مجتبی م. منصوری
مجتبی م. منصوری
خواندن ۱۲ دقیقه·۲ سال پیش

اعتراضات ایران ۱۴۰۱ - قانون ۳.۵%

قانون ۳.۵ درصد؛ چطور اقلیتی کوچک، بدون خشونت دنیا را عوض می‌کند؛

بنابر یک نظریه، احتمال موفقیت اعتراض‎های بدون خشونت دو برابر درگیری‎های مسلحانه است و مبارزاتی که تعداد شرکت کنندگان در آن‎ها به ۳.۵ درصد از جمعیت کل رسیده، هرگز در ایجاد تغییر با شکست مواجه نشده‌اند.

مبارزات بدون خشونت

در سال ۱۹۸۶، میلیون‎ها فیلیپینی به خیابان‎های مانیل، پایتخت کشور ریختند و به شکلی مسالمت آمیز علیه خشنونت دولت و تقلب در انتخابات اعتراض کردند. در روز چهارم این اعتراض‎ها که به "جنبش قدرت مردم" معروف است، فردیناند مارکوس، رئیس جمهور وقت کشور کناره‎گیری کرد.

در سال ۲۰۰۳، مردم گرجستان در اعتراضاتی بدون خون‎ریزی، ادوارد شواردنادزه، رئیس جمهور کشور را وادار به کناره‎گیری کردند. معترضان در حالی که گل سرخ به دست داشتند، به ساختمان مجلس یورش بردند و به همین دلیل این رویداد در تاریخ با نام " انقلاب گل سرخ" ثبت شد.

مبارزات مسالمت‎آمیز در سودان و الجزایر در دهۀ گذشته نیز باعث شد رؤسای جمهور این دو کشور بعد از چندین دهه حکومت در نهایت کناره‎گیری خود را اعلام کنند.

در همه این نمونه‎ها، مقاومت مدنی اعضای معمولی جامعه بیش از فعالیت‎های نخبگان سیاسی در ایجاد تغییرات بنیادین موثر بوده است.

این طور که به نظر می‎آید دلایل اخلاقی زیادی برای روی آوردن به راهکارهای بدون خشونت وجود دارد، اما تحقیقات اریکا چنووت، استاد علوم سیاسی در دانشگاه هاروارد نشان می‎دهد نافرمانی مردمی نه تنها یک گزینه اخلاقی که قدرتمندترین راه برای شکل دادن به سیاست جهانی به حساب می‎آید.

چنووت با مطالعه روی صدها کارزار که در سده اخیر شکل گرفته‌اند، به این نتیجه رسیده که شانس دستیابی به هدف در مبارزات مسالمت‎آمیز دو برابر اعتراض‎هایی است که به خشونت کشیده می‏شوند. او می‌گوید هر چند عوامل مختلفی در میزان دقیق پویایی این مبارزات دخیل هستند اما حضور فعالانه ۳.۵ درصد از جمعیت در آن‎ها کافی است تا تغییرات سیاسی جدی به همراه داشته باشند.

تأثیر نظریه چنووت در اعتراض‌های اخیر گروه "شورش علیه انقراض" آشکارا به چشم می‎خورد. پایه‎گذاران این اعتراضات می‎گویند به طور مستقیم از یافته‎های این پژوهشگر الهام گرفته‎اند. اما سوال اینجاست که اریکا چنووت چطور به چنین نتیجه‎ای رسیده است؟

تاریخچه طولانی

لازم به گفتن نیست که تحقیقات چنووت بر پایه فلسفه بسیاری از شخصیت‌های تأثیرگذار تاریخ شکل گرفته است. سوجرنر تروث، آمریکایی آفریقایی تبار فعال حقوق زنان و مخالف برده ‎داری، سوزان بی آنتونی، مبارز جنبش طرفداران حق رأی و انتخاب زنان در بریتانیا که به "سافرجت‎ها" معروف هستند، مهاتما گاندی، رهبر جنبش استقلال هند و مارتین لوتر کینگ، رهبر جنبش سیاهان آمریکا هر یک به شکلی ‎ بحث قدرت اعتراضات صلح‌آمیز را مطرح کرده‎اند.

با این حال خود چنووت اعتراف می‎کند وقتی در اواسط دهه ۲۰۰۰ میلادی تحقیقاتش را آغاز کرده، به این ایده که اقدام‎های بدون خشونت در بیشتر موقعیت‎ها می‎توانند از درگیری‎های مسلحانه تأثیرگذارتر باشند، بدبین بوده است.

به عنوان دانشجوی دکترا در دانشگاه کلرادو و در قالب یک کارگاه آموزشی که "مرکز بین المللی درگیری‌های بدون خشونت" راه انداخته بود، اریکا چنووت سال‎ها روی عوامل مؤثر بر ظهور تروریسم مطالعه کرد. این مرکز سازمانی غیرانتفاعی است که در واشنگتن واقع است.

او در این کارگاه با نمونه‎هایی از اعتراضات مسالمت‎آمیز آشنا شد که به تغییرات سیاسی ماندگار منجر شده بودند، از جمله انقلاب موسوم به " قدرت مردم" در فیلیپین. اما این واقعیت که تا آن زمان هیچکس به طور جامع میزان موفقیت اعتراضات مسالمت آمیز و مبارزات همراه با خشونت را با هم مقایسه نکرده بود، چنووت را به تعجب وامی‎داشت. دلیل این اتفاق شاید این بود که نمونه‎های مورد مطالعه صرفا با هدف سوگیر تأییدی انتخاب شده بودند.

او می‎گوید: " نسبت به این مسأله که آیا مقاومت بدون خشونت می‏تواند روشی تأثیرگذار برای دستیابی به تغییرات اساسی در جامعه باشد، کمی شک داشتم و این به من انگیزه می‎داد."

نمونه‎ایی به قدمت یک قرن

چنووت به همراه ماریا استفان، یکی از پژوهشگران مرکز بین المللی درگیری‌های بدون خشونت، اسناد و مدارک مربوط به مقاومت‎های مدنی و جنبش‎های اجتماعی بین سال‎های ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۶ را به طور گسترده مورد بررسی قرار دادند، مجموعه‎ای از اطلاعات که از سوی سایر متخصصان در این زمینه هم تأیید شده بود.

آن‌ها در درجه اول روی اقداماتی تمرکز داشتند که به تغییر رژیم منجر شده بود. یک جنبش در صورتی موفق تلقی می‎شد که طی یک سال از زمان اوج خود به طور کامل به همه اهداف خود دست یافته و این دستاورد نتیجه مستقیم فعالیت‎هایش باشد.

برای مثال تغییر رژیم در نتیجه مداخله نظامی خارجی موفقیت به حساب نمی‎آمد. مبارزه‎هایی که شامل بمبگذاری، گروگانگیری، تخریب زیرساخت‎ها - و هر نوع صدمه فیزیکی به اشخاص و مکان‎ها- می‎شدند، خشونت‎آمیز به حساب می‎آمدند.

چنووت می‎گوید: " تلاش‎مان بر این بود که مقاومت بدون خشونت را به عنوان یک راهکار مورد آزمایشی بسیار سخت قرار دهیم." معیارهای چنووت و استفان برای تجزیه و تحلیل به قدری سختگیرانه بودند که جنبش استقلال هند به عنوان مثالی برای اعتراض غیرخشونت‎آمیز در نظر گرفته نمی‎شد، چون با وجود تأثیر عظیم اعتراضات مدنی، نمی‎توان نقش تعیین‎کننده نیروهای نظامی رو به کاهش بریتانیا در پیروزی این جنبش را نادیده گرفت.

در پایان این فرایند، چنووت و استفان موفق به جمع‎آوری اطلاعات مربوط به ۳۲۳ مبارزه مسالمت آمیز و خشونت‎بار شدند. نتیجه تحقیقاتشان هم بسیار قابل توجه بود و در کتابی به نام " چرا مقاومت مدنی نتیجه می‎دهد: منطق راهبردی درگیری بدون خشونت" چاپ شد.


قدرت جمعیت

به طور کل، احتمال موفقیت مبارزات مسالمت‎آمیز دو برابر مبارزات همراه با خشونت است. مبارزات بدون خشونت در ۵۳ درصد موارد به تغییر سیاسی منجر شده‎اند و این در حالیست که ۲۶ درصد از اعتراضات خشن به هدف خود رسیده‎اند.

