ویرگول
ورودثبت نام
ahmad modaraei
ahmad modaraeiحجت الاسلام سید احمد مدارایی سایت شخصی من : https://ahmadmodaraei.blog.ir/
ahmad modaraei
ahmad modaraei
خواندن ۸ دقیقه·۱ سال پیش

ادب کردن روحیه ی طماع و سوداگر

نویسنده در این متن به روش‌هایی اشاره می‌کند که می‌توان با روحیه‌های طماع و سوداگر برخورد کرد. برای درک فرایند ذهنی نویسنده، می‌توان روند فکری او را به مراحل زیر تقسیم کرد:

۱. شناخت نیاز مقبولیت و تأثیر پاداش بر افراد طماع

  • نویسنده معتقد است که یکی از نیازهای اساسی انسان، مقبولیت و مورد توجه قرار گرفتن است.
  • افراد طماع بیشتر از دیگران تحت تأثیر پاداش و جایزه قرار می‌گیرند، زیرا میل شدیدی به کسب سود و منفعت دارند.
  • به همین دلیل، پاداش و جایزه می‌تواند ابزاری برای هدایت آن‌ها باشد.

۲. استفاده از پاداش برای کنترل و هدایت افراد طماع

  • نویسنده می‌گوید که با دادن جایزه، می‌توان این افراد را «رام» کرد، «به بند کشید» و «جلو آورد».
  • به عبارت دیگر، از این نقطه ضعف به عنوان یک عامل تربیتی استفاده می‌شود.
  • او اشاره می‌کند که امام علی (ع) فرموده است: «بدکار را با پاداش نیکوکار توبیخ کن»، یعنی با پاداش دادن به فرد شایسته، طمع‌کاران را سرزنش کرده و در مسیر درستی قرار داد.

۳. ایجاد تردید و تفکر در ذهن فرد طماع

  • مثال استاد و شاگرد نشان می‌دهد که چگونه یک جایزه غیرمنتظره، فرد را به تفکر وادار می‌کند.
  • دانش‌آموزی که جایزه گرفته، در ابتدا دچار سردرگمی می‌شود و به دنبال علت این پاداش می‌گردد.
  • وقتی استاد دلیل جایزه را اعلام می‌کند («فقط به خاطر اینکه همیشه سر وقت حاضر می‌شوی»)، کل موقعیت برای دانش‌آموز تغییر می‌کند.
  • نویسنده نشان می‌دهد که گاهی یک پاداش می‌تواند تبدیل به یک تلنگر و حتی یک سرزنش غیرمستقیم شود.

۴. تحریک رقابت و اصلاح رفتار از طریق مشاهده دیگران

  • نویسنده تأکید دارد که پاداش نه‌تنها روی فرد دریافت‌کننده تأثیر می‌گذارد، بلکه روی دیگران نیز اثر دارد.
  • برخی از افراد با دیدن پاداش گرفتن دیگران، تحریک می‌شوند که رفتار خود را تغییر دهند.
  • در مقابل، برخی دیگر (به‌ویژه طماعان) با حسرت خوردن و مقایسه خود با دیگران، دچار نوعی شرمندگی و توبیخ درونی می‌شوند.
  • این امر باعث اصلاح رفتار آن‌ها از درون می‌شود، بدون اینکه مستقیماً مورد تنبیه قرار بگیرند.


۵. جلوگیری از عصیان و لجاجت در برخورد با افراد طماع

  • نویسنده هشدار می‌دهد که برخوردهای مستقیم مانند تنبیه و توبیخ شدید ممکن است نتیجه عکس بدهد.
  • به‌جای سرزنش مستقیم، باید فرد را به‌گونه‌ای هدایت کرد که خودش به اشتباهاتش پی ببرد.
  • از این‌رو، روش‌های غیرمستقیم (مانند دادن جایزه به دیگری یا ایجاد رقابت) برای کنترل افراد طماع توصیه می‌شود.

۶. تقویت روحیه وازدگی نسبت به طمع و سودجویی

  • نویسنده تأکید دارد که برای از بین بردن یک میل نادرست، نباید آن را سرکوب کرد، بلکه باید فرد را از آن «زده» کرد.
  • او پیشنهاد می‌کند که به‌جای محروم کردن کودک از دانستن برخی چیزها، او را در محیط کنترل‌شده‌ای قرار دهیم که تجربه لازم را کسب کند اما به فساد کشیده نشود.
  • این ایده را با مثال واکسیناسیون مقایسه می‌کند: «به جای اینکه کودک را محبوس کنند و از میکروب‌ها دور نگه دارند، او را واکسن می‌زنند و آماده می‌کنند.»

جمع‌بندی روند فکری نویسنده درباره برخورد با روحیه‌های طماع

  1. شناخت نقطه ضعف (نیاز به مقبولیت و توجه)
  2. استفاده از پاداش به عنوان ابزار هدایت
  3. ایجاد تردید و تفکر در فرد طماع
  4. تحریک رقابت و اصلاح رفتار از طریق مشاهده دیگران
  5. پرهیز از برخورد مستقیم و جلوگیری از لجاجت
  6. تقویت روحیه وازدگی به‌جای سرکوب طمع

در مجموع، نویسنده معتقد است که برای اصلاح رفتار افراد طماع، باید از روش‌های غیرمستقیم، هوشمندانه و مبتنی بر روان‌شناسی استفاده کرد. روش‌هایی مانند ایجاد رقابت، الگوسازی مثبت، و استفاده از پاداش به‌گونه‌ای که فرد احساس کند چیزی از دست داده و دچار تردید شود، می‌تواند آن‌ها را به مسیر درست هدایت کند.




اصل متن کتاب تربیت کودک صفایی حائری (عین صاد)

۱. تشویق و توجه و پاداش

همان‌طور که ترس و مجازات می‌توانست در تربیت کودک مؤثر باشد، تشویق و پاداش هم از عواملی است که کودک را جلو می‌آورد و به هدف مربی نزدیک می‌نماید.

یکی از نیازهایی که در انسان وجود دارد، همان نیاز به مقبولیت و مورد توجه واقع شدن است. پاداش‌ها و جایزه‌ها در سطح بالایی این نیاز را اشباع و برآورده می‌کنند. چون جایزه و پاداش گذشته از جلب توجه، مسائل زیادتری را در بر دارد، در نتیجه انسان را که نیاز به مقبولیت در او شعله می‌کشد، می‌توان با این وسیله رام کرد و به بند کشید و جلو آورد. از این نقطه‌ضعف می‌توان به‌عنوان یک عامل تربیتی استفاده کرد.

اما تشویق، یک نوع تلقین است که از خارج القا می‌شود و کاربرد بیشتری دارد؛ مخصوصاً آنجا که شخص تشویق‌کننده دارای شخصیتی بزرگ و محبوب باشد و در دل کودک جایگاهی داشته باشد، باعث حرکت و پیشرفت او می‌شود و حتی تصمیم و اراده در او ایجاد می‌نماید و برمی‌انگیزد و حرکت می‌دهد.

۲. تأثیر پاداش بر دیگران

پاداش، گذشته از آنکه در شخص پاداش‌گیرنده اثر می‌گذارد، در اشخاص دیگر نیز مؤثر است. عده‌ای را تحریک می‌کند و جلو می‌آورد و عده‌ای را تنبیه و توبیخ می‌نماید. در سخنان امام امیرالمؤمنین (ع) آمده است: "بدکار را با پاداش نیکوکار توبیخ کن."

این نشان می‌دهد که روحیه‌های طماع و سوداگر، به‌وسیله جایزه و پاداش جلو می‌آیند و حرکت می‌کنند. درست است که چوب‌کاری، طعنه و توبیخ تأثیر زیادی دارد و اگر به‌موقع استفاده شود، نتیجه مطلوبی خواهد داشت، اما کاربرد این عوامل نیاز به تسلط، آگاهی از حالات روانی و شناخت اوضاع و احوال دارد.

همان‌طور که در پیش شرح داده شد، داستانی از یک استاد آورده شد که چگونه با زیرکی شاگرد بازیگوش را غافلگیر می‌کند. او فقط به شاگرد جایزه می‌دهد و چیزی نمی‌گوید. شاگرد متحیر می‌شود که چه کرده است که شایسته جایزه باشد. استاد پس از ایجاد انتظار و تعلیق، با آرامش می‌گوید: "این جایزه فقط به این خاطر است که شما همیشه سر وقت حاضر می‌شوید."

ترکیب جمله استاد، استفاده از واژه‌های "فقط" و "همیشه"، و جدیت او، همه نشان از آگاهی و شناخت دارد. این روش، نتیجه مطلوب را نیز به دست آورده است.

۳. تأثیر روانی تشویق و پاداش

کودک، از دریافت جایزه—آن هم قلم و خودنویس، آن هم از دست استاد، آن هم در جلوی دانش‌آموزان دیگر، آن هم در میان چشم‌های تحسین و تمنا—دچار یک خوشحالی عمیق می‌شود. سپس به شک و تردید و تفکر فرو می‌رود و به حالت انتظار و پرسش می‌رسد.

اما پاسخ استاد، یک‌باره تمام اوضاع را تغییر می‌دهد. قلم و خودنویس، به‌جای پاداش، به یک طعنه بزرگ تبدیل می‌شود؛ آن هم از استاد مهربان، آن هم جلوی چشمان تیزبین دانش‌آموزان، آن هم در میان خنده‌های سرد.

این تغییر حالات روانی، صحنه کلاس، و چشم‌های متعجب دانش‌آموزان، همه و همه عواملی هستند که روح کودک را مضطرب و دگرگون می‌کنند و او را به عکس‌العمل وامی‌دارند. ازآنجاکه عمل استاد با مهارت تنظیم شده است، عکس‌العمل کودک نه عصیان است، نه فحاشی، نه خنده، نه لجاجت، بلکه تصمیم است.


۴. راه‌های تربیت کودک

تقلید، رقابت، ترس، مجازات، قهر، وعده و وعید، محبت، تشویق، توجه، پاداش، چوب‌کاری، طعنه و توبیخ، همه و همه از عواملی هستند که می‌توان از آن‌ها بهره برد و کودک را تربیت کرد.

کودک انسان از مغز و قلب برخوردار است و مربی باید در این روح، پایگاهی مستحکم ایجاد کند؛ در مغز او شناخت‌ها و آگاهی‌ها را جای دهد و در دل او علاقه و عشق به هدفی، شخصی، یا راهی را پرورش دهد.

۵. نقش داستان در تربیت

راه سازندگی و آگاهی دادن به کودک، نمی‌تواند از طریق مقاله، وعظ، یا مسائل فلسفی باشد، چون شناخت کودک هنوز به این سطح نرسیده است. بلکه باید از داستان‌ها کمک گرفت—آن هم داستان‌هایی که سرشار از تخیل و شگفتی باشند.

کودک، چند فرمان خشک اخلاقی را نمی‌پذیرد، همان‌طور که گفت‌وگوی مستقیم او را خسته می‌کند. اما داستان‌ها، آن هم با لحن غیرمستقیم، این کار را به‌خوبی انجام می‌دهند.

امروزه، ادبیات بسیاری برای کودکان تهیه شده است؛ چه در قالب نقاشی، چه در قالب داستان‌های کوتاه، و چه در قالب قصه‌هایی که قهرمانان آن‌ها حیوانات، گیاهان، یا موجودات خیالی هستند. اما این داستان‌ها، همان حرف‌هایی را می‌زنند که کودک را بیدار و آگاه می‌سازند.

۶. تثبیت اصول تربیتی

پس از این آگاهی‌بخشی و شناخت، باید عامل تقلید و رقابت در کودک تقویت و تثبیت شود. برای این منظور، می‌توان از نرمی و تندی، ترس و مجازات، قهر و محبت، احسان، توبیخ و تشویق در اشکال گوناگونش استفاده کرد.

اما استفاده از این عوامل، نیاز به شناخت روحیه کودک، مقدار لازم و اندازه مناسب دارد. مربی نباید یک‌بعدی و لجباز باشد. اگر دید که کودک در برابر یک عامل مقاومت نشان می‌دهد، باید به عامل دیگری روی آورد. حتی می‌توان از واسطه‌ها بهره گرفت و از طریق آن‌ها کودک را هدایت کرد.

مربی نباید از هوس‌ها و احساسات خود پیروی کند و کودک را با محبت بیش‌ازحد یا زجر بیش‌ازحد، فاسد و خراب کند. بلکه باید زمینه را بسنجد، روحیات را بشناسد، و سپس از عامل مناسب به مقدار لازم استفاده کند تا نتیجه بگیرد.

۷. نقش آگاهی در جلوگیری از فساد

تربیت کودک، به شعور، همفکری، تبادل نظر، و همکاری نیاز دارد. مربی دلسوز از این مسائل غافل نمی‌شود. او باید از پاکی، دلسوزی، سیاست، آگاهی، و آینده‌نگری برخوردار باشد و کودک را برای برخورد با مسائلی که در آینده برایش پیش خواهد آمد، آماده کند.

مربی نباید کودک را از مسائل دور نگه دارد، زیرا در جوامع باز و آزاد، این امر ممکن نیست. کودکی که در برابر این مسائل ناآگاه است، نمی‌تواند راه کنار آمدن با آن‌ها را بیاموزد و در نتیجه، به فساد کشیده می‌شود و از دست می‌رود.

مربی آگاه، کودک را از تمام فسادهای جامعه مطلع می‌سازد و در ضمن داستان‌ها، روش مبارزه، کنار آمدن، یا حتی بهره‌برداری از این موقعیت‌ها را به او آموزش می‌دهد.

به‌جای آنکه کودک را در برابر میکروب‌ها محبوس کنند، او را واکسینه می‌کنند و آماده می‌سازند. مربی، در تمام مراحل، ناظر و مراقب است—اما نه از نزدیک که استقلال کودک را مخدوش کند، بلکه از دور، از طریق واسطه‌ها و داستان‌ها.

۸. نتیجه‌گیری

باید در روح کودک، نسبت به زشتی‌ها و آلودگی‌ها "وازدگی" ایجاد کرد، نه تشنگی و کنجکاوی.

حبس کردن و دور نگه داشتن کودک از یک مسئله، او را کنجکاو، لجوج و نافرمان بار می‌آورد. اما وازدگی، کودک را می‌سازد، او را جلو می‌آورد، آگاه و باتجربه می‌سازد.

تربیت کودککتابپول
۴
۰
ahmad modaraei
ahmad modaraei
حجت الاسلام سید احمد مدارایی سایت شخصی من : https://ahmadmodaraei.blog.ir/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید