ابتدای مقاله را با تحلیل کوتاه از سیاست داخلی و خارجی: ( گوشه ای از مسائل) آغاز میکنم.
تنش بین ایران و اسرائیل به عقبۀ 60 ساله داشته و مسئلۀ جدیدی نیست، حال آنکه تا پیش از انقلاب 1357 این تنش با متد دیپلماتیک پیگیری و مدیریت میشد و به جز 3 بار هرگز فرم نظامی و سخت به خود نگرفت ولی بعد از انقلاب اسلامی 1357 در ایران و به روی کار آمدن حکومت دینی با الویت منافع جامعۀ اسلامی متقدم بر منافع ملی و فشار نیروهای تندروی مذهبی، تقابلات تهران تلاویو فرم تماماً غیر دیپلماتیک به خود گرفت. در بهبوهۀ جنگ یک گردان تا دندان مسلح از ایران به سوریه برای حمله به اسرائیل هم فرستاده شد ولی به دلیل عدم همراهی و کارشکنی های نیروهای داخلی و همپیمانان خارجی وقت، فرمانده آن احمد متوسلیان مفقود، همراهانش کشته و گردان خسته و شکسته بی هیچ حاصلی به میهن بازگشت. البته به شکل عجیبی بعد از این واقعه ایران در چند مرحله از اسرائیل و آمریکا تسلیحات سبک و نیمه سنگین نظامی و قطعات و تجهیزات نظامی دریافت کرد. خلاصۀ شرح این وضعیت نشان میدهد که فرم روابط ظاهری تهران-تلآویو و واشنگتن در بعد انقلاب 1357/1979 رنگ بوی متفاوتی ار عرف رایج سیاسی دیپلماتیک و نظامی حاکم در دنیا به خود گرفته.
در یکسال گذشته بیشتر از تمام چهل سالی که گذشت سیگنال مذاکره بین ایران و آمریکا رد و بدل شد و بیشتر از هر زمان دیگری هم از سال 1384 به این سو ایران در قبال کنشها و واکنشهای تلاویو خویشتنداری به خرج داد که هر دو عجیب و قابل بحث است.
سوال اینجاست: آیا اگر خبری نباشد این همه سیگنال و خویشتنداری و زمینه چینی برای چه چیز است؟
با توجه به اتفاقاتی که در کشور افتاده است می توان این برداشت را داشت که ایران هم در آیندهای نزدیک میتواند اصلاحاتی همچون اصلاحات محمد بن سلمانی را به خود ببیند با این تفاوت که در ایران این تغییرات نیازمند برنامهریزی بهتر، بلندمدتتر و عمیقتر است چرا که در ایران هستند کسانی که با اصلاحات اینچنینی مخالفت جدی دارند و از آنجایی که حکومت از ابتدای شکل گیری به عنوان یک حکومت دینی شناخته شده است ترس برخورد با کسانی دارد که با حکومت صرفا دینی موافق بودهاند که اغلب آنها را به عنوان افراطیون/تندروها/اصولگراها می شناسید چرا که مسئله حجاب و مسائل دینی و مهمتر مسئلۀ بیتالمقدس را نوعی اجبار می دانند تا اختیار و حق تصمیم.
گاها صحبت از این است که صنعت گردشگری میتواند به جای نفت قرار گیرد، اما سوال اینجاست که آیا گردشگر خارجی با شرایط حجاب اجباری وارد کشور میشود که بتواند جایگزین نفت شود؟ آیا گردشگر خارجی که هیچ امکانات رفاهی متفاوتی برای او در نظر گرفته نشده و ورود به ایرانش به ماننند یک سفر چند روزه به یک پادگان محدودکننده برای او است، برایش چند در صد توجیه تفریحی و منطقی دارد؟
پاسخ برای همگان مشخص است و قطعا با شرایط فعلی صنعت گردشگری نمی تواند جایگزین صنعت نفت شود، صنعت نفت و گازی که ما دیگر به هیچ وجه منالوجوح هیچ نقش کلیدی و تاثیرگذاری در آن نداریم و از لحاظ مصرف انرژی پرمصرفترین جامعه، از لحاظ پِرت انرژی پر هدرترین و از لحاظ وضعیت استخراج و پالایش و تولید جزو خستهترین و نیازمند تمیر و به روزرسانی ترینها هستیم. پس تغییر و تحولات اجباری و اجتناب ناپذیر است، چه از دید طبقۀ حاکمه با منطق و چه نیروهای متعامل و اهل معاملۀ خارج از کشور.
در این میان گاها صحبت از فتنههای داخلی در میان تندروها به میان میآید، فتنههای 88، 92، 96، 98 و 1401
سال 88 به ساختار و بدنۀ نظام روشن کرد که جامعه منفعل است ولی اگر و تنها اگر کنشی متحدانه و یکپارچه از سمت جامعه رخ دهد، در تلاش برای نتیجه گیری در آن به نظام فشار وارد خواهد کرد.
سالهای 92، 96 و 98 به حاکمیت نشان داد که اگر نمیتواند اقتصاد را بزرگتر کند، اگر نمیتواند رشد را به اقتصاد ملی برگرداند، باید مقابل کوچکتر شدن و یا تضعیف بیش از حد 5 الی 6 دهک پایین دست را به هر بهانهای بگیرد و گرنه اگر جامعه صدای استخوانهایش را بشنود، واکنش نشان خواهد داد.
سال 1401 به خوبی نشان داد که بهترین راه حل برای ایجاد اصلاحات در عرصۀ ملی از جامعهای که توان یکپارچه شدن و همپیمانی در عرصۀ کلان را ندارند، هدایت مردم به سمت آزادیهای مختصر اجتماعی است(صرفا آزادی های مختصر و کوچک اجتماعی) و با خواندن آن با عنوان فتنه، دهان تند روها هم بسته خواهد شد. زیرا جو ایجاد شده در اتفاق ناگوار سال 1401 تبدیل به مسئلهای ساختگی برای ایجاد تغییرات و اصلاحاتی در کشور از طرف خود حکومت شد با این تفاوت که در ذهن عوام و به خصوص افراطیون این تغییرات به طور خود جوش از طرف مردم اتفاق افتاده است و نه از طریق حکومت، چرا که اگر اینگونه باشد آنگاه کسانی که به اصطلاح تندرو خوانده می شوند ناچار به پذیرفتن شرایط هستند و نمی توانند تغییرات ایجاد شده را به گردن حکومت بیاندازند.
تمامی مطالب بالا گوشه ای از مسائل داخلی ( سیاست داخلی) بوده است، اما از بعد سیاست خارجی چند مسئله وجود دارد که می توان انتظار مذاکره مستقیم بین ایران و آمریکا را در آینده نزدیک متصور بود.
1_ مسئله یمن
2_ مسئله سوریه
3_ مسئله موشکی و امنیت بقای یکپارچگی و حفظ حاکمیت و نظام
در موارد ذکر شده مسئله یمن و سوریه تقریباً حل شده و می توان گفت دو طرف(ایران- آمریکا و متحدانش) راجع به یمن و سوریه به توافقاتی رسیده اند و تنها بحث موشکی ایران مانده است که ایران به دنبال اثبات قدرت منطقهای خود است و قدرت خود را تنها عامل بازدارنده عنوان می کند و آمریکا باید این را بپذیرد. اینجا چند اشکال وجود دارد.
تندروها در ایران
تندروها در آمریکا
حاکمیت اسرائیل (که بیشترین سود را از ایرانی میبرد که از سوی آمریکا و متحدانش تحت تحریم و فشار است.)
همانطور که ماههای گذشته در چند جلسه عرض کردم در برجام 1 مسئله موشکی به میان آورده شده بود که این موضوع باید در برجام گنجانده شود اما این موضوع به برجام 2 و توافقات احتمالی انتقال داده شد زیرا سودی که آمریکا از ورود به بازار و اقتصاد ایران متصور بود امکان چشم پوشی و حتی طراحی برنامه بلند مدت برای ایجاد تغییرات در این عرصه را برای دولت آمریکا سودمند جلوه میداد.
طرف غربی حتی در برههای زیر سایه ورود به بازار اقتصادی و انرژی ایران حتی برای خود برجام های بیشتری متصور بود و دقیقا بر روی مسائل امنیتی و قدرت ایران به عنوان مهرهای کلیدی در مذاکرات صحه گذاشت و مسائل مهم اقتصادی و راهبردی (از جمله تقابل با چین و روسیه) برای مذاکره عنوان کرد ولی همه چیز با بیانیۀ رهبر مبنی بر اینکه هر کشوری میتواند با برجام وارد ایران و اقتصاد ایران بشود، به جز آمریکا تمام نقشههای طرف آمریکایی و اغلب برنامههای نیروهای فعال داخلی را در جهت منافع نیروهای تندرو، حامیان بلوک شرق به هم زد.
بعد از این مرحله دولت اوباما و دموکراتها به پایان رسید و جمهوری خواهان با یکه تازی دونالد ترامپ به میدان آمدند.
عدم حضور آمریکا در سمت منتفعین برجام را نپذیرفتند و با بهانۀ تسلیحات و موشکهای تدافعی ایران و عدم سودآوری برجام برای دولت ایالات متحده، آن را باطل کردند و در حرکتی پیش رونده برای تفهیم نارضایتی خود به تهران و جناح حاکمه کار را با ترور فرمانده ایرانی در عراق به انتها رساندند.
حرکتی که آن روزها به مانند امروز و دیشب ترس در جان مردم و اقتصاد ضعیف ایران انداخت ولی حتی موشک باران پایگاه هوایی و نظامی آمریکا در عراق هم باعث وقوع درگیری نظامی نشد!
در ادامه
نشان دادن شهرهای زیر زمینی موشکی در رسانه ملی برای این که طرف غربی متوجه این موضوع باشد که مسائل موشکی و امنیتی ایران کاملا بومی بوده و صرفا عاملی بازدارنده است و نه تهاجمی مذاکرات ایران و آمریکا را تا به روی کار آمدن مجدد دموکراتها در آمریکا و یک بدنۀ یکپارچه و یک دست در ساختار نظام ایران به تعویق انداخت.
در صورتی که توافقاتی با این شرایط که طرف غربی ایران را به عنوان قدرت منطقه ای و مسائل موشکی ایران را به عنوان اینکه صرفا عاملی بازدارنده است انجام شود می توان توافقات را مثبت و پیروزی را برای ایران دانست.
ولی این موضوع نکاتی هم دارد.
انتخابات آمریکا
بلی انتخابات آمریکا موضوع مهم و حساسی است که بر آینده تاثیر عمیقی خواهد گذاشت.
در تحلیل انتخابات آمریکا و تاثیر آن بر ایران :
۱_ ترامپ می آید و رئیس جمهور می شود:
که در این صورت کار جمهوری اسلامی در دوره ترامپ سخت تر از هر زمان ممکن خواهد بود چرا که بعد از ترور سلیمانی یک دشمنی ویژه بین ایران و شخص ترامپ وجود دارد(شاید ترامپ در گذشته به دنبال معامله با ایران بود اما در صورت بازگشت مجدد، قطعا و قطعا به دنبال چنین چیزی نخواهد بود و تنها هدف ترامپ به شکل حتمی فشار حداکثری بر مردم و جامعۀ ایرانی و حاکمیت خواهد بود به شکلی که استیصال در جامعۀ ایران از فرسنگها دورتر قابل مشاهده باشد.)
۲_ ترامپ رئیس جمهور نمی شود:
در صورتیکه ترامپ رئیس جمهور نشود به نظر می رسد معامله ای پشت پرده در خصوص فلسطین و دوره دوم جمهوری اسلامی شکل بگیرد ( مسله فلسطین و اسرائیل به نوعی حل شود و جمهوری اسلامی با نگاهی متفاوت و البته تغییراتی که در ادامه آرام آرام اتفاق خواهد افتاد تا در نهایت وارد مرحله جدیدی از حکومت جمهوری اسلامی باشیم )
تغییراتی که قدرت تندرو ها در خصوص بسیاری از مسائل کم شده و دیگر مثل دور اول حکومت اولویت نخواهد بود.
فراموش نکنید عدم پیروزی ایران در مناقشۀ فلسطین/اسرائیل و یا هرگونه صلح فی مابین فلسطین/اسرائیل بدون تعیین و تایید منافع ایران به منزلۀ برون رفت ایران از تمام معادلات بین المللی و مخصوصا انرژی خواهد بود و یعنی فشار مضائف بین المللی به جامعه و مردم ایران.
" درگیری فعلی اسرائیل با فلسطین البته که با فشار ایران بر نیروهای خود آغاز شد ولی دلیل اصلی آن
مذاکرات تلاویو و آمریکا/اتحادیه اروپا بود که در صورت ساخت بندری در شمال مناطق اشغالی و کنترل و حفظ امنیت آن بندر و مسیر آن،
زین پس به جای خلیج فارس و دریای عمان و تنگۀ هرمز تحت کنترل ایران
انرژی اروپا و آمریکا از طریق خط لوله به اسرائیل و سپس از طریق بنادر احداثی از طریق دریای سیاه به آن مقاصد ارسال شود.
یعنی برون رفت کامل ایران از تمام معادلات
از بین رفتن اهرم فشار و قدرت اندک چانه زنی ایران در مورد مسائل بین الملل و توافقات و مذاکرات
که خوشبختانه و یا شاید شوربختانه تا این لحظه ایران کمی توانسته دست برتر را در مناقشات اخیر حفظ کند.
حال باید دانست که قطعا مجلس خبرگان رهبری در دوره پیش رو نسبت به مجلس شورای اسلامی از اهمیت بسیار بالاتری برخوردار خواهد بود که متصورم همه دلیل منطقی آن را میدانند و از توضیح در این باب صرف نظر می کنم.
اتفاقات را که مرور می کنیم می شود این برداشت را داشت که گزینه دوم در کامنت شماره 7 فعلا گزینه محتمل تری خواهد بود و تصمیم گیران سیاست کلان دنیا تمایل بیشتری به گزینه دوم خواهند داشت تا اینکه ترامپ مجددا باشد و معادلات را به شکل دیگری که سالها برنامه ریزی و طراحی آن ها زمان برده پیش ببرد.
به نظر می رسد ترامپ هر چه که بود تمام شد(فعلا البته) و میز گرد جهانی دیگر تمایلی به بازگشت کسی که با آنها کاملا متفاوت است ندارد اگرچه به عقیده بنده ترامپ در رقابت با بایدن هم به پیروزی رسید اما او را کنار گذاشتند.(آرای الکترال)
البته هنوز تا آبان ماه روزهای بسیاری در پیش داریم.
باری در ابتدای این خلاصه تحلیل در خصوص مسئله اصلاحات بن سلمانی و مسئله حجاب اشاراتی به نوع اجرای آن شد که تفاوت این تغییرات در ایران و عربستان چگونه خواهد بود، دیدیم که همینگونه هم شد و در جریان اتفاقات 1401 همانگونه که تحلیل شده بود با فاصله زمانی حدود ۲ سال اتفاقات رقم خورد
( در عربستان، یکی دستور می دهد و صبح اجرا میشود اما در ایران بازی کاملا متفاوت است و باید هر چیز به نوبه خود و در نقش خود باشد تا جلو بعضی دهان ها بسته شود و تغییرات به نوعی در ظاهر خودجوش باشد تا از جانب حکومت(بعضی اعضای حکومت البته) )
حال در جنگ غزه و اتفاقات پیش آمده ذهن را به آن سمت می برد که نقش ها باید به درستی اجرا شوند تا در نهایت به حیات دوم جمهوری اسلامی البته با شکلی متفاوت برسیم و این مستلزم تغییراتی در داخل و بیرون است.
فراموش نکنید، جامعهای که فارغ از تفاوت دیدگاه ها و نظرات در بین اعضا و ظبقاتش، اتحاد و همدلی و هم مسیری را نداشته باشد قطعا، حتما، بی شک بازیچۀ هر نیروی کوچک ولی متحدی خواهد بود.
م. منصوری - 24 فروردین 1403