کنم. اهمیتی نمیدادم که فقط ۲ ثانیه برایم فایده داشت، حس اینکه من نسبت به روزهای قبل سریعتر و چابکتر خواهم شد، حس خوبی بود. اغلب همین است، ما ژست یک چیز را بیشتر از نتایج واقعی آن چیز تحسین میکنیم.
فردای روزی که پسورد لپتاپم را اپتیمایز کرده بودم، اوضاع مطابق انتظار پیش نرفت!
وقتی پشت سیستم نشستم به کلی ماجرای بهینهسازی را فراموش کردم و پسورد قدیمیام را وارد کردم که با پیغام خطا مواجه شدم، صبح زود بود و من هنوز کامل هوشیار نشده بودم. تصور کردم شاید دستم به یکی از کلیدهای اشتباه خورده است، دوباره پسورد قدیمی را اینبار با دقت بیشتری وارد کردم؛ این بار هم پیغام خطا گرفتم، تازه به یاد آوردم که پسورد لپتاپم در پروسه بهینهسازی غیر ضروری دستخوش تغییرات شده است! پسورد جدید را وارد کردم و لاگین شد. اما این بهینه سازی که قرار بود ۲+ ثانیه بهبود ایجاد کند، در روز اول ۵- ثانیه به سیستم مدیریت زمان من آسیب زد.
به قول مولانا:
از قضا سرکنگبین صفرا فزود
روغن بادام خشکی مینمود
از هلیله قبض شد اطلاق رفت
آب آتش را مدد شد همچو نفت
خلاصه چند روزی روغن بادام خشکی مینمود؛ پسورد جدید قرار بود سرعت لاگین را بالا ببرد اما سرعت به شدت پایین آمد. این نتایج متناقض اگر خیلی آسیبزا نباشند کمی دوست داشتنی هستند چرا که گویی یک پیچیدگی خاص دیگری را از جهان کشف کردهایم. چیزی قرار بوده کار را سریعتر کند، اما کار کندتر شده است! یادم است زمانهای نه چندان دور که استفاده از نقشه آنلاین متداول نبود، نوروز هر سال ورودی هر شهر ایستگاههایی برپا بود که نقشه چاپی شهر را میفروخت، بعضی از ایستگاههای فروش نقشه که با یک صندلی و یک میله و پارچه ساده برپا شده بودند به خیال خودشان میخواستند سنگ تمام بگذارند و نقشه کل استان را میفروختند. اصلا این موضوع کار نمیکرد، باید بین آن صفحه چاپی که هنوز بوی جوهر میداد شهری که در آن بودی را پیدا میکردی و عملا بقیه نقشه به درد نمیخورد.... بله باز هم تاثیر معکوس! آنها خیال میکردند نقشه چاپی استان بهتر است ولی نقشه کوچک هر شهر با ابعاد کمتر و هزینه کمتر عملا کاربردیتر بود.
برگردیم به ماجرای لپتاپ، بالاخره به پسورد جدیدم عادت کردم. راست گویند که: «متاسفانه عادت میکنیم، اما خوشبختانه به همین هم عادت میکنیم»؛ یاد فصل پنجم کتاب «هنر خوب زندگی کردن » اثر دوبلی افتادم؛ این فصل « اثر معکوس یا چرا چیزهایی که قرار است برای ما زمان بخرند، اغلب وقتمان را تلف میکنند؟ » نام دارد. در آنجا ایمیل را مثال میزند که با همه خوبیهایش، بدیهای مختص به خودش را نیز دارد. البته بهتر بود دوبلی واتساپ را مثال بزند که با همه خوبیهایی که ندارد بدیهای مختص به خودش را نیز دارد.
من از این اتفاق ۲ درس گرفتم، اولا اینکه over optimize نکنم! نباید انقدر سخت گرفت، رسانهها ما را به دویدن تشویق میکنند اما گاهی قدم زدن و کشف کردن لذتبخشتر است. طبق چرخه کارنو که در فیزیک خواندیم بازدهی هیچ سیستمی ۱۰۰ درصد نیست و نخواهد شد. آن قسمت که میگوید « نخواهد شد» مهمتر است. به نظرم قسمت دومش به تنهایی یک قانون مهم دیگر است. اگر با سئو و ادا اطوارش آشنا باشید، اتفاقا گوگل هم با over optimize مشکل دارد و پنالتیهایی میگیرد که اتفاقا اتاق VAR هم جملگی را تایید میکند! منظورم این نیست که تلاش نکنیم یا سعی نکنیم راههای هوشمندانه برای تلاش کردن پیدا کنیم، شما میدانید منظورم چیست!
درس دیگری که من گرفتم این است که تحرک به سوی بهینهسازی ممکن است در ابتدا دردناک و معکوس باشد، اگر اصلا ورزش نکنید، هرگز بدن درد نخواهید داشت؛ اما اگر بعد از مدتها بهینهسازی را استارت بزنید و ورزش کنید، چند روز اول نه تنها قویتر نشدهاید که شدیدا بدن درد دارید. تغییر با هزینه همراه است، این هزینه میتواند مالی، زمانی، ذهنی یا جسمی باشد.
اگر قصد دارید پروسهای را بهبود دهید، خوب به این دست سوالات جواب دهید یا لااقل فکر کنید:
۱- کدام بخش سیستم قرار است چقدر بهبود یابد؟
۲- این بهبود چقدر هزینهبر است؟
۳- پس از تقریبا چه مدت انتظار داریم تا آثار آن را مشاهده کنیم؟
۴- آیا نقطه بهتری برای بهینه سازی سیستم وجود ندارد؟
۵- این بهبود چقدر مفید است؟
راستش دقیق مطمئن نیستم که بهینهسازی پسورد لپتاپ مثبت بوده یا صرفا یک وسواس نسنجیده، اما این را میدانم که به اشتراک گذاشتن این موضوع ممکن است به زبان خودمانی دید بهتری به افراد درباره بهینهسازی بدهد. اغلب در مسائل ریاضی با چگونگی بهینهسازی آشنا میشویم و سراغ مشتق و رابطه k.k.t و داستانهای دیگر میرویم، کمی آهسته.... بد نیست به فلسفه بهینهسازی نیز نگاهی بیاندازیم!