این تا حدودی به قدرت نهفته در جمعیت مربوط می‎شود. چنورت معتقد است احتمال موفقیت اعتراضات غیرخشونت‎آمیز بالاتر است چون می‎توانند افراد بیشتری از گستره جمعیت‎شناسی وسیع‏تر را به کار گیرند و این خود ممکن است زندگی عادی مدنی و عملکرد جامعه را با اختلالاتی جدی روبرو کند.

از مجموع ۲۵ مبارزه بزرگی که این دو پژوهشگر رویشان مطالعه کردند، ۲۰ مورد مسالمت‎آمیز بودند و ۱۴ مورد از این مبارزه‎ها هم به طور کامل به موفقیت رسیده بودند. به طور کل، مبارزات بدون خشونت، مردم را ۴ برابر بیشتر (۲۰۰ هزار نفر) از اعتراضات همراه با خشونت (۵۰ هزار نفر) به خود جذب کرده بودند.

برای مثال مبارزات مردمی در فیلیپین علیه حکومت مارکوس در دوران اوج خود دو میلیون نفر را جذب کرد. این در حالیست که شورش‎های سال‎های ۱۹۸۴ و ۱۹۸۵ برزیل یک میلیون نفر شرکت‎کننده داشت و انقلاب مخملی چکسلواکی در سال ۱۹۸۹، ۵۰۰ هزار نفر را با خود همراه کرد.

چنووت می‎گوید: " برای شکل‎گیری قدرتی که تهدیدی جدی علیه دولت‎های متجاوز و اشغالگر به حساب بیاید، تعداد افراد شرکت‎کننده در مبارزه از اهمیت زیادی برخوردار است." و این طور که پیداست اعتراضات بدون خشونت بهترین راه برای دستیابی به حمایت‎های گسترده هستند.

وقتی حدود ۳.۵ درصد از کل جمعیت به شکلی مؤثر به یک مبارزه بپیوندند، موفقیت امری اجتناب‎ناپذیر خواهد بود.

چنووت می‎گوید: "هیچ کدام از مبارزات وقتی تعداد شرکت‎کننده‎هایشان در دوره اوج به ۳.۵ درصد از کل جمعیت رسیده، شکست نخوردند." او به این پدیده نام "قانون ۳.۵ درصد" را داده است. جنبش ‎های مردمی نظیر"انقلاب آوازخوانی " در استونی در دهه ۱۹۸۰ و انقلاب گل سرخ گرجستان در اوایل سال ۲۰۰۳، نمونه‎های برای این قانون به حساب می‎آیند.

دلیل موفقیت اعتراض‎های بدون خشونت چیست؟

چنووت می‎گوید در ابتدا خودش هم از نتایج تحقیقاتش شگفت‎زده شده است. اما حالا برای این واقعیت که اعتراضات مسالمت‌آمیز این سطح بالا از حمایت را به خود جلب می‎کنند، دلایل زیادی دارد. شاید بدیهی‎ترین دلیل این باشد که مبارزات خشونت‎آمیز، اشخاصی که از خونریزی متنفرند و از آن می‎ترسند را طرد می‎کند و این در حالیست که در اعتراضات صلح‎آمیز معترضان می‎توانند به اخلاقیات پایبند بمانند.

چنووت می‎گوید در اعتراضات بدون خشونت محدودیت‎های جسمی کمتری هم برای شرکت‎کنندگان وجود دارد. برای حضور در این مبارزات لازم نیست حتما سالم و روی فرم باشید. اما کارزارهای خشونت‎آمیز معمولا به جوانانی نیاز دارد که از نظر جسمی شرایط خوبی داشته باشند.

و با این که بسیاری از اشکال اعتراضات مسالمت‎آمیز همچنان با خطرات جدی همراه هستند - واکنش چین به تظاهرات میدان تیان‎آن‎من در سال ۱۹۸۹ را به یاد بیاورید- چنوورت معتقد است به طور کل صحبت کردن در رابطه با این مبارزات آسان‎تر است و به همین دلیل اخبار مربوط به آن‎ها می‎تواند در اختیار طیف وسیع‎تری از مخاطبان قرار بگیرد.

جنبش‎های خشونت‎آمیز اما از سوی دیگر، به سلاح نیاز دارند و از آنجایی که معمولا به شکل عملیات سری زیرزمینی صورت می‏گیرند، مردم کمتر در جریان آن‎ها قرار می‏گیرند.

کمپین‎های بدون خشونت با جذب حمایت‎های گسترده مردمی، شانس بالاتری برای همراه کردن پلیس و نیروهای نظامی با خود دارند و این‎ها همان گروه‎هایی هستند که دولت برای برقراری نظم به آن‎ها وابسته است.

وقتی میلیون‎ها نفر از مردم برای اعتراضات مسالمت‎آمیز به خیابان می‎ریزند، این احتمال وجود دارد که اعضای نیروی امنیتی از ترس وجود خانواده و دوستان خود در میان جمعیت از برخورد سختگیرانه با معترضان دوری کنند.

چنووت می‎گوید: "یا ممکن است با دیدن جمعیت مردم، به این نتیجه برسند که دیگر کار از کار گذشته و آن‎ها نمی‎خواهند به همراه این کشتی غرق شوند."

او می‎گوید: "اعتصاب‎های سراسری اگر قدرتمندترین روش مقاومت بدون خشونت نباشند، احتمالا یکی از قدرتمندترین روش‎ها به حساب می‎آیند." اعتصاب‎های سراسری البته برای معترضان دردسرهایی هم دارند و این در حالیست که سایر انواع اعتراض‎ها می‎توانند به طور کامل ناشناس باقی بمانند.

چنووت به دوران آپارتاید در آفریقای جنوبی اشاره می‎کند، زمانی که بسیاری از شهروندان سیاه‎پوست از خرید محصولات کمپانی‎هایی که مالکان سفیدپوست داشتند، سرباز زدند. این کار به بحران اقتصادی در میان طبقه ثروتمند سفیدپوست منجر شد، رویدادی که در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی در پایان دادن به جداسازی نژادی مؤثر بود.

چنووت می‎گوید: "برای شرکت در مقاومت‎های مسالمت‎آمیز گزینه‎های زیادی وجود دارد و این نوع مبارزات در مقایسه با اقدامات مسلحانه خطرات فیزیکی کمتری برای افراد به همراه دارند، به ویژه زمانی که تعداد شرکت‎کنندگان بالا می‎رود. تکنیک‎های مقاومت بدون خشونت هم اغلب بیشتر قابل رویت هستند و به همین دلیل مردم راحت‎تر می‎توانند راهی برای حضور مستقیم در آن بیابند و فعالیت‎هایشان را به گونه‎ای هماهنگ کنند که بیشترین اختلال را ایجاد کند."

یک رقم جادویی؟

همه این‌ها البته الگوهای بسیار کلی به حساب می‎آیند و با وجود این که مقاومت‌های مسالمت‎آمیز دو برابر درگیری‌های خشونت‌بار با موفقیت همراه هستند، باز هم در ۴۷ درصد موارد با شکست مواجه شده‎اند.

آنطور که در کتاب چنووت و استفان آمده، دلیل چنین اتفاقی این است که این دست از مبارزات هیچوقت از حمایت و قدرت کافی برای "تضعیف پایگاه قدرت طرف مقابل درگیری و حفظ انعطاف‎پذیری در رویارویی با سرکوب" برخوردار نبوده‎اند.

برخی از اعتراضات نسبتا بزرگ مسالمت‎آمیز هم با شکست مواجه شده‎اند، از جمله اعتراض علیه حزب کمونیست در آلمان شرقی در دهه ۱۹۵۰ که در دوره اوج خود ۴۰۰ هزار نفر ( نزدیک به ۲ درصد کل جمعیت) را با خود همراه کرد اما به نتیجه نرسید.

براساس مجموعه اطلاعات چنووثت موفقیت اعتراضات بدون خشونت تنها زمانی تضمین شده به نظر می‎آمد که ۳.۵ درصد از کل جمعیت به شکل فعالانه در آن شرکت داشند و البته جذب این سطح از حمایت هم حتی دستاورد چندان بزرگی به حساب نمی‎آید.

بنابر این اطلاعات، موفقیت یک جنبش مسالمت‎آمیز در بریتانیا به مشارکت فعالانه ۲ میلیون و ۳۰۰ نفر (نزدیک به دوبرابر جمعیت بیرمنگام، دومین شهر بزرگ بریتانیا) و در ایالات متحده به همراهی ۱۱ میلیون نفر از شهروندان این کشور (کمی بیشتر از کل جمعیت نیویورک )نیازمند است.
یا در رابطه با ایران به عدد حدودی ۳ میلیون و ۲۵۰ هزار نفر می رسیم که تقریبا یک هفتم جمعیت پایتخت یعنی تهران است.

