تا بحال شده با وجود زمان زیادی که برای یک کار بگذارید و احساس کنید که آن طوری که باید و شاید کار نکردهاید؟ آیا تا کنون ایدهای ناب به ذهنتان رسیده ولی اعتماد به نفس عملی کردن آن را نداشته اید؟
همه اینها نشان میدهد که بسیاری از ما دچار حالتی به نام کمالگرایی هستیم. دراین پست میخواهیم بدانیم که کمالگرایی چیست و چطور میشود از شرِّش خلاص شد.
کمالگرایی در یک کلام یعنی :«راضی نبودن به هیچ سطحی!!!» درست شنیدید، کسانی که دچار کمالگرایی هستند همیشه خودشان را با اشخاصی مقایسه میکنند که چندین سال از آنها زودتر شروع کردهاند و میخواهند در اولین قدم مثل آنها باشند.
شخصی که دچار کمالگرایی هست، اعتماد به نفس کمی دارد، همواره دچار نشخوار ذهنی است (بعداً راجب این یکی خیلی حرفها برای گفتن دارم. ?)، کاری را نمیتوانند شروع یا ادامه دهند (چون از قضاوت شدن میترسند) و خلاصه در یک کلام کلاً دست و پا بسته هستند در انجام هر کار.
راستش را بخواهید من هم یک کمالگرا هستم، ولی مدّتی است که سعی دارم با آن مقابله کنم و به قول شاعر «گُردِهاش را به خاک افکنم» در ادامه چند راهکاری که به ذهنم برای مقابله با این مهمان ناخوانده ذهن استفاده کردم را با شما به اشتراک میگذارم.
اینکه واقعاً قبول کنیم این مشکل را داریم خود نیمی از راهحل است. چند وقت پیش یک مصاحبه از یک روانشناس مشهوری انگلیسی میدیدم که از او سوال شد سختترین بخش کار شما چیست؟ جواب که داد واقعاً جالب بود : اینکه بیمار بپذیرد که واقعاً بیمار است!
مرض کمال گرایی در خیلی از ما ریشه دوانده و برای خودش در سرزمین ذهنمان برج و بارویی ساخته ؛ اینکه قبول کنیم واقعاً کمال گرا هستیم و حواسمان به این مهمان ناخوانده باشد خیلی میتواند در رهایی ما از این مشکل کارساز باشد.
هیچ وقت از اینستاگرام خوش نیامده میدانید چرا؟ چون در این رسانه هر کسی را میبینیم میخواهد خودش را بیشتر از آنچه که واقعاً هست نشان دهد. شاید این سوال برایتان پیش آمده که چه ربطی به تعریف استاندارد دارد؟ ربطش در این است که وقتی من و شما به عنوان مخاطب ماشینهای آنچنانی، خانههای رویائی، درآمدهای دلاری و خرجهای ریالی و..... را میبینیم (که اغلب هم من و هم شما میدانید شو آفی بیش نیست)، ضمیر ناخودآگاهمان صدایش درمیآید که ببین چقد بی عرضه هستی پاشو و تلاش کن تا مثل اون باشی!!!. اما هر چقدر که تلاش میکنیم روزها و شبها بیدار میمانیم به امید اینکه همچون الگوی خود باشیم اما نمیشود که نمیشود.
در نهایت به این نتیجه میرسیم که به خاطر بی عرضگی ما است که نمیتوانیم مثل آنها باشیم. و این حس مثل خورهای بند بند وجودمان را میخورد تا اعتماد به نفسمان تمام شود.
واقعیت این است که همه زمانی که روزی شروع کردند نسبت به موقعیت فعلیشان افتضاح بودند ولی چون آنها را با خود فعلیمان مقایسه میکنیم دچار بی عرضگی میشویم.
راهکار چیست؟ ساده است؛ کاری که دوست دارید را شروع کنید اما برای خود استاندارد تعریف کنید.مثلاً اگر قصد نوشتن را دارید با روزی یک صفحه شروع کنید نه بیست صفحه!. زمانی که استاندارد مشخصی برای خودتان تعریف میکنید، خودتان رقیب خودتان میتوانید باشید و با انگیزه سعی میکنید تا روز به روز این استاندارد را گسترش داده و بهرهوری تان را افزایش دهید.
به جای اینکه منتظر باشید شاهزادهای با اسب سفید بیاید و مسیر رسیدن به رویاها را برایتان هموار کند هیچگاه این چنین نخواهد شد. پس اگر احساس میکنید توان رسیدن به خواستههایتان را دارید بعد از خواندن این مقاله بلافاصله دست به کار شده و کی قدمی به سمت رویاهای خود بردارید.
کمال گرایی باعث میشود ما همیشه به دنبال فرصت ایدهآلی باشیم که هرگز وجود نخواهد داشت. عمل گرایی به جای تعللگرایی میتواند باعث شود ما احساس ارزشمندی بیشتر کنیم.
امیدوارم که از خواندن این مقاله لذّت برده باشید؛ اما مهمتر از لذّت، عمل به آنها است.????