Mobina
Mobina
خواندن ۲ دقیقه·۹ ماه پیش

یکبار هم اینگونه زندگی کن.

آرام آرام رشد میکنیم اما متوجه بزرگ شدنمان نیستیم،فقط یکباره به خودمان میاییم و میبینیم دیگر آنقدر بلد نمیخندیم،صبر بیشتری داریم و تنهایی را به نا آرامی های اطرافمان ترجیح میدهیم.دیگر برایم اهمیتی ندارد دیگران راجبم چه فکری میکنند،دیگر برایم اهمیتی ندارد که کسی مرا دوست دارد؟یا نه. اصلا تلاشی برای اینکه دوست داشتنی باشم نمیکنم.دیگر کافه گردی و خرید حالم را خوب نمیکند.دیگر این چیزها برایم هیچ ارزشی ندارد.انگار که آفرینشی دگر بخواهم.انگار اینبار من برای خودم زندگی میکنم،خودم عاشق خودم هستم،و در تنهایی اتاقم زیر یک نور آبی رنگ خلوت کردن برایم لذت بخش تر است.گهگاهی غرق میشوم در خیالی دور،لبخند میزنم.چشمانم‌را میبندم و برای خودم خیال پردازی میکنم،کاری که همیشه آرامم میکرد و مرا از میان تمام سختی های زندگی به دنیایی پر از ارامش پرت میکرد.گاهی هم در حین درس خوندن و کار کردن اشک میریزم،چون خیلی وقت است که دیگر مثل بچگی هایم کسی منتظر نیست اشک هایم را پاک کند،وقتش را هم ندارم.شرایط زندگی برای همه یکسان نیست،گاه آنقدر بی رحم است که در کودکی مجبورت میکند بزرگ شوی،گاه در پیری هنوز کودکی.اما فکرکنم بزرگ شدن درست بعد از گذراندن یک دوره سخت در زندگی به سراغت میاید.تازه آنوقت میفهمی که پدرت چرا اینقدر فکر میکند،و مادرت چرا اینقدر نگران است.تازه متوجه میشوی بزرگ شدن اونقدرا هم خوب نیست،اصلا اونطوری که تو فکر میکنی نیست.اما دیره،خوش اومدی به دنیای بزرگسالی.تو واردش شدی.حالا مثل یک باتلاق تورا در خود خواهد کشید.اما بیایید یاد بگیریم بزرگسالی را.بیایید عهد ببندیم که مانند بقیه خودمان را به جریان ان نسپاریم،جریان را هرطرف که خودمان خواستیم ببریم.سکان کشتی دست ما باشد و‌کنترل تمام روی ان داشته باشیم.اینبار قدرت دست ما است.به جای ماتم زدن،عاشق خودمان باشیم بی قیدو شرط،هیچ بهانه ای قابل قبول نیست که به خودمان عشق نورزیم.در هر شرایطی این خودمان هستیم که به داد خودمان میرسیم.پس با ارزش تر از من چ هست؟یاد بگیریم شهامت داشته باشیم،عشق و زندگی هردو از انسان های ترسو خوششان نمیاید.تا کی میخواهید زندگیتان را با ترس پیش ببرید؟نترس و جلوی ناخواسته های زندگی ات بایست.با اینکه دیر کردی برای اینکار،اما میتواند از این هم دیرتر شود،آنوقت حسرت و پشیمانی فایده ای ندارد.درست همان طور که برای پیرمردهایی که دوست دارند به گذشته برگردند فایده ای نداشته.هرروز خوشحال تر،هرروز زیباتر،هرروز با احساس عشق بیشتر از خواب بیدارشوید،زندگی بدون احساس عشق،بی معناست.عشق میتواند به هر شکلی باشد.عشق مادر به فرزند عشق شیرین و فرهاد با عشق بنده و خداوند.شوخی نمیکنم.زندگی همین لحظه هاست چه کلامم کلیشه باشد چه نباشد.پس یارت را در آغوش بگیر و بهش بگید چیزی نیست که نتوانید حلش کنید.آرام جان هم باشید و باهم به سراغ سختی ها بروید.تماشا کنید سختی ها چگونه ازتان فرار میکنند.یکبار زندگی میکنیم،یادتان نرود این یکبار هم در حال گذشتن است و مشخص نیست چه وقتی چه کسی از نفس گرفتن بماند.هیچ به این موضوع فکرکرده ای؟نگذار دیر شود عزیزجان.یکبار هم اینگونه زندگی کن.اینگونه.جهان برایت زیباتر میچیند...

دست نویس های شبانه.روز و روزگارتون خوش.میم صاد.

زندگیاحساس عشقسادهخوشبختیمتفاوت
جانا.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید