صادق مقبلی
صادق مقبلی
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

داستان خوش شانسی کاشف اشعه ایکس

یه بار آقای رونتگن کریستالی که باهاش آزمایش میکرد رو توی یه دستمال میپیچه و میندازه توی کشوی میزش، توی میزش کیف چرمی اش بوده که یه کلید هم داخلش هست، فرداش میبینه روی کاغذِ زیر کیف پولش عکس کلیدش چاپ شده

ازونجایی که داشت روی لوله کروکز کار میکرد به اقای کروکز میگه

(یه اشراف زاده انگلیسی که جد اندر جد فیزیک دان هستن، رفتید انگلیس بگید دانشمند مورد علاقتونه تا توی کاخ راهتون بدن?

کروکز سیبیل هاش فر میخوره و میگه این کلا یه پدیده فرا زمینی هست و توجیه نداره

رونتگن هم بی خیال پیگیری اش میشه. فقط یه مقاله مینویسه به اسم "رساله ای مقدماتی درباره نوعی پرتو جدید"و یه عکس با اون کریستال، از دست زنش میگیره (عکس دست) و میفرسته چاپ کنن،
کشف خیلی بزرگی بوده، اولین باره که بدون درد داخل بدن انسان رو میشه دید
ولی انقد چرت و پرت توی مقاله اش مینویسه که ژورنال ها سخت زیر بار چاپ اش میرن، بالاخره تو یه ژورنالی چاپ میکنه

مثلا اینطوری نوشته: داشتم رو لوله کروکز کار میکردم که اینطور شد و اونطور، وسطا مقاله هم میخواسته بگه این اشعه هی میگفته این اشعه ایکس ?

بعد از چاپ آقای بکرل میخونه (عکس دوم) و پا پیچ این قضیه میشه، و علمی ثابت میکنه این اشعه از همون قطعه اورانیوم هست و بالاخره چارتا مطلب علمی در این باره گفته میشه

تامسون، برن، انیشتین، پلانگ، انریکو فرمی، رادرفورد همه شون این مقاله رو میخونن و شاخک هاشون تیز میشه و روی این موضوع کار میکنن

اما __ اما __ اما

یه جوان 30 ساله که زاده یه کشور شرق اروپایی هست، از یه دانشگاهی دور از کمبریج و برلین، گیر میده که روی این اشعه کار کنه

آزمایشگاه اش قبلا اتاق تشریح دانشگاه بوده، از سقفش نم میداده و تهویه نداشته هیچ ساپورت مالی هم نمیشده، یک دهم تجهیزات کمبریج هم نداشت
تازه یه بچه چند ماهه هم داشته و با این وجود شب و روز روی این اشعه کار میکنه

این دانشجو ماری کوری هست، اول این تشعشع رو کـمّـــی میکنه و به افتخار بکرل واحد
اندازه گیری اشعه رو میگذاره بکرل، بعد هم اشعه مواد دیگه رو در میاره
خالص سازی شون رو انجام میده و
یه جوری کلا اشعه مثل موم تو دستش بود، سیبیل دانشمندان دیگه مانند انیشتین و تامسون هم فر میخوره که این کیه دیگه،
همه جا دعوت میشه، دوتا نوبل بهش میدن که انصافا نوبل صلح هم حقش بود چون بعد جنگ جهانی اول تا تونست برای نجات بیمارا تکنولوژیش رو گسترش داد و بنیاد رادیوم رو زد، که بعد دختر کوچولوش ایرین ادامش داد.

بالاخره انقد با اشعه سر و کله میزنه که میمیره

میخواستم بگم که درسته رونتگن #شانس_فعال داشت و اولین بار اثر اشعه ایکس رو دید. اما همون قد که برای دیدنش تلاش نکرد همون قد هم برای فهمیدنش تلاش نکرد

کسی که اسمش رو الان میشنویم و #شانس_شایسته داشته که اسم اشعه رو همراه با نام اون بشناسیم، کسی نیست جز مادام کوری عزیز دل.

انقد #شانس_شایسته داره که
1- کلی دانشگاه، مدرسه، مرکز علمی، بیمارستان، آزمایشگاه به نامشه
2- اگه دانشگاه های بزرگ اروپا برید خسته میشید از بس مجسمه اش رو میبینید
3- هر چیز جدیدی که کشف یا ساخته میشه مثل یه اتم جدید، چاله توی ماه، اسکله، موزه یا مریخ نورد، اسم کوری از اسم های پیشنهادیه.

آقای رونتگن چی؟ به قول معروف موفقیتهای کوری، چیزی از ارزش رونتگن کم نمیکنه

عکس مریخ نورد کوریوسیتی هم اخرین عکسه

دانشمندسرقت علمیعلمدانستنی های علمیدانشمندان
شخصی همه شب بر سر بیمار گریست / چون صبح شد او بمرد و بیمار بزیست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید