روزنوشتهای یک شهروند آرشیو وبلاگم در بیان http://mofrad.blog.ir
آیا ما ایرانیانِ امروز، متمدن هستیم؟
چند روز پیش که برای مأموریتی کاری به یکی از شهرهای کشورم رفته بودم، در زیر پل تاریخی، منظرۀ ناراحتکنندهای را دیدم: آجرهای قدیمی مُملو از کندهکاری، نوشتههای یادگاری و...امثالهم.
هر چه فکر کردم که کجای دنیا مردمش اینطور با آثار تاریخیشان برخورد میکنند، عقلم به جایی نرسید. پیرمردی که در آن نزدیک بود، انگار که متوجه شده باشد، لبخند تلخی زد و گفت: ان شالله 100سال آینده فرهنگ مردم هم درست میشود!
بله! طرز فکر اشتباهی بین مردم ما هست که میگویند ایران ۲۵۰۰سال تمدن دارد. اجازه بدهید دقیقتر این گزاره را اصلاح کنم: ما ۲۵۰۰سال تمدن نداریم، بلکه در ۲۵۰۰سال پیش متمدن بودیم؛ این دو جمله با هم خیلی فرق دارد. آیا اینطور نیست؟ آیا ما ایرانیانِ امروز، متمدن هستیم؟

سلام
2500 سال تمدن رو اگر به قول شما داشتیم که الانم بایستی متمدن باشیم و خدا وکیلی کجا می شه این تمدن رو پیدا کرد.توی رانندگی مون.توی ورزشگاهامون و هزار توی دیگر.
نظیر چنین رانندگی را در هند یا بنگلادش هم میبینید. یا حتی در بعضی از کشورها وضع بدتر هم باشد. آیا میتوانیم چنین جسورانه بگوئیم آنها بیتمدن هستند؟ و دیگر این که در ورزشگاههای ایران چه اتفاقی میافتد که نشان از بیتمدنی است؟ اگر منظور فحش باشد، امری شرم آور و زشت است، اما بیتمدنی حرف دیگری است. آیا شما سراغ دارید که برای ویرانگری طرفداران فوتبال در اورپا از بیتمدن یا بیفرهنگ استفاده شده باشد؟
یکی از مظاهر تمدن در هر کشوری،اخلاق حاکم بر جامعه آن کشور است.رانندگی و ورزشگاه صرفا مثال هستن. منظورم از اشاره به ورزشگاه فقط فحش نیست.توی سر و کلّه زدن ها و برخوردهای گلادیاتوری هم است.
هند یا بنگلادش که اونجوری رانندگی می کنند و طرفداران فوتبال در اروپا که ویرانگری می کنند،هیچ کدام ادعای تمدن 2800 ساله رو ندارند.نظر بنده شاید هیچ پایه علمی نداشته باشد ولی برداشت و فهم بنده این است که در حال حاضر با توجه به جمیع اخلاق و رفتارهایی که بر جامعه امروز ما حاکم است،تنبان تمدن چند هزار ساله به شدّت به پای ایران،گشاد است!
ممنون از پیامت.
نخست، که فرهنگ یک مسیر خطی و رو به رشد طی نمیکنه. مثل طلا نیست که یک جا بماند و آسیبی نرسد. پس این فرض که روزگاری چنین و چنان بوده و انتظار داشته باشیم حالا هم همین طور باشد، اشتباه است.
دو، جنگها، آشوبها و ناآرامیها نقش جدی در افول فرهنگ داشتهاند. فقط یک فقره حمله مغول را در نظر بگیرید که تاثیرش تا سالیان سال پابرجا ماند.
سه، اروپا و هند خودشان را صاحب فرهنگ اصیل میدانند. آنها هم ناهنجاریها و رفتارهای زشتی دارند. انتظار جامعه و رفتاری ایدهآل نداشته باشید که پیدا نمیشود.
چهار، و نهایتا این که این درست است که ما از جنبههای مختلف مشکلات و نارساییهایی در جامعه داریم، اما جامعه ما زیباییهای خودش را هم دارد. عزاداری محرم، جشن نوروز، آداب و رسوم محلی، خوراکیهای محلی، مهماننوازی و گرم و اجتماعی برخورد کردن ما، شعر ایرانی. اگر من مولوی حافظ یا سعدی را نمیشناسیم مشکل از فرهنگ است؟ حتما باید کتاب مولوی در آمریکا پرفروش شود تا به ارزشش پی ببرم؟ یا من فرهنگ کشورم را دست کم میگیرم مشکل فرهنگ است؟ حتما باید در موزههای خوب دنیا زیباییش را ببینم تا به آن افتخار کنم؟ حتی همان منشور کوروش یا خرابههای پاسارگاد و تخت جمشید نماد شکوه ماست. حیف است که سرسری ازین موضوعات بگذریم. بیائید خودزنی نکنیم و منصفانه ببینیم.
شاید بهتر باشد سوال را جور دیگری بپرسیم «ما در چه حیطههای کمبود داریم، ضعیف هستیم و چطور میشود این نقاط ضعف را جبران کرد. برای این کار چه فرصتهایی در دنیای امروز هست و ما چه مزیتها و نقاط قوی داریم؟» جوابهای این سوالها مسیر فعالیت مان را میتواند روشن کند.