ahmad modaraei
ahmad modaraei
خواندن ۳ دقیقه·۱ ماه پیش

مو شکافی تفسیر حدیث اول _ الجنه العاصمه ۷

نکات کلیدی متن با ذکر عبارات عربی مرتبط:


* تفسیر متفاوت از خلق دو روح:
* برخی مفسران معتقدند "خلق دو روح بدون بدن" به معنای آفرینش یک روح واحد و سپس تقسیم آن به دو قسمت است. (عبارت کلیدی: "جمع كردن آن دو را بهم، و آنها را با هم يكى كردن در بدن مثالى لاهوتى، و قسمت كردن و جدا كردن آن دو را از يكديگر")


* مفهوم "ثم" در حدیث:
* کلمه "ثم" در عبارت "ثمّ جمعت روحيكما" به معنای تقدم مرتبه‌ای و نه تقدم زمانی است. (عبارت کلیدی: "ثمّ جمعت روحيكما")
* این تفسیر با آیه قرآن "کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ، ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ" مقایسه شده است.


* تکرار عبارت "فكانت تمجّدني":
* تکرار این عبارت نشان‌دهنده تأکید بر تسبیح و تقدیس مستمر روح نسبت به خداوند است. (عبارت کلیدی: "فكانت تمجّدني و تقدّسني و تهلّلني")


* معنای "فجعلتهما واحدة":
* این عبارت به معنای اتصال و وحدت دو روح است و دلالت بر حکمت و مصلحتی در این اتصال دارد. (عبارت کلیدی: "فجعلتهما واحدة")


* معنای استعاری "مسح" و "یمین":
* "مسح" به معنای لطف و عنایت الهی و "یمین" به معنای رحمت و خیر است. (عبارت کلیدی: "و الخير في يديك")


* معنای "و أفضى نوره فينا":
* این عبارت به معنای رسیدن و گسترش نور الهی در میان انسان‌ها است. (عبارت کلیدی: "و أفضى نوره فينا")


نکات تکمیلی:
* متن به تفاسیر مختلف از عبارت "خلق دو روح بدون بدن" پرداخته است.
* بر اهمیت کلمه "ثم" در درک معنای حدیث تأکید شده است.
* به معنای استعاری برخی از عبارات در حدیث اشاره شده است.
* بر وجود حکمت و مصلحت در وقایع و اعمالی که در حدیث ذکر شده است، تأکید شده است.


متن اصلی کتاب الجنه العاصمه:


و بعضى از افاضل گفته اند كه: مراد از خلق دو روح بدون بدن كه مجرّد باشند جمع كردن آن دو را بهم، و آنها را با هم يكى كردن در بدن مثالى لاهوتى، و قسمت كردن و جدا كردن آن دو را از يكديگر، و قرار دادن هر يك از آنها را در بدن شهودى جسمانى در ابدان مثاليه محال نيست، و فرض محال و ممتنع وقتى است كه در بدن شهودى جسمانى باشد.
و بعضى از محقّقين گفته اند كه: «ثمّ جمعت روحيكما» در حديث شريف كلمه «ثمّ» براى تراخى در زمان نيست، بلكه براى تراخى در مرتبه است، مانند
قول خداى تعالى كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ، ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ
و قوله «فكانت تمجّدني و تقدّسني و تهلّلني» تكرار فرموده اوست كه فرموده «فلم يزل تهلّلني و تمجّدني» و افاده امر ديگرى نمى كند. پس معنى چنين مى شود كه آفريدم همه شما را يك روح كه آن روح تمجيد كند مرا، پس آن را دو قسمت كردم، تا اينجا بود كلام استرآبادى.
و نيز فرموده كه: بعضى از ايشان، يعنى محقّقين، گفته اند كه: فقره «فجعلتهما واحدة» يعنى به اتّصال حسّى آن دو را يكى گردانيدم.
و ضمير كلمه «فكانت» براى يكى است مراد اين است كه براى يكى گردانيدن و متّصل كردن حكمت‌ها و مصلحت هائى است. تمام شد كلام او.
و نيز مجلسى رحمه اللّه مى فرمايد: اطلاق مسح و يمين در اين حديث بنابر استعاره است؛ زيرا كسى كه اراده لطفى كند به كسى او را بدست راست خود مسح مى كند، و محتمل است كه يمين به معناى رحمت باشد، چنانچه تحقيق آن را در جمله از قول ائمّه عليهم السّلام كرديم كه فرموده اند: «و الخير في يديك» زيرا كه ممكن است معنى چنين باشد كه نفع و ضرر از تو صادر شونده است، و اين هر دو از روى حكمت و مصلحت است، پس نفع منسوب به يمين است، و ضرر منسوب به شمال.
قوله: «و أفضى نوره فينا» يعنى رسانيد يا وصل كرد نور او را به سوى ما. و گفته شده: يعنى وسعت داد او را در ميان ما.

متن کتاباصل کتابفهم کتابدرک کتابعشق کتاب
حجت الاسلام سید احمد مدارایی سایت شخصی من : https://ahmadmodaraei.blog.ir/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید