معین امینی
معین امینی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

بید مجنون

در افسانه‌ها آمده که حکایت بید مجنون حکایت عشق نیست؛ حکایت مرگ است. در افسانه‌ها گفته‌اند که قابیل که در پی کشتن هابیل است ، او را خفته زیر درخت بید می‌یابد و با سنگ برادر را می کشد. تنها شاهد جنایت بر روی زمین بید مجنون بوده است که از آن همه وقاحت لرزه بر اندامش می‌افتد و تاب نمی‌آورد و از آن روز که شاهد آن جنایت و قتل برادر به دست برادر بوده است مدام لرزیده است و می لرزد تا روز دادخواهی بزرگ.

اینکه در گذر ایام چگونه حکایت بید مجنون شیدا به داستان لیلی و مجنون هم رسید را اما نمی دانم. اینکه به راستی جنون این درخت از آن قتل در خفا می‌آید یا جنونش از حکایت مجنونی است که قصه‌اش پرآوازه شد و مرزهای جغرافیایی را در نوردید.

هر چند در این سال‌ها روایت عاشقانه حافظ با آن مصرع پرآوازه که "چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم" شهرت بید مجنون را به عاشقانه‌ها پیوند داد اما شاید جنونِ بید مجنون نه از سر عشق که از سر آن چیزها که دید و بر سرش آمد و نتوانست بگوید، باشد. شاید این بید بیش از بید مجنون؛ بید بی‌مجنون باشد که جنون به سراغش آمده است.

بید مجنون، ونکوور
بید مجنون، ونکوور


بید مجنون
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید