پدر بودن یعنی عاشق زندگی بودن
پدر بودن یعنی دوست داشته باشی موهای دخترت رو شونه کنی و براش ببافی ، براش کش و کلیپس های جدید بخری و روی سرش امتحان کنی ، توی تابستون موهاش رو کوتاه کنی که گرمش نشه ...
پدر بودن یعنی اولین باری که بغلش کردی اول دستاشو ببوسی و گردن رو بو بکشی ، وقتی ترسید دستاش رو توی مشتت قایم کنی و توی زمستون اونا رو بین دستات جا بدی و بعد گرمش کنی ، وقتی بزرگ شد دستشو بزاری توی دست یه مرد دیگه و از دور شاها خوشبخت شدنش باشی .
پدر بودن یعنی اولین باری که یاد گرفت راه بره تو روبه روش باشی و بشی دلیلی که باید روی پاهاش وایسه ، یعنی بشی همون کسی که به نظرش مهم ترین و باوقار ترین و خوشبخت ترین مرده روی زمینه . یعنی وقتی زمین خورد و زانوش زخم شد اولین کسی باشی که بقلش میکنی تا زانوش رو بوس کنی و دستت رو بزاری روش تا خون رو نبینه و نترسه . یعنی وقتی ۷_۸ ساله شد براش دوچرخه بخری و پشت سرش بدوئی تا از زمین خوردن نترس و بدون ترس رکاب بزنه .
پدر بودن یعنی فقط وقتی تازه به دنیا اومده دل شنیدن گریه و جیغش رو داشته باشی . یعنی زمین و زمان رو بهم بریزی تا اشک دخترت جاری نشه . یعنی وقتی یه روز اومد و با گریه گفت بابا من هیچ دوستی ندارم ، بهش بگی من رفیقتم ! منو یادت رفت ؟! . پدر بودن یعنی موقعی که توی لباس عروسی هست و داری باهاش میرقصی و یهو اشکش در میاد بقلش کنی و بهش بگی همه منتظرش میمونی و همیشه در خونت به روش بازه و همیشه هواشو داری .
پدر بودن یعنی هر سال قد دخترت رو بگیری و منتظر بمونی تا ازت بلندتر بشه .
پدر بودن یعنی هر بار بقلش کنی و بزاری روی شونه ات تا بتونه به آسمون نزدیک تر بشه و واسه ی گرفتن ستاره ها تلاش کنه .
پدر بودن یعنی هر شب قبل خواب برسی بقلش کنی و براش آرزوی یه خواب رنگی بکنی .
پدر بودن یعنی هر بار که میبینیش بقلش کنی و اجازه بدی کل روز درباره اتفاقایی که اتفاده حرف بزنه .
پدر بودن یعنی اینکه بزاری توی ماشین بشینه توی بقلت و مثلا رانندگی کنه و هعی بپرسه : کجا ببرمتون؟
پدر بودن یعنی طاقت داشته باشی تا بزرگش کنی و بعد بزاری بره و راه خودش رو پیدا کنه . یعنی اینکه اجازه بدی گاهی هم زمین بخوره یا رنگ خونِ روی زانوش رو ببینه . یعنی اجازه بدی گاهی گریه کنه و صدای جیغش آسمون رو خراش بده . یعنی اجازه بدی خودش تجربه کسب کنه و موفق بشه . و همه ی موفقیت رو بزنه به نام خودش .
پدر بودن یعنی برای دخترت یه اسم مستعار بزاری که فقط خودت اونجوری صداش میکنی .
پدر بودن یعنی اجازه بدی همه آدما بخاطر داشتن همچین دختری بهت حسودی کنن .
پدر بودن یعنی همه ی آرزو هات رو فدا کنی و از خدا فقط موفقیت دخترت رو بخوای.
پدر بودن یعنی یه نفر رو داشته باشی که بیشتر از همه حرصت رو میخوره و بخاطر اینکه حاضر نیستی برای خودت خیلی خرج کنی بهت غر بزنه .
پدر بودن یعنی موقع خرید همش بهت کت هارو نشون بده و تو دستش رو بگیری و ببری سمت پیرهن ها و سرش رو گرم اونا کنی .
پدر بودن یعنی بزاری همه ی احساسات خوب مثل یه سیل بیان و زندگیتو زیر و رو کنن .
پدر بودن یعنی یه آرامش خاطر که براش هر روز با دلهره میگذرونی . که مبادا اتفاقی برای دخترم بیفته .
پدر بودن و دختر داشت و دختر بودن و یه پدر عالی داشتن یعنی بهترین و زیبا ترین و معصومانه ترین عشق ردی زمین.
بابایی ، بابت همهی روز هایی که پشت دوچرخه دووئیدی تا یاد بگیرم چجوری چرخ سواری کنم ممنونم . بابت همه روز هایی که اومدی مهد دنبالم و منو بردی توی شهر تاب دادی ممنونم . بابت همه وقتایی که منو کول کردی و تا نوک کوه روی شونه هات گذاشتی ممنونم . بابت همه وقت هایی که موهام رو شونه کردی و گوش هات رو در اختیارم گذاشتی تا با حرفام پرشون کنم ممنونم . بابت همه ترس هایی که بخ جون خریدی و منو بزرگ کردی ممنونم .
و امید وارم توی راه درازی که باهم داریم همچنان صبور و خوش انرژی باشی !
همینجوری یهویی ساعت ۲:۴۸ دقیقه بامداد
۱۴۰۱/۱۲/۱۳