دنیای بازی God of War شامل وقایع داستانی بسیار مهمی است که اغلب قبل از آغاز داستان بازی در God of War 2018 اتفاق افتاده است. دنیای نورس و ۹ جهان تشکیل دهنده آن قبل و بعد از رسیدن کریتوس به میدگارد درگیر جنگ ها و اتفاقات عجیبی بوده است که هریک قطعه ای از پازل داستان بازی رو تشکیل می دهند. من در این مقاله با استفاده از روایت های بازی از دنیا و افسانه های نورس و به ویژه کتاب های God" "of War Lore and Legends و "The Art of God of War" سعی کردم تایملاین مشخصی از وقایع مهم دنیای نورس و داستان بازی God of War از آغاز جنگ بزرگ خدایان تا مرگ لافی همسر کریتوس و نگهبان یوتنهایم در اختیار شما قرار بدم.
تایملاین دنیای نورس و اتفاقات مهم آن مستقیما بخشی از کتاب GOW Lore and Legends است که من با اندکی تغییر و اضافه کردن چند بازه زمانی دیگر اینجا با شما به اشتراک میزارم.
مدت ها قبل/ نا معلوم
آغاز بزرگترین جنگ دنیای نورس
سالها قبل اوتقدری دور و کهن که آترئوس حتی نمی تونه براش تاریخ دقیقی رو مشخص بکنه. فریر برادر فریا به عنوان پیام آور صلح، ونهایم رو به مقصد آزگارد ترک میکنه. در آزگارد اما خدایان Aesir حتی قبل از رسیدنش به آزگارد نقشه قتلش رو طرحریزی کرده بودند. اونا بعد از اینکه فریر راز و رمز کشاورزی رو به ساکنین آزگارد یاد میده اون رو به آتش میندازن تا از دستش خلاص بشن. فریری که پیام آور صلح بود! برادر فریا و پادشاه ونهایم اما با زیرکی از دست Aesirs فرار میکنه و خودش رو به Vanaheim میرسونه و بلافاصله دستور جنگ رو به خدایان Vanir میده تا دنیای نورس شاهد اولین و بزرگترین جنگ تاریخ خودش در نه جهان باشه.
مدت ها قبل/ نامعلوم
میمیر!
مدتی بعد از آغاز جنگ بزرگ، غریبه ای خودش رو به دنیای نورس میرسونه. غریبه ای که تنها راه پایان جنگ خدایان رو میدونه. میمیر! میمیر از سرزمینی نامشخص به سرزمین های شمالی اومده و خیلی زود به خاطر هوش و زکاوتش تبدیل به دوست و مشاور خدای خدایان، اودین میشه. آترئوس هر بار که درباره رسیدن میمیر به نورس ازش سوال میپرسه با این جواب میمر رو به رو میشه: "من همیشه اینقدری مست بودم که یادم نمیاد چجوری به اینجا رسیدم!"
۲۰۰ سال قبل
سلاحی به اسم Mjolnir!
براک و سیندری در گوشه ای از جهان های نه گانه و شاید در بین اونها، به دستور اودین مشغول ساختن سلاحی بودند که کلاغ یک چشم برای پسر جاه طلبش Thor در نظر گرفته بود. سلاحی که احتمالا برادران هولدرا هرگز تصور نمی کردند روزی نابودی جهان رو با خودش به همراه بیاره. میولنیر احتمالا بهترین سلاحیه که برادران درف در تمام عمرشان ساخته اند!
۱۷۵ سال قبل
آغاز قتل عام جاینت ها!
فقط ۲۵ سال زمان لازم بود تا میولنیر در دستان خدای رعد تبدیل بشه وسیله انقراض گونه جاینت ها. ثور به دستور اودین در جهان ها سفر می کرد و فقط به دنبال جاینت ها بود. هرجا و درهر گوشهای از دنیا که جاینتی حضور داشت میولنیر می چرخید و رعد و برق و بود و خون! ۱۷۵ سال قبل، چرخه نابودی جاینت ها و سلطنت ثور بر دنیا آغاز شد.
۱۷۰ سال قبل
اودین در یوتنهایم!
پنج سال بعد، اودین که ترس و وحشت رسیدن روز پایان چشمانش رو بر همه چیز کور کرده بود تصمیم گرفت هر طوری که شده خودش رو به یوتنهایم برسونه تا شده حتی گوشهای از پیشگویی جاینت ها رو ببینه. اودین اول از همه به بهانه عذر خواهی از جاینت ها تیر رو فریب داد و باعث شد تیر که تنها خدای مورد اعتماد جاینت ها بود، خدای خدایان رو به یوتنهایم ببره. در یوتنهایم اما اودین به خواسته خودش رسید و پیشگویی جاینت ها از رگناروک رو پیدا کرد و دید که از خدای غریبهای در نورس پسری متولد خواهد شد که همراه گرگها حرکت می کند و پایان خدایان رو رقم خواهد زد. بعد از این اما جاینت ها خودشون و تیر رو فریبخورده دیدند و به تیر دستور دادند راه های دسترسی به یوتنهایم رو جایی در میان ۹ جهان که هیچکسی قادر به پیدا کردنش نباشه پنهان کنه. اونا همچنین یک پیام مهم برای تیر داشتند. "مهم نیست که اودین این دیوارنویس رو ببینه یا نه، این پیشگویی اتفاق میافته، تیر همونطوری که داستان تو اتفاق میافته."
۱۵۰ سال قبل
ازدواج فریا و اودین!
در میان هیاهوی جنگ خدایان و وقتی که تقریبا تمام موجودات از این جنگ تمامنشدنی خسته شده بودند و کشته های این جنگ تالارهای هل و والهالا رو تکمیل کرده بودند، میمیر یک پیشنهاد اساسی داشت. ازدواج ملکه ونهایم و خدای آزگارد، اودین و فریا. پیشنهادی که اودین به شدت از اون استقبال کرد اما فریا مجبور به قبول کردنش بود. پس از ازدواج فریا و اودین، Vanir و Aesir پس از قرن ها جنگیدن صلح کردند و فریا سرزمین مادری رو به مقصد تالارهای آزگارد ترک کرد.
۱۴۵ سال قبل
تولد بالدر
پنج سال پس از ازدواج اودین و فریا، خدای نور و روشنی، بالدر متولد شد. در لحظه تولد بالدر اما تمام دنیا، همه موجودات و گیاهان خبر مرگ حتمی بالدر رو به فریا میدادند. فریا اما درست تصمیم گرفت کاری رو انجام بده که برای صد ها سال همسرش اودین اون رو انجام میداد، مبارزه با سرنوشت! فریا با اینکه میدونست مرگ بالدر اتفاق میافته اما تصمیم گرفت هر جوری که شده جلوی اون رو بگیره. فریا برای نجات بالدر حاضر بود حتی از خودش هم بگذره.
نا معلوم
بازگشت Jormungandr از رگناروک!
به نظر بازگشت مار میدگارد از رگناروک، در زمانی نامشخص اما قبل از ناپدید شدن تیر اتفاق افتاده. بر طبق داستان بازی یورمونگاندر در رگناروک ضربه ای از ثور و پتک اعجاب انگیزش میخوره که ریشه های درخت جهان به لرزه در میاد و یورمونگاندر بزرگترین موجود دنیای نورس در زمان سفر میکنه و از زمانی نامشخص در دریاچه نه جهان دیده میشه. بزرگترین راه حل تیر و لافی برای نجات جاینت ها توسط یورمونگاندر از آینده به گذشته برد شد!
۱۴۰ سال قبل
ناپدید شدن خدای جنگ و صلح!
صد و چهل سال قبل، اودین بالاخره متوجه میشه که تیر بزرگترین حامی جاینت هاست. متوجه میشه که اون کمکشون کرده تا دروازه هاشون رو پنهان کنند و مانع از ورود ثور به یوتنهایم بشن. تیر کسی هست که همه برنامه های اودین رو تا امروز بی نتیجه گذاشته. از تالار های آزگارد اودین، خشمگین و عصبانی دستور میده تا ثور و بقیه خدایان Aesir به همراه هیولاها و جنگجویان نه جهان به میدگارد برن و کار تیر رو تموم کنند. جنگ بزرگی در اطراف Lake of Nine و Tyr's temple اتفاق میافته و در پایان؟ صد و چهل سال از غیب شدن تیر میگذره و هیچکسی از سرنوشت اون خبر نداره! جاینت ها اما نوشتند در روزی که Aesirs به میدگارد اومدند بزرگترین جنگ میدگارد اتفاق افتاد. خدایان مجسمه تیر که نماد صلح و دوستی بود رو به آتش کشیدند و تیر در نهایت دستگیر شد و در دور ترین نقطهی درخت جهان زندانی شد!
۱۳۴ قبل
برادران هولدرا و آغاز کار روی سلاحی دیگر
براک و سیندری بالاخره به این نتیجه میرسند که Mjolnir سلاحی که هنر دست اون هاست داره دنیا رو نابود میکنه و تنها راه متوقف کردنش ساخت سلاحی به همون قدرت یا شاید هم قوی تر باشه. سلاحی که تعادل رو به دنیا باز گردونه و پایانی باشه برای خونریزی های ثور. اونها کار کردن روی این سلاح رو شروع میکنند و در همون زمان اتفاقات عجیبی هم رخ میده که Brok به یاد نمیاره و Sindri هیچوقت تمایل نداره تا درباره اش صحبت بکنه.
۱۳۳ سال قبل
پرواز کن Leviathan!
یک سال بعد سلاح جدید برادران هولدرا ساخته میشه. لوایتن! اونا تصمیم میگیرن این سلاح رو به یک جنگجوی شایسته بدن. جنگجویی که در نهایت بتونه جلوی ثور ایستادگی کنه و مانع کشتار جاینتها بشه. اونها Leviathan axe رو در نهایت به یک جاینت میدن؛ لافی نگهبان یوتنهایم و یک جنگجوی ماهر و شجاع به این امید که نه جهان به تعادل روز های قبل از Mjolnir برگرده!
۱۲۵ سال قبل
رستگاری فریا، نفرین بالدر!
بیست سال پس از تولد بالدر ،فریا بالاخره جادویی برای محافظت از بالدر پیدا میکند. فریا به کمک Hildisvini و Mimir راهی برای محافظت از بالدر پیدا میکند، هر چند که این جادو بالدر را نسبت به همه چیز بی حس می کند همه چیز!
۱۲۰ سال قبل
پایان داستان اودین و فریا
جنایات اودین در نه جهان به اوج خودش رسیده. اودین، دیوانه وار دستور به قتل جاینتها میدهد. در آخرین تصمیم، اودین، ثور رو به میدگارد فرستاد تا تمام جاینت های میدگارد رو سلاخی کنه. فریا اما خسته از جنون دیوانه وار اودین، دیگر تحمل جاه طلبی های خدای خدایان رو نداشت. او تصمیم گرفت به Vanaheim برگرده اما اودین جلوش رو گرفت. این پایان داستان اودین و فریا بود. اودین فریا رو به میدگارد تبعید کرد و روح جنگجویی رو ازش گرفت تا فریا که روزی ملکه ونیر ها بود حتی قادر به دفاع کردن از خودش هم نباشه. اودین که رمز و راز جادوی ونیر ها رو از فریا فرا گرفته بود بالدر رو هم پیش خودش نگه داشت تا فریا تنها تر از همیشه به دور از خانواده و فرزندش در میدگارد زندانی بشه. بعد از تبعید فریا به میدگارد، اودین تمام والکری های والهالا رو نفرین به جنون و دیوانگی کرد. والکری ها در ۹ جهان می گشتند و انسان ها، جاینت ها، درف ها و الف ها رو سلاخی می کردند. دو سال بعد Sigrun که در نبود فریا حالا ملکه والکری ها بود، اون ها رو در تله جسمانی خودشون زندانی کرد و در گوشه ای از درخت جهان پنهان تا روزی شاید کسی بتونه اونها رو از نفرین اودین نجات بده!
۱۱۵ سال قبل
کریتوس در سرزمینهای شمالی!
فیمبولوینتر اسمی بود که ۱۱۵ سال قبل اودین برای زمستانی انتخاب کرده بود که احتمالا آغازگر رکناروک بود. حق با اودین بود، شاید اون زمستون فیمبول وینتر واقعی نبود اما محکم ترین دلیل وقوع رگناروک در برف و سرمای همون زمستون به نورس رسید! ۱۱۵ سال قبل و در زمستانی که اودین اون رو فیمبولوینتر نامید، کریتوس به دنیای نورس رسید. خدای جنگ دنیای یونان و روح اسپارتا سالها در جنگل های میدگارد تنها و منزوی زندگی میکرد. با هیولاها و موجودات میجنگید اما مردم؟ کریتوس از اونا بیزار بود.
۱۱۳ سال قبل
جاینتها میدگارد رو برای همیشه ترک کردند!
جاینت ها بالاخره پس از سالها جنگیدن و تحمل خونریزی های ثور، تصمیم گرفتند میدگارد رو برای همیشه ترک کنند و آخرین راه رسیدن به یوتنهایم رو هم برای همیشه پنهان. اونها تصمیم گرفتند Laufey که محافظ جاینتها و نگهبان یوتنهایم بود و یورمونگاندر در میدگارد بمونند تا روزی که قهرمان واقعی از راه برسه. تا روزی که پیشگویی به حقیقت تبدیل بشه. تا اون روز خداحافظ میدگارد!
۱۱۲ سال قبل
تو میولنیر رو ساختی!
براک و سیندری بعد از اینکه سالها همدیگرو برای ساختن Mjolnir سرزنش کردند و همدیگرو مقصر ساخته شدن اون سلاح میدونستند تصمیم گرفتند برای همیشه از هم جدا بشن و هر کدوم به تنهایی در گوشهای از درخت جهان مشغول به کار شدند.
۱۱۰ سال قبل
میمیر زندانی میشود!
میمیر، خسته و سردرگم از تصمیمات کلاغ یک چشم، در نهایت پیش اودین رفت. میمیر به اودین گفت که تنها راه رسیدن به یوتنهایم و جاینتها ایجاد صلح بین تمام جهانهاست نه خونریزی و کشتار. اودین اما به این سادگی از این حرف میمیر نگذشت: "تو باهوش ترین آدم دنیای ما هستی میمیر! تو حتما راه رسیدن به یوتنهایم رو میدونی و داری از من پنهان میکنی!" اودین، میمیر رو به بلندترین قله میدگارد برد و درست رو به روی دروازهای که سالها، تنها راه رسیدن به یوتنهایم بود و در تنه درختی جادویی زندانی کرد و بهش گفت که تا روزی که یوتنهایم دست نیافتنی باشه تو هم اینجا زندانی هستی!
۸۹ سال قبل
تشکیل فرقه Travelers
فرقه Travelers به دستور اودین، فقط و فقط برای پیدا کردن راه گمشده یوتنهایم تشکیل شد. اودین قهرمانان تمام جهان رو پیدا کرد و به اونا ماموریت داد تا دروازه گمشده دنیای جاینت ها رو پیدا کنند.
۴۰ سال قبل
اولین ملاقات Kratos و Faye
کریتوس و فی، دو جنگجو و هردو بیزار از خدایان. آترئوس مینویسه که اولین بار که کریتوس، Laufey رو میبینه اونا شروع به جنگیدن میکنند اما مطمعن نیست چه اتفاقی افتاده که خیلی زود دست از مبارزه کردن میکشند و ماجرا به کلی عوض میشه. خلاصه چهل سال از اولین باری که نگهبان Jotunar خدای جنگ دنیای یونان رو تنها و منزوی در میدگارد میبینه میگذره.
۳۵ سال قبل
کریتوس و آغازی دیگر
داستان عشق کریتوس و فی ۳۵ سال قبل و وقتی که اونا تصمیم میگیرند برا خودشون در میدگارد خونهای درست کنند ادامه پیدا میکنه. فی محل سکونتشون رو با درختای علامت گذاری شده از شر خدایان و هیولا ها پنهان میکنه. کریتوس تموم گذشتهاش رو برای فی تعریف میکنه اما فی از جاینت بودنش چیزی به کریتوس نمیگه، نه چیزی از ماهیتش و نه چیزی از گذشتهاش !
۲۰ سال قبل
لطفا به دنیای مردگان نیایید!
نبود والکری ها و بسته بودن دروازه های Valhalla و Folkvangr باعث میشه روز به روز هل پر بشه از ارواح مردگان تا جایی که فرمانروای هل تصمیم میگیره دروازه های دنیای مردگان رو ببنده. این کار باعث میشه روح های سرگردان مردگان به جسم های پوسیدشون برگردند و هل واکر ها برای رسیدن به آرامش دست نیافتنی خونریزی بکنند و بجنگند.
۱۳ سال قبل
لوکی متولد میشود!
بیست و هفت سال بعد از اولین ملاقات فی و کریتوس، آترئوس به دنیا میاد. یک نیمه خدا و نیمه جاینت که پیش گویی های یوتنهایم هزاران سال پیش وعده به دنیا اومدنش رو داده بود.
۶ سال قبل
میدگارد خالی از میراها!
شش سال است که میدگارد خالی از مورتال هاست. هل واکرها، هیولاها، خدایان و ترول ها همه و همه باعث شدند تا هیچ مورتالی در دنیا باقی نمونه. اکثرا یا کشته شدند یا به سرزمین های دور فرار کردند.
۳ سال قبل
بالدر در میدگارد
سه سال قبل، اودین بالدر رو برای پیدا کردن آخرین جاینت میدگارد به این دنیای مرده میفرسته. اودین به بالدر وعده میده که پیدا کردن آخرین جاینت میدگارد باعث میشه بتونن راهی برای شکستن اسپل فریا، اسپلی که باعث شده بالدر هیچ چیزی رو حس نکنه پیدا کنند. بالدر تمام این مدت رو دنبال فی میگرده اما هرگز نمیتونه اونها رو پیدا کنه.
۱ سال قبل
ماجرایی از دل خاکسترها
یک سال قبل، آغاز ماجراجویی کریتوس و آترئوس. ماجراجویی که قرار بوده پس از مرگ فی آغاز بشه. ماجراجویی که لوکی و کریتوس از دل میدگارد آغاز کردند و تا تالارهای والهالا و پل رنگین کمان ادامه خواهد داشت. رگناروک در راه است!