یا دَلیلَ مَن لا دَلیلَ لَه
سلام!اسم من مبیناست.شاید لازم باشه قبل از هر چیز بگم که،من یه نُوجَوونَم که اصلا سن عقلیم به دوران وبلاگ نویسی قد نمیده!با دنیای جذاب وبلاگ نویسی و روزانه نویسی،از طریق کانال نویس هایی که یه زمانی وبلاگ نویس بودن و حالا کوچ کرده بودن به تلگرام و روزمره نویسی میکردن و مطلب مینوشتن،آشنا شدم!باید اعتراف کنم برام خیلی جذاب بود،همراه زندگی چندین نفر بودن؛انگار که داری همزمان چندتا داستان واقعی میخونی که در همون لحظه ها یه جایی دوُروبَرِ خودت اتفاق میافته!باید بگم یه تلاش ناکام هم در کانال نویسی داشتم،یه کانال ایجاد کردم با نام"...."_اسمش دقیقا همین بود،چندتا تا نقطه_و کمابیش هم توش نوشتم،اما هیچ مخاطبی نداشتم و نخواستم که داشته باشم چون بعد از یه مدت اون کانال تبدیل شد به انبار پیام های فرواردشده از کانالهای دیگه.
خلاصه که من یه آدم بیمار در نوشتنم،در نوشتن به شدت تنبلم.با اینکه از وقتی یادم میاد نویسندگی جزء جدایی ناپذیر از رویاهام بوده اما تقریبا هیچ وقت درست و حسابی و اونطور که باید ننوشتم!چندسال پیش بود که با تمام وجود فهمیدم آرزو داشتن کافی نیست و باید برای آرزوهام تو دنیای واقعی قدم بردارم اما با این حال حس میکنم تا امروز هیچ کار قابل دفاعی براشون نکردم...
با ویرگول از طریق میم بیگدلی(متاسفانه بلد نیستم تگ کنم) آشنا شدم و خیلی برام جذاب بود که چنین فضایی مشابه وبلاگ نویسی وجود داره ولی من ازش خبر نداشتم!تصمیم گرفتم وارد بشم و بنویسم بلکه مرض نوشتنم اینجا درمان بشه و اینجا بشه شروع و انگیزه من برای نوشتن!بیشتر از یک ماه پیش توروز تولدم قصد داشتم اینکار رو بکنم_که در تولدم کاری هم برای خودم کرده باشم_اما از اونجایی که بیمار و تنبلم،اینکارو پشت گوش انداختم تا اینکه بالاخره امروز انجامش دادم!
حقیقتش همچنان مطمئن نیستم و ایده ای ندارم که چی میخوام بنویسم.بخصوص تو این فضا که خیلی از نوشته ها تخصصی و واقعا مفیدند و شاید جایی برای من نباشه!اما اینو خوب میدونم که بالاخره باید از یه جایی شروع کرد!و من واقعا نمیخوام جوری زندگی کنم که در آخر حسرت بخورم و مدیون خودم باشم.
میخوام اینجا،یه جایی باشه برای خودم،جایی که خودم باشم و فقط خودم بدونم که اینجا هستم...خوشحال میشم اگر دوست داشتید این بیمار رو بخونید و خوشحال تر میشم اگر نظراتتون رو ازم دریغ نکنید.راستی من در دبیرستان رشته ادبیات میخونم و حتما چیزهایی در این حوزه خواهم نوشت.
پ.ن:بلاخره انجامش دادم(:
در ابتدای شبِ یازدهم مردادِ هزار و سیصد و نود و نه