متن پیش رو اولین یادداشت من در نشریه ایماژ ، از دانشگاه فرهنگیان تهران است.
سید مرتضی آوینی را هنرمند غرب شناسی میدانم. تفکر انتقادی قدرتمندش نشان از آگاهی کامل از غرب و غرب زدگی جهانی میدهد. گویی که خود از انتهای فلسفه غرب بازگشته ، بنبست ها را دیده و تجربه کرده است.
او شناخت ریشه ها را به سر و کله زدن با شاخه ها ترجیح داد. درست وقتی که اکثریت در جنگل آشفته و ناشناخته غرب مبهوت دوراهی های خود بودند . او یک لایه بالا آمد و مانند کسی که از بالا به چیزی احاطه پیدا میکند این جنگل ناشناخته اما بهت انگیز را شناخت و شناساند. آوینی تحت ظلمت زدگی دوران معاصر قرار نگرفت درست در دورانی که هیجان توسعه و جلوه های غرب چشمها را مسحور و عقل ها را ربوده بود او با شجاعت درباره چرخه گیج کننده توسعه و مصرف هشدار داد و همگان را از فروافتادن در ورطه غرب زدگی بر حذر داشت. هنر سید مرتضی همین بود؛ شناساندن و آگاهی بخشیدن. هنری که معلمین آن را خوب میدانند.
امتیاز اهل حکمت و صاحب وسعتِ دید از کسانی که درگیر عادات روزمره ، تلاوت تکرار و مرگ تدریجی در تکاپوی خستهکننده زندگی شدهاند ، زمانآگاهی است. اهل حکمت و فضیلت حتی در زمان وقوف نمیکنند و مختصات تاریخی و تمدنی خود و رخداد های پیرامون خود را بهتر باز میشناسند؛ آنگاه حکمت از زبان و قلم آنها میتراود و «معلم» دیگران میشوند. سید مرتضی آوینی حکیم هنرمندی بود که بیشک مقام او مقام «معلم» است.
کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» یکی از بهترین پیشنهاد ها برای شناخت منظومه فکری آوینی و افقگشایی هوشمندانه او از آینده است.