علیرضا مقدم
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

از قیطریه تا اورنج‌کانتی

حمیدرضا صدر سالها سینمایی‌نویس خوش‌قریحه مجله‌فیلم بود. بعدها در کنار نوشتن درباره سینما به‌عنوان کارشناس به تلویزیون و مطبوعات آمد و آنقدر تفسیر و روایتش از وقایع فوتبالی با پل‌زدن‌هایش به دنیای هنر دیده‌شد و طرفدار پیداکرد که شد مهمان و چهره ثابت پخش‌های تلویزیونی. کتاب روایت‌کننده روزهای پایانی زندگی حمیدرضاصدر به قلم خودش است. او که می‌دانسته بیماری کار خودش را کرده و فاصله چندانی با رفتن ندارد، روزهای پایانی زندگی‌اش را با گریززدن به خاطرات عمر شصت و خرده‌ای ساله‌اش می‌نویسد و می‌سپارد که بعد از رفتنش چاپ‌شود. روزهای پایانی را که معجونی از درمان و کلینیک و دوا و سرم و بیمارستان است، چاشنی به‌یاد‌آوردن و توضیح روزهای جوانی‌ و سالهای کودکی‌اش می‌کند. به‌یاد می‌آورد از معلم سال ششم دبستان، از استاد راهنمای پایان‌نامه فوق‌لیسانس شهرسازی در دانشکده هنرهای زیبا، از مدل کت‌شلوار شب عروسی‌اش تا آنجا که در خاطر دارد آن شب چه آهنگی در عروسی بارها پخش‌شد؟! یا وقتی اولین بار با همسرش بیرون رفته عطرش چه رایحه‌ای داشته و به کدام رستوران رفته‌اند؟ و بعدتر اینکه مدرسه ابتدایی دخترش کجا بوده و اولین جملاتی که برایش از کتاب سال اول خوانده چه بوده؟

بعد از خواندن کتاب قدر‌دانستن و لذت‌بردن لحظات زندگی است که مدام بر خواننده گوشزد می‌شود. انگار حمیدرضاصدر همین را برای آخرین کتابش می‌خواسته: تلنگری برای لحظه‌لحظه را زندگی‌کردن.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید