پاییز ۱۳۹۸
تازه ۲۰ سالم شده بود و به فکره پیدا کردن یه کار برای خودم بودم تا از این روز مرگی که داشت اعصابم رو به هم میریخت خارج بشم، و چون من فوتوشاپ و ایلاستریتور بلد بودم داشتم وارد طراحی میشدم و خدایی هم کارم خوب بود ولی ازش لذت نمیبردم.
یک شب با یکی از دوستام به اسم هادی که داشت یه کار تو زمینه توریست واسه شهرمون که یزده باشه درست میکرد حرف میزدم، که گفت اگه دوست داری بیا و برای من تولید محتوا انجام بده، اینجا بود که برای اولین بار من اسم تولید محتوا رو شنیدم.
حالا من خوشحال بودم که یه کار پیدا کردم و خدایی هم دوست داشتم که بگردم روزهای سال رو پیدا کنم و یه راهی پیدا کنم که محتوا رو به این روزها ربط بدم.
زمستان ۱۳۹۸
من تازه تو اینکار جا افتاده بودم، و تازه از یه پروژه سنگینی که با همین دوستم برداشتیم هم بیرون اومده بودم و اونجا یکم بیشتر فهمیدم که چقدر اینکار بزرگ و جذاب میتونه باشه.
خوب بگذریم، حدودا ماه بهمن بود که گروه ما افتاد توی یک مشکل و تیم از هم پاشید و من دوباره برگشتم به همون زنگی روتین خودم، البته باید بگم که کرونا هم اومد و شد نور الا نور و من تو خونه داشتم واسه خودم میچرخیدم.
یک روز با یکی از دوستام به نام امیرحسین داشتم حرف میزدم و از این وضع گله میکردم که گفت: «معین، تو چیزی از دیجیتال مارکتینگ میدونی؟»
منم گفتم: «چی»
اونم گفت: «دیجیتال مارکتینگ»
گفتم: «نه»
و این بود شروع یه زندگی جدید برای من…
بهار ۱۳۹۹
من به گفته دوستم امیرحسین شروع کرده بودم به دیدن یه دوره توی گوگل که بعد یک هفته تموم شد؛ من بعدش داشتم توی سرفصلها میگشتم و نگاه میکردم که دیدم یکی از واژهها برام آشناست، «تولید محتوا» و شروع کردم راجع بهش اطلاعات جمع کردن و خوندن.
تو ماه اردیبهشت بود که امیرحسین بهم زنگ زد و گفت: «میخوای یک جا بیای کارآموزی؟»
گفت: «تو چه زمینهای»
گفت: «تولید محتوا» اون لحظه خیلی خوشحال شدم و گفتم: «معلومه که آره»
تابستانه ۱۳۹۹
تازه دوره کارآموزی من تموم شده بود و داشتم برای اولین بار یک پروژهی واقعی رو میگرفتم و هم خیلی خوشحال بودم و هم استرس داشتم، این تابستون یکی از بهترین تابستونهای کل عمرم بود؛ چون هم داشتم کار میکردم و هم برای اولین بار تو زمینهای بود که واقعا بهش علاقه داشتم.
پاییز ۱۳۹۹
یک سال از بار اولی که اسم «تولید محتوا» رو شنیدم میگذره و خیلی خوشحالم که شنیدمش، چون از نظر من تولید محتوا یک هنره.
حالا چرا این رو میگم؟
هنرمند قبل خلق یک اثر باید فکر کنه که چی میخواد و بعد روی مسئله فکر میکنه و یک شاهکار رو خلق میکنه، ما هم تو تولید محتوا تقریبا همین کار رو انجام میدیم و با نوشتن خوشه و استراتژی محتوا همون کاره یک هنرمند رو انجام میدیم.
البته باید بگم که منظور از محتوا، محتوای سبزه هست که مثل یک اثر همیشه جاودانه باشه.
این عکسهایی که بالا گذاستم خیلی بیربط نیست و من حال اون موقعهای خودم رو توی اونها میبینم (:
مرسی که کل این متن رو خوندید و اگه برای ادامهی راهم پیشنهادی دارید حتما توی کامنتها بهم بگین (: