در ادامه تکنیکی را به شما معرفی میکنم که با این تکنیک میتوانید 64 تا ایده برای تولید محتوا آماده کنید. با این روش 64 ایده به ذهن شما خواهد میرسید و به شما در حل مسأله ایدهپردازی و سوژهیابی خیلی کمک میکند. در ادامه برای این تکنیک مثال هم مطرح میکنم.
به تصویرزیردقت کنید:
به این روش تکنیک نیلوفر آبی میگویند. فرض کنید ما راجعبه یک واژهی مرکزی که داخل مربع وسطی هست، میخواهیم ایدهپردازی و تولید محتوا کنیم. ما باید از این سوژه مورد نظر(واژهی مرکزی)، ایدههای مختلفی در بیاوریم که بتواند به تولید محتوایمان کمک کند.
به مثال تصویر زیر توجه کنید:
مثلاً اگر من مدرس زبان باشم، موضوع گرامر را که میخواهم تدریس کنم به عنوان واژه مرکزی درنظر میگیرم. حالا چه ایدههایی برای تدرس دادن گرامر وجود دارد؟ این ایدهها را تکتک در مستطیلهای اطراف مینویسم.
در مرحلهی بعد، از هرکدام از این ایدهها دوباره یک مستطیل بزرگ تشکیل میدهم؛ مثلاً فرض کنید مستطیل A میشود «تدریس در قالب جمله». در مستطیل بزرگ جدید همین این تدریس در قالب جمله را در مرکز مینویسم و دوباره فکر میکنم که برای تدریس در قالب جمله، چه ایدههایی هست که تدریس را ارائه کنم؟ آن ایدهها را ریزتر میکنم و دوباره آنها را مینویسم.
برای این تکنیک پیشنهاد میکنم از تمام اعضای تیمتان کمک بگیرید، و یا حتی موقعیکه دارید این تکنیک را ایجاد میکنید میتوانید از دوستان و آشنایانتان هم کمک بگیرید. بهخاطر اینکه از طوفان فکری استفاده کنید و در نظر بگیرید که چندتا فکر، بیشتر از یک فکر میتواند اثرگذار باشد. ولی اگر تنها با ایده خودتان هم اجرایی کنید، ایرادی ندارد.
برمیگردیم به مثال مدرس زبان، واژه مرکزیام را نوشتهام «گرامر». ایدههایی که برای ارائه گرامر به ذهنم میآید، تکتک در این مستطیلها نوشتم. برای مثال (با توجه به تصویر زیر) برای تدریس گرامر میتوانم از قالب فارسی به انگلیسی استفاده کنم. میتوانم در قالب تمرین، یک محتوا درست کنم. میتوانم در قالب جمله، یک محتوا درست کنم. میتوانم این گرامر را روی یک موزیک درس بدهم. میتوانم آن را روی یک فیلم درس بدهم. میتوانیم در قالب یک مکالمه (یکی دو نفر دارند مکالمه میکنند)، این گرامر را درس بدهم. میتوانیم در قالب یک نمایش یا داستان (مثلاً با یک نفر یک بازی کنیم)؛ یک نقشی را بازی کنم و این گرامر را درس بدهم.
اینها ایدههایی است که برای تدریس این گرامر به ذهن من رسید. پس «گرامر» میشود واژه مرکزی ما؛ ایدههایی را که برای ارائه گرامر به ذهنمان میرسد، دورتادورش در مستطیلهای کوچک مینویسیم. حالا مرحله بعدی این است که هرکدام از این ایدهها را دوباره تبدیل به یک واژه مرکزی کنیم.
مثلا یکی از ایدههایی که من نوشتم، «در قالب جمله» بود. حالا من در قالب جمله، چهطور میتوانم گرامر را تدرس کنم؟ همانطور که درتصویر بالا میبینید، میتوانم اسکرین رکوردر بگیرم (ضبط صفحه نمایشگر از پاورپوینت درسی)؛ روی تخته میتوانم آموزش بدهم (برای ضبط ویدیو دوربین را بگذارم روبروی تخته و شروع به تدریس کنم)؛ روی کاغذ میتوانم بنویسم (دوربین را روی کاغذ تنظیم کنم و روی کاغذ شروع کنم به تدریس)؛ فیلم یکی از کلاسهایم را میتوانم بگذارم (مثلاً در کلاسی که درس میدهم، دوربینی تدریس من را ضبط کند)؛ صحبت کردن با یکی از شاگردم (مثلاً یکی از شاگردم که گرامر را مسلط است و در صحبت کردنش استفاده میکند، ویدیوهای ضبط و منتشر میکنم)؛ و آخرین ایده تعویض متغیرها در جمله (به این صورت که برای تدریس گرامر میتوانم در قالب چندتا جمله، چندین بار صفتش یا متغیرش را عوض میکنم). و...
بنابراین ما با هرکدام از این ایدهها میتوانیم تولید محتوا کنیم؛ که در مجموع با توجه به اینکه خود موضوع گرامر در مرکز قرار داشت و 8 تا ایده برایش ارائه دادیم. و یکی از ایدهها را با عنوان «در قالب جمله» به 8 ریز محتوا تبدیل کردیم، در نهایت یعنی میشود 64 تا ایده که به ذهن ما میرسید. همین را برای سوژهیابی محتوا هم میتوانید استفاده کنید.
نویسنده: علیرضا بهادری