30 تا سوال زیر را بخون تا بفهمی چقدر سخته تصمیم بگیری چطوری بچه را تشویق کنی
۳۰ سوال مهم به ترتیب اولویت و اهمیت از متن، با سبک نوشتاری متن:
آیا تشویق و پاداش، همانند ترس و مجازات، میتواند در تربیت کودک مؤثر باشد و او را به هدف مربی نزدیک کند؟
نیاز انسان به مقبولیت و مورد توجه واقع شدن چگونه با پاداشها و جایزهها در سطوح بالا اشباع و برآورده میشود؟
آیا میتوان از نیاز انسان به مقبولیت به عنوان یک عامل تربیتی برای رام کردن، به بند کشیدن و جلو آوردن او استفاده کرد؟
تشویق به عنوان یک نوع تلقین از خارج که القا میشود، چه کاربردهایی دارد و به ویژه وقتی که شخص تشویق کننده شخصیتی بزرگ و محبوب باشد، چه تأثیری بر کودک دارد؟
پاداش، علاوه بر تأثیری که بر شخص پاداش گیرنده دارد، چگونه میتواند بر دیگران نیز مؤثر باشد و آنها را تحریک یا تنبیه کند؟
آیا روحیه های طماع و سوداگر، همانطور که در متن آمده، به وسیله جایزه و پاداش جلو میآیند و حرکت میکنند؟
با توجه به تأثیر زیاد چوب کاری کردن، طعنه و توبیخ، آیا کاربرد این عوامل نیاز به تسلط و آگاهی از حالات روانی و شناخت اوضاع و احوال دارد؟
داستان استاد و شاگرد بازیگوش چگونه نشان میدهد که استاد با زیرکی و استفاده از جایزه، میتواند تأثیر مطلوب را بر شاگرد داشته باشد؟
چرا قلم و خودنویس به عنوان جایزه، میتوانند به یکباره تبدیل به یک "فحش بزرگ" شوند و حالات روانی کودک را تغییر دهند؟
آیا تغییر حالات روانی و صحنه کلاس، همراه با چشمهای متعدد دانشآموزان، میتواند روح دانشآموز را مضطرب و دگرگون کند و او را به عکسالعمل وادارد؟
با توجه به متن، آیا عکسالعمل دانشآموز در برابر این موقعیت، لزوماً باید تصمیم باشد و نه عصیان، فحش، خنده یا لجاجت؟
آیا عواملی مانند تقلید، رقابت، ترس، مجازات، قهر، وعده و وعید، محبت، تشویق، توجه، پاداش، چوب کاری، طعنه و توبیخ، همگی میتوانند در تربیت کودک مؤثر باشند؟
با توجه به اینکه کودک انسان از مغز و قلب برخوردار است، آیا مربی باید در روح او پایگاه و تشکیلاتی راه بیندازد و شناختها و آگاهیها را در مغز و علاقه و عشق به هدفی را در دل او جای دهد؟
آیا راه سازندگی و آگاهی دادن به کودک از طریق مقاله، وعظ و مسائل فلسفی است یا باید از داستانها، آن هم داستانهایی با مایه خیال و شگفتی و به طور غیر مستقیم کمک گرفت؟
چرا چند فرمان خشک اخلاقی نمیتواند کودک را متقاعد کند و گفتگوهای مستقیم او را خسته میکند، اما داستانها با مایه تخیلی و شگفتیها و به سبک غیر مستقیم میتوانند این کار را به خوبی انجام دهند؟
آیا ادبیات بسیاری که امروزه برای کودکان تهیه شده، از جمله نقاشیها و داستانهای کوتاه که قهرمان آنها حیوانات، گیاهان و موجودات خیالی هستند، میتوانند کودک را بیدار و آگاه بار بیاورند؟
پس از سازندگیها، آگاهیها و شناختها، آیا باید عامل تقلید و رقابت در کودک تقویت و تأیید شود و برای تثبیت این عوامل از نرمیها و تندیها، ترس و مجازات، قهر یا محبت و احسان، توبیخ و تشویق به صورتهای گوناگون استفاده کرد؟
آیا استفاده از این عوامل، نیاز به شناخت روحیه کودک، مقدار لازم و اندازه، تسلط، مهارت و فوت و فن دارد؟
آیا مربی میتواند همیشه یک بعدی، یک دنده و یک رأی باشد یا اگر ببیند که کودک در برابر یک عامل پایداری نشان میدهد و عصیان میکند، باید به عامل دیگر دست بزند و از راه دیگر وارد شود و حتی از واسطه استفاده کند؟
آیا مربی باید از هوسها و خواستههایش کمک بگیرد و کودک را با محبت بیش از حد یا زجر بیش از حد فاسد و خراب کند، یا باید زمینه را بسنجد، روحیه ها را بشناسد و سپس از عامل مناسب به مقدار لازم استفاده کند؟
آیا در تربیت کودک، گاهی احتیاج به شعور و همفکری، تبادل نظر و همکاری هست و مربی دلسوز از این مسائل غافل نمیشود؟
آیا مربی باید از پاکی، دلسوزی، سیاست، آگاهی و آیندهنگری برخوردار باشد و کودک را برای برخورد با مسائلی که بعدها به وجود میآیند آماده کند، نه اینکه فقط به مسائل بیندیشد و کودک را از مسائل دور نگه دارد؟
با توجه به جامعههای باز و آزاد، آیا میتوان کودک را از طریق دیگری با مسائلی که در جامعه میگذرد آشنا کرد و اگر کودک از آن طرف تعلیم ندیده و آگاهی نیافته باشد، راه کنار آمدن با این مسائل را میداند؟
آیا مربی بیدار، از تمام فسادهایی که در جامعه میگذرد، کودک را آگاه میکند و در ضمن داستانها، راه مبارزه، کنار آمدن و یا حتی استفاده کردن و بهره گرفتن از آنها را به کودک میآموزد؟
آیا بهتر است کودک را محبوس کنند و از میکروبها دور نگه دارند، یا او را واکسن بزنند و آماده کنند و با میکروبها تماس دهند، و در تمام مراحل، خود ناظر و مراقب باشند؟
آیا نظارت مربی باید از نزدیک باشد که با استقلال کودک برخورد کند و شخصیت او را مانند درخت بار بیاورد، یا از دور و با واسطه نظارت نماید و کمکهای لازم را در ضمن داستانها یا به واسطه نفرات آگاه به کودک برساند؟
آیا باید در روح کودک نسبت به زشتیها و آلودگیها وازدگی ایجاد کرد، نه تشنگی و کنجکاوی بیشتر؟
آیا حبس، دور نگاه داشتن و فاصله انداختن از یک مسئله، کودک را تشنه، کنجکاو و لجوج بار میآورد، اما وازدگی کودک را میسازد، جلو میآورد و با تجربه و آگاه مینماید؟
با توجه به متن، آیا میتوان گفت که تربیت کودک یک فرایند پیچیده و چند بعدی است که نیازمند شناخت، آگاهی، مهارت و استفاده از روشهای گوناگون است؟
آیا مربی باید با توجه به شرایط و ویژگیهای هر کودک، از روشهای تربیتی مناسب استفاده کند و همواره در جهت رشد و تعالی او تلاش نماید؟