عشق من به طبیعت و عکاسی
در پس هر عکسی که از گل و گیاه و درخت می گیرم، داستانی از عشق و شیفتگی نهفته است. هر فریم، تلاشی است برای ثبت زیباییهای بیبدیل طبیعت؛ تلاشی برای به تصویر کشیدن لحظاتی که در گذر زمان محو میشوند.
عکاسی برایم تنها فشار دادن یک دکمه نیست؛ بلکه سفری است به دنیایی پر از رنگ و نور و زندگی. هر گل، هر برگ، هر درخت، برایم یک معجزه است؛ معجزه ای که با نور و سایه، با رنگ و بافت، با فرم و حرکت، خود را به نمایش میگذارد. من با دوربینم این معجزات را شکار میکنم؛ آنها را از گذر زمان نجات میدهم و به دیگران نشان میدهم.
عکاسی طبیعت برایم یک مراقبه است؛ یک راه برای ارتباط با روح طبیعت. وقتی در طبیعت هستم، همه چیز را فراموش میکنم. فقط من هستم و زیباییهای اطرافم. در آن لحظات، احساس میکنم بخشی از طبیعت هستم؛ بخشی از این جریان بیانتهای زندگی.
عکاسی طبیعت به من آموخته است که زیبایی در جزئیات نهفته است. یک قطره شبنم روی یک گلبرگ، یک حشره کوچک روی یک برگ، یک پرتو نور که از میان شاخههای درخت میتابد؛ همه اینها میتوانند سوژههای بینظیری برای عکاسی باشند. من با دوربینم این جزئیات را بزرگ میکنم و به دیگران نشان میدهم که زیبایی در همه جا وجود دارد؛ فقط کافی است کمی دقت کنیم.
عکاسی طبیعت به من آموخته است که صبور باشم. گاهی اوقات ساعتها منتظر میمانم تا نور مناسب شود یا سوژه مورد نظرم در موقعیت دلخواهم قرار بگیرد. اما این انتظار برایم لذتبخش است. چون میدانم که در نهایت عکسی خواهم گرفت که ارزش این صبر را داشته است.
عکاسی طبیعت به من آموخته است که قدرشناس باشم. قدرشناس این همه زیبایی که در اطرافم وجود دارد. قدرشناس این فرصتی که دارم تا این زیباییها را با دیگران به اشتراک بگذارم. من با هر عکسی که میگیرم، سعی میکنم این قدرشناسی را به دیگران منتقل کنم.
عکاسی طبیعت برای من یک عشق است؛ یک عشق بیانتها که هر روز بیشتر میشود. من با دوربینم این عشق را به تصویر میکشم و با دیگران به اشتراک میگذارم. امیدوارم عکسهایم بتوانند الهامبخش دیگران باشند تا آنها هم به طبیعت بیشتر توجه کنند و قدر آن را بدانند.