بسم الله الرّحمن الرّحیم
در ابتدا از عزیزانی که چشمشان را در این غوغای گرایش به زرق و برق تکنیکِ دنیایی، بر قامتهای بلند اندیشه و تفکر دینی مانند علامۀ طباطبایی«رحمۀاللهعلیه» انداختهاند و با برپاکردن چنین جلساتی نظرها را به این دریاهای «حکمت» و «حقیقت» جلب کردهاند، تشکر میکنم. روشنفکری حقیقی یعنی همین. روشنفکر حقیقی یعنی کسی که ما فوق زمان خود و در شرایط و غوغایی که مردم به غیر امور مهمّشان نظر کردهاند، نظرها را به مسئله مهم انسانها معطوف دارد.
عنایت دارید همینطور که «وَلیّ»شدن سخت است، شناختن اولیای خدا هم آسان نیست. همینطور که اولیای الهی بسیار زحمت کشیدند تا به درجات الهی و انسانی رسیدند، شناختشان نیز به همان اندازه نیاز به سلوک دارد. قرآن میفرماید: «وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ»(یونس/43) ای پیامبر! تو را مینگرند ولی تو را نمیبینند، و از این جهت باید متوجه باشیم شناختن مقام رسول الله و ائمۀ هدی«علیهمالسلام» در جای خودش نکتهای است بسیار مهم، ولی شناخت مقام اولیاء غیر معصوم هم نکتهای است خاص و جای خود را دارد.
در رابطه با نقش علامه طباطبایی«رضواناللهتعالیعلیه» در قرن اخیر سعی بر آن است نکاتی با عزیزان در میان گذاشته شود، و إنشاءالله در آخر، نتیجۀ در خور گرفته شود.
عنایت داشته باشید ما با بشری روبهرو هستیم که در طول تاریخ در بعضی از زمانها به جایی رسیده که گفته: غیر خدا هیچ چیزِ مجردی وجود ندارد و در این زمانه هم با این افکار روبهرو هستیم. بشر عادی گمان میکند فوق این دنیا فقط خدا هست. مقامات روحانی، حضورهای غیبی انسان در هستی، این حقایق برای ذهنهای عادی غیر قابل لمس است. در حالیکه فهم این حقایق، دریچههایی است که پیامبران برای ما باز کردهاند و ما باید از طریق همین جلسات با آن دریچهها انس داشته باشیم.
عرض بنده این است که علامه طباطبایی«رحمۀاللهعلیه» یکی از غذاهای روحانی این قرن اخیر برای انسانها میباشند و اگر خواستیم نسل امروز را قانع کنیم و در این جهانِ پر غوغا و پر ادعا، حیات دینی را به او عرضه نماییم، میتوانیم چشمها را متوجۀ علامه طباطبایی«رحمۀاللهعلیه» نماییم که خداوند او را غذای اندیشه و جان این نسل قرار داده است.
نحوۀ ظهور دین در هر زمان
روایتی در اصول کافی هست که جناب ملاصدرا«رحمۀاللهعلیه» در مورد آن میفرمایند: وقتی آن روایت را دیدم اشک شوق ار چشمانم جاری شد. از آن جهت که چگونه دین خدا در هر عصری مناسب ظرفیت آن عصر، حرف و حرفها دارد. از حضرت سجاد«علیهالسلام» در مورد توحید سؤال شد و حضرت در جواب فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَي «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» وَ الْآياتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ «إِلَي قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» خداى عزّوجلّ مىدانست كه در آخرالزمان مردمانى مىآيند بسيار عميق، لذا سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَد» و آياتى از سوره حديد را تا «وَ هُوَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور» فرو فرستاده و هركه ماورای آنها را خواهد، هلاك گردد(الكافى، ج 1، ص 91)».
از روایت فوق میتوان نتیجه گرفت که آری! قرآن برای هر نسلی سخن مناسب ظرفیت آن دارد، بهخصوص برای اقوام آخرالزمانی با آن آمادگی نهایی که دارا هستند، حاکی از آنکه ملتهای متعمّقی پیش روی تاریخ هستند که قرآن برای آنها هم حرف و سخن اندیشه پرور دارد؛ و به نظر میآید علامه طباطبایی«رحمۀاللهعلیه» سخن دین است برای این نسل با آن سخنانی که گویا نهاییترین نکات در آن نهفته است.
نکتۀ دیگری که خوب است در بارۀ مشی و شخصیت علامه طباطبایی«رحمۀاللهعلیه» باید عرض شود، مَشیِ عِلمُ النَّفسیِ ایشان است که خودشان در «رسالۀ الولایه» به این مسئله اذعان دارند. این مشی، ادامۀ مشی مرحوم ملاحسینقلی همدانی، استادِ مرحوم قاضی طباطبایی میباشد و مرحوم قاضی، استادِ علامه به حساب میآیند. در این روش از دریچۀ شناخت ابعاد نفس و حقایق مدّ نظر قرار میگیرد. آنهایی که به این روش آگاهی دارند میدانند که چه روش پر برکتی است. در مباحث شرح المیزان از شش آیۀ اول سورۀ حدید در حدّ وسع خود عرایضی شد که چگونه از طریق «معرفت النفس» میتوان به مفاهیم عالی توحیدی که آن آیات متذکر میشوند، توجه کرد.
راهی به سوی آزادی از زمان و مکان
غرض از طرح موضوع «عِلمُ النّفس» آن است تا روشن شود انسانها به اندازهای که از خود وارسته و گسسته شوند؛ به اندازهای از حاکمیت بدن آزاد میشوند و با حضوری برتر در بستر شریعت عالَم حاضر میشوند به همان معنایی که با محدودکردن میتوانند از زمان و مکان تا حدّی آزاد شوند و حضوری حقیقی و نه حضور مفهومی، در عالَم پیدا میکنند. شما در حال حضر در این مکان حاضرید، در حالیکه ممکن است حواس شما در جای دیگری باشد، حال اگر به کمک معرفت نفس با علم حضوری در نزد خود حاضر باشید، حضوری که حضور حسّی نیست؛ در آن صورت خود شما نزد خودتان هستید بدون آنکه بحث ظاهر و باطن در میان باشد. لازمۀ این نوع حضور و علم حضوری، پیراستن روح از تعلقات است تا نفس آزاد شود. وقتی نفس آزاد شد حضورش همه جانبه میشود که نمونۀ کامل این حضور، حضور حضرت حجت«عجلاللهتعالیفرجه» در عالَم است، از آن جهت که حضور حضرت در نزد خود و در عالم، حضورِ کلّ است مانند حضور شما در بدنتان که حضوری است در تمام اعضاء. از این جهت میتوان گفت این طور نیست که حضرت صاحب الأمر«عجلاللهتعالیفرجه» غایب باشند بلکه ما غائبیم، هرچند «ظهورِ» حضرت ممکن است امروز در مسجد سهله باشد ولی «حضور»شان حضور کلّ است و البته «حضور» غیر از «ظهور» است. ممکن است حضور حضرت در جایی باشد و در جایی نباشد ولی حضورشان همه جایی و حضور کلّ است، هرچند به اذن خدا این حضور، عنوانِ غیبت دارد. در راستای این مقام، هر انسانی که از بدن و بدنیات وارسته شد، در حادثهها، چه حادثههای گذشته و چه حادثههای آینده میتواند یک نحوه حضور داشته باشد و در این حال به اندازهای که در این وارستگی پیشرفت کرده باشد گذشته و آینده برایش معنا ندارد.
موضوع حضور در گذشته و آینده و آزادشدن از مکان و زمان، همانی است که در رؤیای صادقه حالت خفیف آن را تجربه میکنید زیرا انسان در خواب تا حدّی از حکم بدن آزاد است. همینکه بدن در خواب رها شد، اگر روح حالت آمادگی داشته باشد، به طور جدّی میتواند در حادثههای آینده قبل از اینکه آن حادثهها واقع شوند، حاضر شود. این خاصیت نفس است به .... مجردبودناش، به طوری که گاهی اوقات قبل از وقوع حادثه، نوعی آمادگی در روح خود احساس میکنیم و یا دل انسان به تشویش میافتد و یا مادران که بیشتر به فرندانشان متمرکز هستند، قبل از اینکه فرزندشان در جبهه شهید شود تشویشی را در خود احساس میکنند و حتی بعضاً جهت آن تشویش را تشخیص میدهند و میگویند برای فرزندم مسئلهای پیش آمده.
با توجه به نکاتی که عرض شد در رابطه با روحهای بزرگ به علامه طباطبایی«رحمۀاللهعلیه» به عنوان پیراسته و وارسته که نفسشان در عین آزادی از حکم بدن جهتی علمی به خود گرفته، میخواهیم در رابطه با ایشان سخن بگوییم شخصی که حجابهای زمانه با نظر به دغدغههای ایشان از مقابل چشمِ قلب و عقل ایشان کنار رفته است.
همه چیز حکایت از آن دارد که علامۀ طباطبایی«رحمۀاللهعلیه» به خوبی متوجه شده بودند که مسئولیت سنگینی به عهده دارند و باید سخنانی مناسب این عصر و این نسل به میان آورند و در نتیجه، همین جهت برای ایشان تقویت شد و این است که ملاحظه میکنید بینش آن مرد فوق حادثهها است، و اموری را متوجه میشوند که در راه رسیدن به مسئولیتی که بر عهدۀ خودش احساس میکند او را کمک و یاری نمایند. در رابطه با پیراستگیِ علامه از محکومیت زمان و مکان به دو نمونه میتوان اشاره کرد.
مقام برزخی علامه«رحمۀاللهعلیه»
حتماً در مورد روحیۀ برزخی علامه«رحمۀاللهعلیه» از اساتیدشان چیزهایی شنیدهاید، استاد ایشان مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی تبریزی در مورد علامه و برادرشان فرمودهاند: من در این دو نفر از