با این حال این واقعیت که کمپین‎های غیرخشونت‎آمیز تنها راه قابل اعتماد برای حفظ این شکل از مشارکت مردم هستند، انکارناپذیر است.

مطالعات اولیه چنووت و استفان برای اولین بار سال ۲۰۱۱ به چاپ رسید و یافته‎های آن‎ها از آن زمان توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. متیو چندلر از دانشگاه نوتردام در ایندیانا که تحقیقاتش بر مقاومت مدنی تمرکز دارد، می‎گوید: " هر چقدر هم در مورد تأثیر این دو نفر بر این مجموعه پژوهش‎ حرف بزنیم، کم است."

ایزابل برامزن، دانشجوی رشته مناقشات بین‎الملل در دانشگاه کپنهاگ معتقد است نتایج تحقیقات چنووت و استفان خیره‎کننده هستند: " امروزه این دیگر به عنوان واقعیت پذیرفته شده که احتمال موفقیت رویکردهای مسالمت‎آمیز از نمونه‎های همراه با خشونت آن بیشتر است."

او در مورد قانون ۳.۵ درصد می‎گوید این میزان شاید اقلیتی اندک به حساب بیاید اما این سطح از مشارکت فعالانه در یک جنبش احتمالا به این معناست که عده بیشتری از مردم به طور ضمنی با آن موافق هستند.

سایر عوامل تأثیرگذار

پژوهشگران در حال حاضر به دنبال یافتن سایر عواملی هستند که ممکن است در موفقیت یا شکست یک جنبش دخیل باشند. برای نمونه، برامزن و چندلر هر دو بر اهمیت اتحاد میان تظاهرکنندگان تأکید دارند.

برامزن به عنوان مثال به خیزش ناموفق بحرین در سال ۲۰۱۱ اشاره می‎کند. این مبارزه در ابتدا معترضان زیادی را با خود همراه کرد اما آن‎ها خیلی زود به دسته‎هایی تقسیم شدند که با هم به رقابت پرداختند. برامزن معتقد است نبود انسجام در نهایت مانع از این شد که این جنبش قدرت لازم برای ایجاد تغییر را بدست آورد."

اریکا چنووت می‎گوید: " علی‎رغم همه مقاومتی که در برابر تغییر وجود دارد، معترضان واقعی همچنان سر پا هستند. به نظر من این گروه ها هسته‎ای به شدت اندیشمندانه و حساب‎شده دارند. به نظر می‎آید آن‎ها همه غرایز لازم برای گسترش و آموزش از طریق کمپین‎های مقاومت بدون خشونت را دارند."

در اعتراضات شهریور و مهر ۱۴۰۱ ایران نیز در قسمتهایی اعتراضات مردم ابتدا به شکل مسالمت آمیز آغاز شد ولی به دلیل نبودن برنامه ریزیهای مدون و محوریتی مشخص پیرامون هدف و مسیر مربوطه، اعتراضات با شدت عمل نیروهای حاکمیت و واکنش احساسی معترضان در مناطق و برحه هایی به خشونت کشیده شد.
باید به جد عنوان کرد که نبود هسته فکری مشخص و معین در حرکتهای مردمی (توده) غالبا در مغلوب گشتن آن اهمیت به سزایی دارند.

دست آخر اینکه اریکا چنووت معتقد است کتاب‏های تاریخ باید به جای تمرکز روی جنگ‎ها، به مبارزات مسالمت‎آمیز توجه بیشتری داشته باشند: " بیشتر داستان‎های تاریخی که برای یکدیگر تعریف می‎کنیم روی خشونت تمرکز دارند، و هر چند آن‎ها از هر جهت فاجعه به حساب می‎آیند ما همچنان به دنبال یافتن پیروزی در آن‎ها هستیم."

به عقیده او ما تمایل داریم موفقیت اعتراض‎های صلح‎آمیز را نادیده بگیریم: "آدم‎های معمولی تمام مدت درگیر فعالیت‎های قهرمانانه‎ای هستند که در عمل دنیا را تغییر می‌دهند، کارهایی که نیازمند کمی توجه و تجلیل هستند."



منابع:
مقالات دیوید رابسون
مقالات اریکا چنوت

اعتراضاترئیس جمهورخشونت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید