مجتبی م. منصوری
مجتبی م. منصوری
خواندن ۶ دقیقه·۲ سال پیش

اعتراضات ایران ۱۴۰۱ - بررسی دکترین پیرامون ایران - تجزیه‌ها

ابتدائاً تقاضا می شود برای درک بهتر این مقاله به مقالۀ پیشین با عنوان " اعتراضات ایران ۱۴۰۱ - بررسی دکترین پیرامون ایران - بررسی مفهوم دکترین " مراجعه شود.

دکترین پیرامون ایران:

با در نظر گرفتن سوابق وقایع متفقه در ایران و تاثیرگذاری دوول خارجی و بررسی منافع آنها باید منطقی و صادقانه بود و به گفتۀ جرج بوش پسر در رابطه با ایران اشاره کرد: "همۀ گزینه ها روی میز است."

تجزیه ، جنگ داخلی، جنگ خارجی، مصادره حرکت های مردمی و به قدرت رسیدن یک نیروی تمامیت خواه دیگر البت با ظاهری متفاوت گزینه هایی هستند که در تاریخ ایران به کررات تکرار شده و دلایل آن برای جامعه شناسان و تحلیلگران سیاسی و اجتماعی کمابیش آشکار است.

فرد عاقل تمام این گزینه ها را صرفا با دلایل و استدلالهای کودکانه رد و یا تایید نمی کند، بهترین واکنش به هر یک از این تئوری ها این است که تمهیدات لازمه هر کدام بررسی و در پیش گرفته شود تا در صورت وقوع هر یک از سناریوها و هرگونه تلاش برای خارج کردن حرکت مردم از مسیر که همانا بازسازی ایرانی آزاد و آباد به دست ایرانیان است، بتوان واکنش مناسب و قاطع نشان داده شود.
قوای اجتماعی باید با توجه و دقت بتوانند از وقوع وقایعی همچون وقایع سالهای ۱۲۹۹، ۱۳۰۳، ۱۳۳۴، ۱۳۵۷، ۱۳۵۸، ۱۳۵۹، ۱۳۶۲، ۱۳۶۸، ۱۳۷۸،۱۳۷۲، ۱۳۸۲، ۱۳۸۴، ۱۳۸۵، ۱۳۸۸،۱۳۸۶، ۱۳۹۲، ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ در تاریخ معاصر میهنمان جلوگیری کرده و تمهیدات لازم را به عمل آورند.
هرگز نباید از وقایع بین الملل نیز غافل بود. وقایعی چون تقسیم قوای بازنده جنگ اول جهانی، سوق به جنگ داخلی و تجزیۀ کشورهای به وجود آمده از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که به دست غرب تکه تکه شدند تا هرگز قدرتی چالش برانگیز برای اروپای غربی و آمریکا نباشند.

مثالهایی از تاریخ معاصر:
"برای درک بهتر قضایا به مقالۀ مربوط به جنگ توسط اینجانب مراجعه شود."
لازم به ذکر است باید در بررسی تخصصی چنین موضوعاتی مفاهیمی چون متعصبانه و پیش داورانه را کنار گذاشته و به ریشه ها و علل دقت کرد، برای مثال باید درک کرد دوولی مانند انگلستان و بعداً آمریکا بنا به تعریف منافع خود در خارج از مرزهایشان همواره در مسیری حرکت می کنند که در علوم سیاسی به آن استعمار و بعدا استعمار نو و نفوذ گفته شده، مفاهیم جدیدی نیز در ادامه حرکت این کشورها و دکترین سیاسی آنها به وجود آمده که نفوذ نظامی را به نفوذ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی تبدیل کرده، که این را نباید شیطانی و شرارت بلکه، روش حل مسئله این دوول نامید که بعد از مطالعه و بررسی دکترین آنها قابل درک(نه قابل تایید) می نماید. آلمان نازی نیز طبق دکترین خود برای به دست آوردن منابع طبیعی و بازارهای جدید با بهانه بازپس گیری آبروی از دست رفته در جنگ اول، جنگ دوم را آغاز کرد.

بعد از پایان جنگ جهانی اول، رایش آلمان(امپراطوری آلمان/اتریش-مجارستان) به دست قوای پیروز تکه تکه شده و تبدیل به چند کشور گشت و حتی برخی از مناطق آلمان به بهانۀ غرامت و دلایل واهی از آلمان جدا و ضمیمۀ فرانسه شد.

امپراطوری عثمانی، قوۀ مذهبی پرچالش خارج از اروپا که بزرگترین تهدیدات را در ۵۰۰ سال اخیر متوجه اروپا کرد و او را بعد از خلافت اسلامی دورۀ صلاح الدین عیوقی بزرگترین خطر اسلامی برای اروپا برشمرده اند. پیش از پایان جنگ اول جهانی طی مهاعده و قراردادی سری بین انگلستان و فرانسه تجزیه شد و کشورهای بسیاری در طی این تجزیه به وجود آمدند که در ادامه برخی تبدیل به مستعمرات امپراطوری بریتانیای کبیر و فرانسه شدند.
ترکیه، عراق، کویت، قطر، عربستان، مصر، لیبی، الجزایر، سوریه، لبنان، فلسطین(اسرائیل)، امارات متحدۀ عربی و.. که در ادامه به معاهدات سور، جنگ استقلال ترکیه و معاهدۀ لوزان انجامید.

امپراطوری ژاپن بعد از دو بمب اندازی اتمی توسط آمریکا نهایتا آتش بس و شکست در جنگ را پذیرفت و در ادامه تقریبا تمام اراضی خارج از جزیزه ژاپن را از دست داد. اعم از بخشهایی از چین، کره، اندونزی، مالزی، جزایر منچوری و قسمتها و جزایری که شوروی آنها را در بهبوهه عقب نشینی های ژاپن تصرف و بعد از جنگ ضمیمه خود کرد.

تجزیه کره و جنگ داخلی که با مداخلۀ آمریکا به تشکیل دو کره با پسوند شمالی و جنوبی انجامید و کماکان مردمان یک سرزمین را به دو تکه کرده است.

جنگ ویتنام که مشابه همین سناریو در آنجا نیز پیاده سازی شد ولی به دلیل قوت گرفتن قوای سوسیالیستی و ویتکونگها و به درازا انجامیدن جنگ برای آمریکا و اعتراضات مردمی در داخل خاک آمریکا و به وجود آمدن چند بحران سیاسی پی در پی در داخل خاک آمریکا ، بی نتیجه ای برای غرب رها شد.

فروپاشی برنامه ریزی اتحاد جماهیر شوروی، تغییر از جمهوری شورایی به اتحادیه کشورهای مشترک‌المنافع که در فرهنگ عامه از آن با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نام می‌برند، تغییرات عظیم سیاسی و تاریخی بود که در آخرین دهه سده بیستم اتفاق افتاد و از پیامدهای مهم آن، پایان جنگ سرد و آغاز یک سلسله جنگ‌های خونین در اروپای شرقی مخصوصاً بالکان و جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی، جنگ‌های داخلی مانند جنگ اول چچن، آسیای مرکزی مانند جنگ داخلی تاجیکستان، قدرت گرفتن بنیادگرایی اسلامی در افغانستان و پیدایش طالبان توسط آمریکا به همراه سرمای گذاری سعودی و کمک پاکستان با تایید انگلستان بود.
از مهم‌ترین علل سلب حاکمیت حزب کمونیست بر اتحاد جماهیر شوروی می‌توان به علاقه حاکمان جدید حزب به "بازار آزاد" و "افزایش حس ملی‌گرایی" در جمهوری‌های مختلف مخصوصاً روسیه (به رهبری بوریس یلتسین) و قزاقستان نام برد. که نتیجتاً ۱۵ کشور از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به وجود آمد.

یوگسلاوی ، کشورهای تجزیه شده از این قدرت بزرگ صنعتی اروپای شرقی که با نفوذ ناتو و آمریکا(نفوذ اقتصادی و در ادامه فرهنگی و سیاسی) عبارت بود از: جمهوری بوسنی، کرواسی، هرزگووین، مقدونیه، مونته‌نگرو، صربستان و اسلوونی. کوزوو نیز در سال ۲۰۰۸ اعلام استقلال کرد و از صربستان جدا شد.

چکسلواکی کشوری در اروپای مرکزی بود که در نهایت این قدرت بزرگ صنعتی و تکنولوژیکی با نفوذ ناتو و آمریکا(نفوذ اقتصادی-فرهنگی) به دو کشور جمهوری چک و اسلواکی تقسیم شد.

و بسیاری مثالهای دیگر...


" مجددا تاکید می شود، تمامی این وقایع طبق دکترین سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و راهبردی ممالک عامل در جهت منافع بلند مدت خودشان صورت گرفته که دوول تابعه شان برای بقا و افزایش نفوذ خود دست به جامۀ عمل پوشاندن به این دکترین و تئوری های مربوطه شان گشته اند و به هیچ وجه صفتهای خون خوار، شیطان بزرگ، دشمن بشریت و غیره در تحلیل و تجمیع مقالات و اطلاعات فوق موثر واقع نشده و منسوخ تلقی شده است. "


در مقالۀ بعدی با عنوان "اعتراضات ایران ۱۴۰۱ - بررسی دکترین پیرامون ایران - سناریوی تجزیه ایران" به سناریوی تجزیۀ ایران می پردازیم و احتمالات و شرایط را خواهیم سنجید.


ناتوایرانتجزیهآمریکااعتراض
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید