حتماً تابهحال در مورد نوابغ زیاد شنیدهاید. کسانی که باهوش سرشار خود باعث خلق شگفتیهای فراوانی شدهاند؛ ولی آیا همهی انسانهای باهوش موفق هستند؟
چندی پیش بهطور اتفاقی تکهفیلمی دیدم که در آن یک گزارشگر با مردی که با لقب حافظهی برتر نامیده میشد مصاحبهای داشت. آن مرد با سرعتی بالا و دقتی فراوان بسیاری از اشعار را از حفظ میخواند. همینطور اطلاعات فراوانی از کشورهای جهان، پایتختها، جمعیت، وسعت و امثال آنها داشت. رکوردهای گینس، بیشترینها، کمترینها و خلاصه هر اطلاع عمومی که فکرش را بکنید را از بر میگفت. گزارشگر هم از اینهمه دانستهها متعجب و شگفتزده شده بود.
با خودم فکر میکردم. گفتم: در دنیای امروزی که فقط با داشتن یک خط ارتباطی و اتصال به اینترنت میتوان از طریق جستجوی کوتاهی در گوگل به اینگونه از آمار و دادهها دسترسی پیدا کرد، آیا واقعاً باید از وجودِ فردی با مشخصات فوق متعجب شد؟
پرسشی که بهشدت ذهنم را مشغول کرد این بود:
ارزش افراد پر معلومات چقدر است؟
به نظر من یک فرد پر از معلومات بهاندازهی یک دایرهالمعارف میارزد و نه بیشتر. اینگونه افراد بهجای اینکه از ذهن خود برای تفکر استفاده کنند از آن بهعنوان انباری برای ذخیرهی اطلاعات استفاده کردهاند. اطلاعاتی که با استفاده از روشهای سادهی دیگر نیز بهراحتی به آنها دست پیدا میکنیم.
این روایت بهانهای شد تا به موضوع نوابغ ناموفق بیشتر فکر کنم.
یکی از مهمترین دلایل موفق نبودن برخی از انسانهای باهوش این است که بهجای آنکه هوش و توان فوقالعادهشان را به سمتوسوی یافتن راههای موفقیتآمیز جدید هدایت کنند، از آن برای پیدا کردن علتهای شکستِ سایر افکار و ایدهها استفاده میکنند. بهعبارتدیگر:
آنها میتوانند با کوچکترین تغییر در روش فکری خود، موفقیتهای استثنایی را رقم بزنند ولی متأسفانه سایهی سنگین این تفکرِ منفی، قدرت و ذکاوت بیمثالشان را تحت تأثیر قرار داده است.
مغز نوابغ توان پدیدآوردن یک موقعیت فوقالعاده را دارد بهشرط آنکه نگرش خود را عوض کنند.
طرز تفکر، بسیار مهمتر از میزان هوش است. روش استفادهی درست از هوش است که ما را ارزشمندتر میسازد نه مدارج تحصیلی و دانشگاهی.
من با درس خواندن مخالف نیستم، چهبسا بسیاری از ما این مسیر را گذراندهایم ولی اگر نتوانیم این حجم از معلومات را به درستی هدایت کنیم کار مؤثری انجام ندادهایم.
تجمع معلومات ذهنی را میتوان بهعنوان یک «نیروی نهانی» نام برد زیرا تنها زمانی تبدیل به نیروی بالفعل میشود که درجای مناسب و درست به کار گرفته شود.
تعبیر نادرست دیگری که ممکن است از «کمهوشی» داشته باشیم «برداشت نادرست از اطلاعات و معلومات» است. هرگز دیگران را باهوشتر از خودتان تصور نکنید. چیزی که اهمیت دارد روش استفاده از هوش است نه میزان هوش. این روش استفاده نیز با «خلاقیت» ارتباط مستقیم دارد و این فرد خلاق بهاندازهی بینهایت، ارزشمند است.
نگرش و دیدگاه ماست که اهمیت دارد. باید بتوانیم توانایی فکر کردن را در خود ارتقاء دهیم نه قابلیت حفظ کردن.
بهجای متقاعد کردن خود با شکستها، به دنبال یافتن راههای عملیتر برای انجام اهدافمان باشیم.
پس از خواندن این متن، بهتر است نوشتههای زیر را هم بخوانید: